زر-ورق

[به تاریخ ۲۷ تیر ۱۴۰۰]

‏جامعه مثل خمیر شکلات نیست که تکه‌تکه‌اش کنی، هر تکه‌اش را، هر یک از افرادش را، بپیچی لای زر-ورق، قشنگ و زیبا، بگذاری داخل ظرف شکلات‌خوری...

قرنطینه، محدودیت شبانه، محدودیت فعالیت مشاغل، بستن سینماها و ورزشگاه‌ها، هیچ‌کدام از اینها نمی‌تواند کثیفی و نکبت کرونا را ‏از سر و روی جامعه پاک کند.

گیرم اینها را بستیم، بیمارستان‌ها را که نمی‌توان بست؛ بیمارستان‌هایی که حالا خودشان شده‌اند بستر انتقال کرونا و مایه مریضی و مرگ‌ومیر مردم.

گیرم همه اینها را بستیم، آیا دیگر مفهومی به اسم «جامعه» باقی می‌ماند؟ ‏مردمی که اینگونه لای زر-ورقِ قرنطینه پیچیده شده‌اند، از کرونا نمیرند، از تنهایی و غصه و استرس و هزار درد و مرض روحی و روانی خواهند مرد؛ اگر هم نمیرند، مردگان متحرکی خواهند بود که صبح‌ها از قبرهایشان -خانه‌هایشان- بیرون خواهند خزید، روز را با نقاب‌هایی بر چهره سر خواهند کرد؛ ‏بی آنکه چهره هم را ببینند. بی آنکه احساس هم را درک کنند با هم حرف خواهد زد، حرف که نه، فقط صداهایی از پشت ماسک در می‌آورند، بی دیده‌شدن لب‌ها و دهان‌ها، چونان آدم‌آهنی؛ و شب دوباره به قبر تنهایی خود خواهند خزید.

تنها راه بیرون رفتن از چرخه این داستان نکبت‌بار، واکسن است. ‏تا این مردم در برابر کرونا واکسینه نشوند، عفریته مرگ، تک‌تکشان را، مثل همان شکلات‌های خوشگل داخل ظرف، زیر دندان‌هایش خواهد جوید و خواهد بلعید. حالا ما فقط زر-ورق‌ها را بیشتر به دور آدم‌ها می‌پیچیم؛ زر-ورقِ قرنطینه، زر-ورقِ دورکاری، زر-ورقِ آموزش آنلاین...