دوستدار ادبیات، ریاضیات و البته ICT/ اگر وقت کنم، سازنده virgool.io/@radiopolicy
برو! کار نیکن، بگو چیست کار
وقتی کاری را که دوست نداری انجام بدهی، باید انجام بدهی، فقط تا حدی و تا یک زمانی میتوانی انجام بدهی؛ بعد از مدتی، دنبال بهانه میگردی، یا دنبال توجیهی اخلاقی و حرفهای، یا حتی توجیهی ذهنی که از سر خودت بازش کنی. اگر توجیه هم پیدا نشد، دیگر چارهای نداری جز اینکه بدون توجیه، و حتی بدون عذاب وجدان، قدمی برای آن کار بر نداری. رسیدن به این مرحله، یعنی اینکه واقعاً آن کار مال تو نبوده، یا تو مال آن کار نبودهای و نیستی؛ و این، خودش توجیه خوبی است برای کار نکردن، و راه خوبی است برای عذاب وجدان نگرفتن.
در این مرحله، تماسهای تلفنی مربوط به آن کار را رد میکنی؛ و آدمهایی را که پیگیر هستند، با جواب سر بالا، دست به سر میکنی؛ و به این ترتیب، میگذاری آن قدر موضوع مشمول مرور زمان شود، که بیات و پلاسیده شود؛ تا بقیه هم یادشان برود که از تو پیگیری کنند؛ در این مرحله، حتی -بر فرض محال- اگر خودت هم بخواهی دوباره برگردی و انجامش دهی، دیگر انجام دادنش نه مفید است، و نه لازم، و نه حتی، ممکن.
اما برگردیم سر خط اول، در جمله «وقتی کاری را دوست نداری انجام دهی...»، «دوست نداری» یعنی چی؟ چرا نوشتم «دوست نداری»؟ اعتراف میکنم این فقط یک توصیف بیخود و بیجهت بود برای توجیه حالتی که گاهی دچارش میشوم؛ یعنی «درد یا مرض انجام ندادن کارها».
وگرنه، در این دنیا، مگر چند درصد از کارهایی را که داریم انجام میدهیم، حتی کارهایی که به نظر میرسد، حتی به نظر خودمان، باور داریم که داریم با شور و حال، با ذوق و شوق، انجامشان میدهیم، واقعاً «دوست داریم»؟! اگر با معیار زمانی که به هر کار اختصاص میدهیم بسنجیم، شاید کمتر از پنج درصد؛ اگر با معیار تعداد کارها بسنجیم، شاید حداکثر ده پانزده درصد.
این یعنی اینکه وقتی کارَت را، کاری را که خودت یا دیگری بر عهدهات گذاشته، و تو قبول کردهای که انجام دهی، از سر باز میکنی، [فقط] به این دلیل است که حال و حوصله کار کردن نداری. حالا هر کاری میخواهد باشد؛ کار مزخرفی که واقعاً دوستاش نداری؛ یا کاری که واقعاً آرزو داشتی فرصتی برای انجاماش پیدا کنی و حالا که فرصت پیدا شده، انجاماش نمیدهی.
این است که میگویم آن «دوست نداری» اول مطلب، فقط توجیه است و فقط، شروع جذابی است برای نوشتن؛ از جنس شروع مقالههای «روانشناسی شخصیت» که سالهاست باب شده است برای تخدیر ذهن آدمها؛ آدمهایی که دیگر «دوست ندارند» کار کنند.
این نوشته و سایر نوشتههایم را در تلگرام و اینستاگرام بخوانید: کانال تلگرام ذهن بیخانمان / صفحه اینستاگرام
مطلبی دیگر از این انتشارات
قلم یا دوربین؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
ویرایش نخست
مطلبی دیگر از این انتشارات
لحظهنگاری یک ذهن زیبا: رفتن یا رسیدن؟