من، والد، کودک

«بیا بچه‌جون؛ بیا این قاقالی‌لی رو بگیر، اینقدر نق نزن و ننه‌من‌غریبم‌بازی در نیار؛ اینقدر نگو خسته‌ام. بذار منم به زندگی و کار و هزار گرفتاری دیگه‌ام برسم.»

اینها رو کی به کی می‌گوید؟ منِ والد به منِ کودک؛ والد که می‌بیند کودک همه‌اش نق می‌زند و ناله می‌کند، چیزی می‌خرد و می‌دهد به او تا مگر دهان و فکرش بسته شود و خودش هم کمی آسوده شود از بگومگو با کودک و بتواند با خیال راحت، به کار و بارش برسد.

و حالا، منِ کودک دو سه روز است که ساکت است و به نظر می‌رسد که خوشحال است؛ تا باز دوباره کجا از قاقالی‌لی جدیدش خسته شود و شروع کند به نق زدن!

پ.ن: بعد از هفت هشت سال، دل به دریا زدم و یک گوشی موبایل برای خودم خریدم!

✍️ نوشته‌شده به تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۰