خشم مقدس (قسمت 10)

خشم مقدس
خشم مقدس

فصل دهم: دانشگاه آرمان و رشته‌ی نوظهور

در مراسم آیین افتتاح دانشگاه آرمان، چشم‌های بینندگان از شگفتی برق می‌زد. ساختمانی مدرن با شعار «علم و عمل در خدمت تحول» در ورودی، محلی برای ایده‌پردازی و رشد نسل آینده شده بود. مهم‌ترین ویژگی این دانشگاه، راه‌اندازی رشته‌ی نتورک مارکتینگ و کارآفرینی اجتماعی بود—اولین رشته از نوع خود در ایران.
هیچ استاد دانشگاهی جز خود او، معلمی که روزگاری شب‌ها با چراغ قرمز مطالعه می‌کرد، برای تدریس آن انتخاب نشد. او در کلاس می‌گفت:
> «این رشته، تلاقی علم فروش، روان‌شناسی ارتباطات و مسئولیت اجتماعی‌ست. هر شبکه‌سازی، اگر نیتش خدمت باشد، می‌تواند به یک جنبش تأثیرگذار تبدیل شود.»
دانشجویان، از علاقه‌مندان بازاریابی گرفته تا جوانان محروم از امکانات، یک‌صدا در کلاسش حاضر می‌شدند و با اشتیاق یادداشت می‌گرفتند. نتایج کارگاه‌های عملی، پروژه‌های میدانی و مطالعات موردی، هر ساله در کنفرانسی ملی عرضه می‌شد و دانشگاه آرمان به قطب نوآوری تبدیل گشت.

اما هر شکوفایی، چشمان حسود را هم برمی‌انگیزد. گروهی از تجار سنتی و مدیران رقیب، از محبوبیت او در دانشگاه و فضای مجازی نگران شدند. شایعه‌سازی در شبکه‌های رقیب آغاز شد:
– «این معلم پیش از این ورشکسته بود!»
– «محصولاتش کیفیت ندارند!»
– «رشته‌اش تحریف علم است!»

در روزهای سخت، او یاد درس اول زندگی‌اش افتاد:

> «هر سختی ومانعی که بر سر راه‌ات باشد، فقط سنگ‌چین پله‌ست برای اوج گرفتن.»
با تمرکز بر شفافیت، او دعوت به بازدید از کارخانه را عمومی کرد، در نشست خبری مفصلی شرکت نمود و خود شخصاً در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی حاضر شد تا حقیقت را فریاد بزند. شجاعتش، بیش از پیش هوادارانش را متحد کرد و رقبای حسود را در پشت پرده رسوا ساخت.......

اکنون، مردی که از سقف چکه‌کنان یک اتاق اجاره‌ای بلند شده، مشعل تحول را در دست‌های خویش گرفته است. او همچنان در نبردی اخلاقی و عملی گرفتار است: خشم مقدسش باید این بار شبکه‌های قدرت و منفعت‌طلبی را نیز به چالش بکشد.

آیا در فصل بعدی، او را در تقابل مستقیم با صاحبان زر و زور و تزویر می‌بینیم؟ یا مسیرش را به سمت نفوذ در سیاست و اصلاح از درون دنبال می‌کند؟

داستان همچنان ادامه دارد......