خوشحال نیستم
خوشحال نیستم
چیزی خوشحالم نمی کنه
چیزی حتی لبخند روی لبم نمیاره
متنفرم از اینکه باید گاهی برای فرار از سوال چته ! چیزی شده ؟ لبخند مصنوعی بزنم توی جمع دوست و خانواده
دیگه چیزی برام شاد کننده نیست
بهترین اتفاقات زندگی هم شادی اور نیست برام
من دیگه زنده نیستم من مردم
اصلا نمیددونم فرم خندیدن چه شکلیه
چیمیشه که باید بخندم اخه چیزی نیست
من خندیدن های بعضیارو که میبینم با خودم میگم اینا چرا میخندن به چی میخندن
نمیدونم وقتی میخندیم کجای بدنمون داره چکاری میکنی که ما بخندیم
مثلا یه چیزی تومون داره ترشح میکنه یا یک سیگنالی از مغز میاد میگه الان بخند و خوشحال باش
ولی واسه من خشک شده هر دوتاش
مدتیه به پزشکی علاقه مند شدم که برم همین چیزاشو پیدا کنم این همه دکتر داریم فقط به فکر اینن که وقتی یک جاییت درد میکنه دارو بدن
بابا برین ببینید چرا یکی خندش نمیاد یه چیزی بخوره یا بزنه که ول کنه ، این همه داغون نباشه
میخوام دکتر بشم واسه اونایی که شاد نیستن یه نسخه بپیچم خوب بشه واسه اونی که غمگینه واسه اونی که دلخوره واسه اونی که دلش شکسته ، واسه این ادما هیچکسکاری نمیکنه
حتیبعضی وقتها دوستای ادمم تا اون حد نزدیک نیستن که بتونن تشخیص بدن چته
خانواده هم که نسخه های تکراری میدن و ادم باید حساب پس بده اگرحرفی بزنه
خلاصه حالم خوبنیست
مغزم دیگه داره میره رو حالت پرواز دیگه اونم فهمیده که فایده نداره رو من کار کردن
اره ، مدتیه پرش مغزی گرفتم ، مثل موقعی که داری یک کانالی تلویزیون فیلم میبینی یهو یکی میزنه کانال فوتبال پنج دقیقه باز فوتبالو میبینی تا داری گرم میشی باز میزنه کانال راز بقا و همینطور هی میپره کانالای دیگه
مغزم هرروز از این فکربه اون فکر میپره و بعد خسته میشه و میزنه رو حس لش کردن بعضی وقتا باهاش میجنگم ولی بازم همه میفهمن که یه خبری هست
من میدونم وقتی خوشحال باشم راندمان و حس و حالم خیلی بهتره ولی نمیدونم چکار کنم که خوشحال بشم دوست دارم یکی بگه بیا این مواد مخدر مضرو بخور یا بکش حداقل ۲ ساعت حالتو خوب میکنه
بخدا میخوام امتحانش کنم
حداقل بزور هم شده یکبار جلو مغزم پیروز بشم
اخه همیشه اونه که راه و روزمو تعیین میکنه
دیگه بدم اومده ازش میخوام جلوش برنده باشم
ولی زورش زیاده
اگر نتونم برنده بشم از پشت بهش خنجر میزنم
کاری میکنم که دیگه نتونه تصمیم بگیره نتونه فکرکنه نتونه زنده باشه ! پیروز نهایی منم! ولی خوب یکم شاید زیاده روی باشه و شاید یکم نگران میشم واسه خودم نه واسه اونایی که هر روز بم میگن چته ؟
ولی بالاخره باید یک روزی برنده این مسابقه بشم
من میتونم!
مطلبی دیگر از این انتشارات
مرگ دوست داشتنی من
مطلبی دیگر از این انتشارات
عاشق آجر
مطلبی دیگر از این انتشارات
فکرنوشته : سرباز خسته