وقتی سکوت حرف میزند(قسمت۱۸)

سکووووووت
سکووووووت

فصل هجدهم: معلمان بیدار

بازسازی هنرستان بعثت، فقط پایان یک بحران نبود؛

آغاز یک موج بود.

موجی که آرام آرام، قاره‌ها را درنوردید.

پس از بازتاب سخنرانی کاویانی در یونسکو، معلمانی از پنج قاره شروع به ارسال پیام کردند:

از نایروبی تا نیویورک، از کابل تا کیپ‌تاون…

پیامی مشترک:

«ما سال‌ها تنها بودیم، زیر سایه نظام‌های آموزشی فرسوده و بی‌جان.

اما امروز، صدای تو به ما گفت هنوز می‌شود با ایمان، تغییر ساخت.»

و آن‌گاه، کاویانی با دانش‌آموزان و چند معلم داوطلب ایرانی، هسته‌ای را تشکیل داد:

جنبش جهانی "معلمان بیدار"

( Awakened Educators Movement)

پلتفرمی اینترنتی طراحی شد؛ با کمک علیرضا، سمیه و تیم سابق المپیاد.

در این پلتفرم، صدها معلم از سراسر جهان ثبت‌نام کردند:

معلمی در برزیل، که در آلونکی بدون برق تدریس می‌کرد.

آموزگاری در هند، که با خمیر کاغذ، لپ‌تاپ مقوایی ساخته بود برای آموزش.

و یک معلم از غزه، که گفت:

«وقتی کلاس‌ها زیر بمب‌بارون تعطیله، من شعر می‌خونم برای بچه‌ها… هنوز یاد می‌گیرن.»

شبکه معلمان بیدار، حالا به بیش از ۳۰۰۰ عضو از ۴۲ کشور رسیده بود.

در جلسات آنلاین، کاویانی گاه‌گاهی حضور می‌یافت. ولی همیشه با همان صدای بم و آرامش همیشگی:

«ما انقلاب نمی‌کنیم. ما بیدار می‌کنیم.

چون هیچ حکومتی، هیچ نظامی، هیچ قدرتی،

توان خاموش‌کردن معلمی که عاشقه نداره.»

این شبکه، بسته‌های آموزشی تولید کرد:

آموزش «اخلاق در آموزش»،

آموزش «ایجاد انگیزه در مناطق محروم»،

و حتی دوره‌هایی برای «مبارزه با فساد ساختاری در نظام‌های آموزشی»!

ایران شد قلب تپنده این جنبش.

و هنرستان بعثت، با تمام سادگی‌اش، تبدیل شد به موزه زنده آموزش امید.

یکی از اولین تاثیرات داخلی:

وزارت آموزش ایران، اجرای پایلوت طرح «معلم بیدار» را در ده استان آغاز کرد. معلمان این طرح، از دل همان‌هایی بودند که یک روز به کاویانی نامه نوشته بودند…

جمله طلایی این فصل، از زبان یکی از اعضای جنبش جهانی:

«شاید معلمی، شغل باشه.

ولی معلمِ بیدار، رسالته.»

کاویانی همان شب، کنار پنجره هنرستان نشسته بود.

به صدای دور اذان گوش داد و در دفترچه‌اش نوشت:

«یک روز، در هر کلاس جهان، یکی مثل سمیه حرف خواهد زد…

و دنیا، آرام‌آرام از خواب برمی‌خیزد.»