آیا شما از نظر احساسی بالغ هستید؟

ترجمه الهه احمدی

برای اینکه بدانید که به بلوغ احساسی رسیده‌اید نکات زیر را در خود بررسی کنید:

1. آگاه هستید که بیشتر رفتارهای بد دیگران، از ترس و اضطراب آنها ناشی می‌شود و نه از روی بدجنسی و یا حماقت آنها. حس خودخواهی را رها خواهید کرد و از تصورِ اینکه دنیا مملو از هیولاها و آدمهای دیوانه است دست می‌کشید. در ابتدا، همه چیز کمتر سیاه و سفید به نظر می‌رسد، اما با گذشت زمان، جالب‌تر خواهد شد.

2. می‌دانید که، متاسفانه باید احساسات و غرض خود را با مهارت به کارگیری کلمات، بیان کنید و عادلانه نخواهد بود که دیگران را برای نفهمیدن منظورتان سرزنش کنید، تا زمانیکه آرام و واضح صحبت نکنید.

3. یاد می‌گیرید که خیلی وقت‌ها و بطور قابل ملاحظه‌ای، اشتباه می‌کنید. و سپس با شجاعت هر چه تمام‌تر، اولین قدم‌های متزلزل خود را به سمت عذرخواهی برمی‌دارید.

4. یاد می‌گیرید که اعتماد به نفس داشته باشید، نه به خاطر اینکه عالی هستید؛ بلکه با دانستن اینکه دیگران هم مثل شما، احمق، ترسیده و شکست خورده هستند. همه ما همین‌طور که جلو می‌رویم سعی در جبران آن برمی آییم؛ که این عالی است.

5. شما دیگر از ابتلا به سندرم خودویرانگری رنج نمی‌برید، زیرا می‌توانید بپذیرید که چیزی به نام آدم مشروع وجود ندارد. همه ما، به درجات مختلف، تلاش می‌کنیم تا ضمن حفظ حماقت و خیره سری خودمان، در زندگی نقشی بازی کنیم.

6. والدین خود را می‌بخشید زیرا می‌فهمید که آن‌ها برای توهین به شما، شما را به این دنیا نیاوردند. آن‌ها فقط با درد از اعماق درون خود، درگیر بودند و با مشکلات خودشان دست و پنجه نرم می کردند. عصبانیت، جای خودش را به ترحم و دلسوزی می‌دهد.

7. تأثیر شگرف چیزهای به اصطلاح "کوچک" را در خلق و خو می آموزید: زمان خواب ، میزان قند خون و سطح الکل ، درجه استرس روانی و غیره. و در نتیجه، یاد می‌گیرید که هرگز یک مسئله مهم و بحث برانگیز را با عزیزانتان پیش نکشید تا زمانی که مطمئن نیستید که آیا همگی به خوبی استراحت کردند؛ یا آیا کسی مست نباشد؛ آیا که غذا به اندازه کافی خورده‌اید؛ چیز دیگری نیست که شما را هراسان کند و یا برای رسیدن به قطار عجله ندارید.

8. می‌فهمید که وقتی نزدیکانتان به شما غر می‌زنند، و یا بی ادب و کینه جو هستند، معمولاً قصد از پا درآورن شما را ندارند، بلکه سعی دارند با تنها روشی که بلدند توجه شما را جلب کنند. یاد می گیرید که استیصال نهفته عزیزتان را در تشخیص دهید و آن‌ها را با عشق تفسیر کنید نه اینکه در موردشان قضاوت کنید.

9. ترش‌رویی را کنار می‌گذارید. اگر کسی شما را آزار دهد، نفرت و آزار او را، برای مدت طولانی در دل خود نگه نمی‌دارید. یادتان هست که زندگی ابدی نیست. انتظار نخواهید داشت که دیگران بدانند که مشکل از کجاست. مشکل‌تان را به طور مستقیم به آن‌ها می‌گویید و اگر آن‌ها متوجه اشتباه خود شوند، آن‌ها را می‌بخشید. و اگر هم متوجه اشتباه نشوند، به روشی دیگر آن‌ها را خواهید بخشید.

