من و من و من و...

چند وقت پیش که با دو تا از همکارانم صحبت می‌کردم، حسی عجیب به سراغم آمد؛ حس کردم: « از بیرون، از بالا نشسته‌ام و دارم آن گفتگو را مثل یک فیلم نگاه می‌کنم؛ فیلمی که خودم هم در آن هستم» انگار یک «من» داخل فیلم است و یک «منِ» دیگر، یک‌ «منِ» آگاه‌تر، دارد او را و همه چیزهای دور-و-بر او را نظاره می‌کند.

در یک آن، به این درک، و بهتر است بگویم به این حس رسیدم که انگار سناریوی همه چیزهایی که دارد اتفاق می‌افتد، از قبل نوشته شده؛ حرف‌هایی که می‌زنم، کارهایی که می‌کنم، همه از قبل معلوم است؛ و «منِ بازیگر» فقط دارم دیالوگ‌هایی را که از قبل حفظ کرده‌ام، بر زبان می‌آورم.

بعد این فکر به سراغ من - احتمالاً به سراغ آن «من» آگاه‌تر - آمد که چگونه می‌توانم این دیالوگ‌ها را خودم بنویسم؟ و اولین جواب این بود: دست به کارهایی بزنم، و حرف‌هایی بر زبان بیاورم که خرق عادت باشند؛ حرف‌ها و کارهایی که به‌خاطر قواعد، بندها و محدودیت‌های نوشته و نانوشتۀ داخل فیلم، همیشه دچار سانسور یا خودسانسوری شده‌اند. در اینصورت، شاید بتوانم صحنه فیلم را بر هم بزنم، و آن «منِ بازیگر» را از داخل فیلم بیرون بکشم و بگذارم کنار آن «منِ آگاه‌تر» تا هر دو... تا هر دو چی؟ تا هر دو بنشینند به نظاره فیلمی که دیگر در آن حضور ندارند؟ فیلمی که فقط دیگران در آن بازی می‌کنند؟ یا اینکه یک «منِ سوم» متولد می‌شود و جای خالی «منِ بازیگر» را در فیلم پر می‌کند؟ و این چرخۀ جایگزینی، تا ابد، یا تا زمان مرگم [مرگِ کدام «من»] ادامه پیدا می‌کند؟ با هر بار که قاعده‌ها را می‌شکنم، «منِ بازیگر» از فیلم بیرون می‌آید و در کنار «من‌های آگاهِ» قبلی قرار می‌گیرد و یک «منِ بازیگر» جدید به جایش می‌نشیند.

و اگر در لحظه‌ای، «منِ بازیگر» جدیدی متولد نشود، چه؟ مرگ آغاز می‌شود، یا جنون؟ یا روشنایی؟ همان درک خالص و والا از خود و جهان؟ نمی‌دانم!

و حالا سؤال آخر؛ اینها را که نوشتم، کدام «من» نوشت؟ و در حین نوشتن‌شان، چند «من» از فیلم بیرون جهید و چند «منِ بازیگر» متولد شد؟