شاید یک انسان، وبلاگنویس، کتابخوان، موزیکدوست و منتقد افراطی
رولینگ و قلم سحرآمیزش
مجموعه هفت جلدی هریپاتر، معروفترین کتاب سبک کودک و نوجوان تاریخ به شمار میرود. تقریبا همه ما دهه هشتادیها و اکثر دهه هفتادیها هری پاتر را خواندهاند یا مجموعه فیلمهایش را دیدهاند و بهزودی هیولاهای متولد دهه نود هم به جمع ما میپیوندند!
به گفته خانم رولینگ، داستان هری پاتر را وقتی یک روز که در قطار بوده خلق کرده است:
در خلال چهار ساعت تأخیر قطار، بهسادگی نشستم و به فکر فرورفتم، همه جزئیات در ذهنم شکل گرفتند، تصویر پسرکی لاغر و نحیف، با موهای پرکلاغی که عینکی به چشم دارد و هیچ نمیداند که یک جادوگر است، برای من بیشتر و بیشتر، شکل واقعیت به خود میگرفت.
هریپاتر میتوانست یک داستان عادی مثل خیلی از داستانهای دیگر باشد. مثل خیلی از کتابهای دیگر که پس از چاپ سالها گوشه کتابفروشیها خاک میخورند تا اینکه به دست بازیافت سپرده شوند. اما چرا سرنوشت هریپاتر چیز دیگری بود ؟
- چرا هریپاتر را دوست داریم؟
برای جواب دادن به این سوال، بیایید یک قدم به عقب برگردیم و داستان هریپاتر را مرور کنیم. هر رازی در این ماجرا نهفته است؛ راهی به قلم جادویی رولینگ دارد. داستان از دنیایی عادی شروع میشود. محلهای مثل همه محلات دیگر، در خانهای مثل بقیه خانهها. در خانهای که هری، پسرک یتیمی که با خاله و شوهرخالهاش زندگی میکند؛ پسرکی که با بیمهری اعضای خانواده مواجه است و فکر میکند برای شکست خوردن به دنیا آمده است.
خیلی از نوجوانها، تا اینجای داستان با هریپاتر همزادپنداری میکنند. نه از نظر اینکه یتیم هستند بلکه فکر میکنند که با بیمهری اطرافیان مواجهاند. دنیا را علیه خود میبینند و آیندهای تلف شده را برای خود متصور میشوند. پس قصه هریپاتر را داستان زندگی خود میبینند. از طرفی هریپاتر میتواند یک دوست خوب برای آنها باشد. دوستی که تقریبا همسن و سالشان است و مانند خودشان احساس تنهایی میکند.
در ادامه داستان، ورق برای هریپاتر بر میگردد. ناگهان متوجه میشود که جادوگر است و قرار است به مدرسه جادوگرها برود! از اینجای کار است که پای دنیای جادویی به جهان ما باز میشود. هری درمییابد که دنیای جادویی، جایی در میان دنیای عادی نهفته است. جایی در میان دیوارها، ایستگاههای قطار و کافهها!
اینجا جایی است که تقریبا همه نوجوانها به داستان جذب میشوند. دنیایی جادویی که بشود در آن کارهای عجیب و غریب کرد؛ پای ثابت همه خیالات و رویاپردازیهای کودکانه است و حالا، نوجوان وارد این دنیا میشود. نکته جالب این است که این دنیا جایی در آسمانها یا هزاران متر زیر زمین پنهان نشده است! بلکه در میان دنیای حقیقی جریان دارد. میتوان با گفتن چند رمز به دیوار به آن وارد شد یا با قطار به آنجا سفر کرد! همه اینها، دنیای جادویی را برای خواننده واقعیتر از آنچه میپنداشته به نمایش میکشد و این باورپذیری، خیالات او را غرق در داستان میکند. درست مثل اینکه خودش پا به پای هری و دوستانش اتفاقات داستان را تجربه میکند.
ورود به دنیای جادویی، پایان دردسرهای هری نیست! هری از بدو ورود، با دردسرهای زیادی دست و پنجه نرم میکند. او متوجه میشود که در نظر خیلیها قهرمان است چرا که در کودکی، شرورترین جادوگر زمان را نابود کرده اما آنقدر کوچک بوده که از این کار چیزی بهخاطر نمیآورد. با ورود هری به مدرسه جادوگری هاگوارتز، زمزمههای بازگشت لرد سیاه به گوش میرسد. جنگ میان خیر و شر، کمکم پررنگ میشود. از طرفی هری محبوب همه نیست! خیلیها در هاگوارتز هستند که از او دل خوشی ندارند!
رولینگ به خوبی داستان را به نبرد خیر و شر میکشاند. نبرد بین خوبی و بدی مطلق، از چیزهاییست که هر نوجوانی عاشقش میشود. از طرفی هری ضعیفتر از آن است که بتواند بر ترسهایش برای پیوستن به این نبرد غلبه کند. چیزی که هر نوجوانی هزاران بار آن را تجربه میکند! تجربه روبرو شدن با چیزهایی که از آن وحشت دارد! همینطور فراموش نکنیم که رولینگ به خوبی فضای مدرسه را به تصویر میکشد. مدرسه جایی است که هر دانشآموز بیشترین وقت خود را در آن صرف میکند. اینکه مدرسه محور اصلی داستان باشد؛ باعث میشود قصه بهتر از هر چیز دیگری برای دانشآموز آشنا و دوستداشتنی باشد!
همه اینها در کنار سیر فوقالعاده هیجانانگیز داستان، باعث میشود هر نوجوان و حتی بزرگسالی عاشق کتاب شود. گفته میشود جلدهای دیگر کتاب هریپاتر، در فصل مدارس منتشر نمیشد تا سرگرمی خواندن رمان باعث نشود دانشآموزان از درس و مدرسه غافل شوند! اما آیا این همه جذابیت هریپاتر به دلیل اتفاقات هیجانانگیر آن است؟ مشخصا نه!
رولینگ احساسات یک نوجوان را به خوبی درک کرده و آن را در داستانهایش گنجانیده است. احساساتی مثل ترس، غرور، شجاعت، تعصب، شکست، پیروزی، عشق، دلتنگی و تنهایی. همه اینها باعث میشوند. فرد هریپاتر و دنیایش را نه یک کاراکتر ساختگی بلکه دوست صمیمی و همراه واقعی خود بداند.
مطلب نسبتا طولانی که خواندید؛ حاصل تفکرات شخصی و ساخته و پرداخته ذهن این نگارنده کمسواد بود. اگر شما هم نظری در اینباره دارید؛ خوشحال میشوم مطرح کنید. ضمنا بررسی و معرفی سایر کتابهای نوشته شده توسط جی.کی.رولینگ، بهزودی قرار خواهد گرفت!
کلیپی که به مناسبت بیستمین سالگرد هری پاتر منتشر شد:
میتوانید این مطلب را در وب شخصی من هم ببینید:
مطلبی دیگر از این انتشارات
تصور کن توی هاگوارتز درس می خونی!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا دراکو مالفوی در فیلم هری پاتر یک شخصیت منفی است ؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور دانش آموز هاگوآرتز باشیم ؟