10. از آنجا که زندگی بسیار کوتاه است، می دانید که تا چه اندازه اهمیت دارد که سعی کنید منظور واقعی خود را بیان کنید و بر آنچه واقعاً می‌خواهید تمرکز کنید و احساس خود را با کسانی که واقعا برایتان مهم هستند، در میان بگذارید و نشان دهید که تا چه اندازه برای شما اهمیت دارند. احتمالاً هر روز.

11. تقریباً در هر زمینه ای از اعتقاد به کمال خودداری می‌کنید. هیچ انسان کامل، شغل کامل یا زندگی کاملی وجود ندارد. درعوض، بر درک و قدردانی از آنچه که "به اندازه کافی خوب" است، متمرکز می‌شوید. می‌فهمید که بسیاری از چیزها در زندگی شما، به همان اندازه‌ای که ناامیدکننده هستند، از بسیاری جهت‌های دیگر کاملاً خوب هستند.

12. شما مزیتِ کمی بدبین بودن در مورد اینکه چطور اوضاع پیش خواهد رفت را فرا می‌گیرید و در نتیجه، به عنوان یک روح آرام‌تر، صبورتر و با گذشت بیش‌تر ظاهر می‌شوید. از آرمان گرایی خود دست می‌کشید و به یک شخص بسیار کم‌تر آزاردهنده تبدیل می‌شوید (کم‌تر بی حوصله ، کم‌تر سخت گیر، و کم‌تر عصبانی).

13. یاد می‌گیرید که نقاط ضعف شخصیت هر کس، با نقاط قوت او در حال تعادل است. به جای اینکه روی نقاط ضعف آن‌‌ها تمرکز کنید، کلی به آن‌ها نگاه می‌کنید؛ بله، کسی که موشکافانه رفتار می‌کند، اما در مواقع آشفتگی نیز بسیار زیبا و دقیق عمل می‌کند. کسی کمی شلخته است، اما در عین حال بسیار خلاق است. درک می‌کنید که افراد کامل وجود ندارند و هر قوت یک ضعف را به دنبال دارد.

14. مزیت مدارا را می‌آموزید و یاد می‌گیرید که بعضی وقت‌ها با مسائل کنار بیایید و با این کار نشان می‌دهید که بالغ هستید و نه ضعیف. ممکن است به خاطر بچه‌هایتان و یا به دلیل ترس از تنها ماندن در کنار دیگری بمانید. همچنین ممکن است برخی ناراحتی‌ها را تحمل کنید زیرا می‌دانید که زندگی بدون اختلاف وجود خارجی ندارد.

15. کمی سخت‌تر عاشق می‌شوید. وقتی سن‌تان کم بود، می‌توانستید در یک لحظه عاشق شوید. اما حالا کاملا آگاه هستید که هر کسی، هرچند از نظر ظاهری جذاب یا موفق باشد، در رابطه نزدیک می‌تواند رنج آور باشد و به آنچه در حال حاضر دارید وفادار خواهید بود.

16. یاد می‌گیرید که (بطور تعجب آوری) آدم دشواری برای زندگی هستید. غرولندهای‌تان کم می‌شود وقتی وارد رابطه دوستی و روابط با دیگران می‌شوید، با مهربانی به آن‌ها توضیح می‌دهید که چه زمان‌هایی و به چه صورتی ممکن است تبدیل به یک چالش شوید.

17. یاد می‌گیرید خودتان را بخاطر خطاها و حماقت‌های خود ببخشید. متوجه می‌شوید که غرق شدن بی ثمر در افکار خود، به تنبیه کردن خود به علت کارهای ناشایست گذشته منجر خواهد شد. بیش‌تر با خود مثل یک دوست می‌شوید. مطمئناً شما کمی نادان هستید، اما دوست داشتنی هم هستید مثل همه‌ی آدم‌های دیگر.

18. یاد می‌گیرید که بخشی از بلوغ، در صلح با کودک سرسخت درون شما است که همیشه با شما خواهد بود. تلاش برای بالغ بودن در هر موقعیتی را متوقف می‌کنید. قبول می‌کنید که همه ما لحظاتی به عقب برمی‌گردیم و هنگامی که کودک دو ساله درون نمودار می‌شود، سخاوتمندانه از او استقبال خواهیم کرد و توجه لازم را به او می‌دهیم.

