نگاه مرموز(قسمت ۴)

نگااااااااه مرمووووووز
نگااااااااه مرمووووووز

پرده برداری ازنفرین

سارا با چشمانی از حدقه درآمده به چهرهٔ خودش - با آن سه مردمک شیطانی - خیره شده بود. نسخهٔ شیطانی او لبخندی زد و زمزمه کرد:

"بالاخره فهمیدی که چرا این کلبه را اینقدر ارزان فروختند..."

ناگهان، دیوارهای زیرشیروانی شروع به ریختن کردند و *صدای خنده‌ای قدیمی* از همه طرف به گوش رسید. سارا به سمت پنجره دوید، اما پنجره حالا به جمجمه‌ای بزرگ با چشم‌های گود تبدیل شده بود که او را می‌بلعید!

سارا خود را در اتاقی مدور با دیوارهای پوشیده از آینه می‌بیند. در هر آینه، زنی متفاوت با چشمان سه‌مردمک فریاد می‌زد. وسط اتاق، کتابی قدیمی با جلد چرمی و قفل استخوانی روی میزی از جنس جمجمه قرار داشت.

ناگهان، صدای مرد راننده از پشت سرش شنیده شد:

"اینها همه قربانیان قبلی هستند... و تو نفرین شده‌ای!"

مرد صورتش را کند و چهره‌ای پوسیده با چشم‌های سفیدنشان داد.

کشف راز:

- کتاب را باز می‌کند و متوجه می‌شود کلبه ؛روی گورستان یک جادوگر قرن ۱۷؛ ساخته شده است.

- جادوگر برای جاودانه ماندن، هر ۳۰ سال *یک زن را قربانی* می‌کرد تا در آینه‌ها اسیر شود.

- سارا شباهت عجیبی به اولین قربانی دارد!

در آخرین صفحه کتاب نوشته:

"رهایی تنها با شکستن آینهٔ مرکزی ممکن است... اما هر کس این کار را بکند، جایگزین جادوگر می‌شود!"

ناگهان، همه آینه‌ها شروع به ذوب شدن می‌کنند و دست‌های استخوانی از آنها بیرون می‌آیند...

آیا سارا آینه را می‌شکند و خودش تبدیل به هیولا می‌شود؟ یا راه دیگری وجود دارد؟

نظر تو چیست؟

منتظر پیشنهاد تو هستم!