19. از امیدوار بودن به برنامه های بزرگ برای خوشبختی که انتظار دارید سالها ادامه داشته باشد، دست می‌کشید. چیزهای کوچکی که خوب پیش می‌روند را جشن می‌گیرید. می‌فهمید که رضایت‌مندی با زمان افزایش می‌یابد. اگر روزی بدون رنجش زیاد بگذرد، خوشحال خواهید شد. بیشتر به گلها و رنگ آسمان در غروب علاقه دارید و بیشتر به لذت‌های کوچک علاقه پیدا می‌کنید.

20. به طور کلی دیگر از آنچه که مردم درباره شما فکر می‌کنند، نگران نخواهید بود. می‌فهمید که ذهن دیگران خیلی درهم و برهم است و خیلی سعی نمی‌کنید تصویر خود را در چشم دیگران جلا دهید. آنچه مهم است این است که یک یا دو نفر دیگر با شما خوب هستند. شما از محبوب بودن دست می کشید و شروع به اعتماد به عشق می‌کنید

21. بهتر با انتقاد کنار می‌آیید. به جای اینکه فرض کنید کسی که از شما انتقاد می‌کند، یا در تلاش برای تحقیر شماست و یا در اشتباه است، می‌پذیرید شاید انتقاد او، مفید باشد و خواهید دید که می‌توانید به یک انتقاد گوش بدهید و از آن جان سالم به در ببرید بدون اینکه زره خود را بپوشید و انکار کنید که مشکلی وجود داشته است.

22. شما آگاهید که با تمام مشکلات و مسائل هر روز زندگی، به چه میزانی میل به زندگی کردن دارید. به خاطر دارید که نسبت به چیزهایی که شما را می‌رنجانند؛ (بیش‌تر و بیش‌تر) چشم انداز پیدا کنید. بیشتر در طبیعت قدم می‌‌زنید، ممکن است حیوان خانگی بگیرید (آن‌ها مثل ما بی حوصله نمی‌شوند) و کهکشان‌های بالای سرمان در آسمان شب را می‌ستایید.

23. به راحتی تحت تأثیر رفتار منفی دیگران قرار نمی‌گیرید. قبل از عصبانی شدن یا مشوش شدن و یا ناراحتی، سکوت می‌کنید و سعی در فهمیدن منظور واقعی آنها خواهید داشت. شما می‌دانید که ممکن است بین آنچه کسی گفته و آنچه شما در لحظه متوجه شدید، تفاوت بزرگی وجود داشته باشد.

24. از تجربیات متمایز گذشته خود برای پاسخ به اتفاقات جدید بهره می‌گیرید و می‌آموزید که چطور از آنها در جبران نتایج اتفاقات بهره ببرید. می‌پذیرید؛که به دلیل تجربیات کودکی خود، در زمینه های خاصی مستعد مبالغه هستید. به اولین احساس خود در مورد موضوعات خاص مشکوک می‌شوید و می‌فهمید در اکثر مواقع با احساسات خود پیش نروید.

25. هنگامی که یک دوستی را شروع می‌کنید، متوجه هستید که اصولا دیگران دوست ندارند خبرهای خوب شما را بدانند، و بیش‌تر علاقه‌مند هستن در مورد آنچه شما را آزار می‌دهد و یا نگران می‌کند بدانند، چون فقط در این صورت است که می‌توانند با درد خود احساس تنهایی کمتری کنند. دوست بهتری می‌شوید زیرا می‌دانید رابطه دوستی به اشتراک گذاشتن آسیب پذیری خودمان است.

26. یاد می‌گیرید اضطراب خود را کم کنید نه با گفتن اینکه همه چیز خوب خواهد شد. در بسیاری از مواقع، این اتفاق نمی‌افتد. این ظرفیت را در خود ایجاد می کنید که بفهمید حتی در مواردی که اتفاقات بدی رخ می‌دهد، می‌شود از آن رهایی یافت. می‌فهمید که همیشه یک نقشه دومی وجود دارد؛ که جهان پهناور است؛ همیشه چند آدم مهربان پیدا می‌شود و وحشتناک‌ترین چیزها در آخر قابل تحمل خواهند بود.

در انتشارات پناهگاه ما اطلاعات ارزشمندی درباره آدم‌های بسیار حساس پیدا خواهید کرد.

منبع: shorturl.at/evGI8