مترجم و تولید کننده محتوا _ پیج من در اینستاگرام Us.translation
از همه چیز خستهام!! ۶ راز برای دوباره لذت بردن از زندگی
به طور معمول، وقتی از همه چیز خسته میشویم، فقط به خاطر یک اتفاق نیست. معمولاً تأثیر تعدادی از تجربیات یا موقعیتهای مختلف است که هر کدام ما را فقط کمی خسته میکند. وزن انباشته هر یک از این اتفاقها به تدریج انرژی ما را از بین میبرد تا زمانی که کاملا از پا بیافتیم. خستگی حقیقتا حس ناراحتکنندهای است و ذهن ما این ناراحتی را به عبارت "من از زندگی بیزارم" ترجمه میکند. همچنین روابط بین فردی سرمایهگذاریهای عاطفی عظیمی هستند و به همین دلیل است که اغلب ما انقدر از آدمها خسته میشویم. این مسئله زمانی بدتر میشود که در هنگام افسردگی، توضیح احساساتمان هم دشوار باشد.
برای بازگرداندن تعادل و غلبه بر این خستگی، ما باید تغییراتی در زندگی خود ایجاد کنیم. اکثر این تغییرات کوچک و برخی (در صورت لزوم) بزرگ هستند اما همه آنها باعث تغییر و به مرور حال خوب ما میشوند.
۶ پیشنهادی که در این قسمت به آنها اشاره میکنم، مهمترین مواردی است که باید در هنگام بیزاری از زندگی در نظر بگیرید.
وقتی از همه چیز خسته شدهاید چه کار میکنید؟
۱. پیدا کردن معانی کوچک در زندگی
وقتی از زندگی خسته میشویم، یکی از اشتباهاتی که میتوانیم انجام دهیم این است که خود را با دیگران مقایسه کنیم. میتوان به کسانی که با انگیزه به نظر میرسند نگاه کرد و از خود سوال کرد که چرا همان شرایط به راحتی برای ما ممکن نمیشود. اما اگر به این قضیه جور دیگری نگاه کنیم، شاید ببینیم که دیگران برای پیش برد اقداماتشان در زندگی، معنای عظیمی را هدف قرار دادهاند و این دقیقاً همان چیزی است که ما کم داریم.
"علاقه خود را پیدا کنید."
در بیست سال گذشته رسانهها دائما در حال دادن این پیام هستند که همه ما برای داشتن زندگی خوب به یافتن علاقه و داشتن هدف نیاز داریم و باید کاری معنادار انجام دهیم و اثری بر جهان بگذاریم.
این ایده نه تنها غیر واقعی است، بلکه میتواند اضطراب زیادی ایجاد کند. اینکه به مردم بگویید اگر میخواهند هر روز دلیل خوبی برای بیرون آمدن از تختخوابشان داشته باشند باید علاقه و هدفی داشته باشند که جهان را دگرگون کنند مانند این است که به آنها بگویید هر بار که نیاز به رفع تشنگی دارد باید یک بطری 400 دلاری کونانیگاری بنوشند. شاید تعداد انگشت شماری در خارج از کشور این کار را انجام دهند، اما با نوشیدن مداوم آب فیلتر شده از شیر تقریباً به همان نتیجه خواهید رسید.
پس باید چکار کنید؟ معانی کوچک را پیدا کنید. به این معنی است که شما چیزی را پیدا میکنید که به اندازه کافی معنیدار باشد تا شما را به سمت عمل سوق دهد. نیازی نیست هدف بسیار بزرگی را در ذهن داشته باشید که رسیدن به آن تمام طول عمر شما طول بکشد، شما فقط به چیزی نیاز دارید که به اندازه کافی برای برداشتن قدم اول ارزش داشته باشد.
برای یک شغل جدید درخواست دهید چرا که احتمال افزایش حقوق وجود دارد.
برای یک روز رژیم بگیرید زیرا آنقدر انگیزه دارید که ببینید وضعیت آن چگونه پیش میرود.
امروز به مدت ده دقیقه بدوید زیرا حتما بعد از بیرون آمدن از خانه احساس بهتری خواهید داشت.
چه طور باید شروع کرد:
- ۵ موردی را که میخواهید در حال حاضر از زندگی خود خارج کنید، لیست کنید.
- ترک آنها را در کوچکترین مراحل ممکن تصور کنید.
- بنویسید که چرا برای انجام هر یک از این 5 مرحله کوچک انگیزه دارید.
- یک مورد را انتخاب کرده و همین الان اقدام به ترک آن کنید.
۲. سطوح انرژی خود را دوباره شارژ کنید.
بسیاری از مواقع وقتی میگوییم از زندگی خسته شدهایم، فکر میکنیم به این دلیل است که هدف یا معنایی در زندگی خود نداریم اما شاید واقعیت فقط این است که بدن و ذهن ما به استراحت نیاز دارند.
روشهای مختلفی برای بالا بردن سطح انرژی وجود دارد. بسیاری از اوقات که در طول روز حس خوابآلودگی داریم، به این دلیل است که به ریتم طبیعی بدن خود احترام نگذاشتهایم یا غذاهای زیاد و نامناسب خوردهایم.
راههای بیشماری برای شارژ انرژی وجود دارد:
- آب بیشتری بنوشید
- مصرف کافئین خود را کاهش دهید
- خواب خود را تنظیم کنید
- رژیم غذایی خود را تغییر دهید
- روزهداری منقطع را امتحان کنید
- مکمل مصرف کنید
چه طور باید شروع کرد:
۱. میزان انرژی خود را هر ۳ ساعت به مدت ۳ تا ۷ روز یادداشت کنید (هر چه بیشتر بهتر). میتوانید به میزان انرژی خود در لحظه امتیازی از ۰ تا ۱۰ بدهید و در صورت تمایل، یک یا دو جمله در مورد احساس خود بنویسید.
۲. یکی از مواردی را که میتوانید برای شارژ کردن انرژی خود انجام دهید، انتخاب کنید.
۳. این عادت جدید را در برنامه خود قرار دهید و سطح انرژی خود را به مدت ۷ روز مد نظر داشته باشید.
۴. به دنبال تفاوت باشید و اگر احساس کردید این عادت جدید به شما کمکی نمیکند، آن را رها کنید. اگرچه ممکن است در برخی تغییرات زمان بیشتری طول بکشد تا متوجه فواید آن شوید.
۵. سعی کنید هر هفته چیزهای جدید را امتحان کنید و ببینید چه چیزی برای شما بهتر عمل میکند.
۶. هر بار تنها یک عادت جدید را امتحان کنید تا متوجه تأثیر آن شوید.
۳. انگیزه مناسب را پیدا کنید
وقتی صحبت از خواستهها در زندگی میشود یک قانون کلی وجود دارد. هرچه بیشتر یک ایده بر سر زبانها بیفتد و مورد بحث قرار گیرد، حقیقت اصلی آن ایده کمتر برای ما روشن و واضح خواهد بود نتیجه این است که ممکن است در نهایت به دنبال چیزی باشیم که اصلا آن را نمیفهمیم و یا اگر متوجه آن هستیم به آن علاقهای نداریم.
خوشبختی
ثروت
سلامتی
روشنگری
انگیزه
اگر این اصطلاحات را به طور واضح تعریف نکنیم، ممکن است واقعاً ندانیم چه چیزی را میخواهیم.
برای یک نفر خوشبختی به معنای داشتن موقعیتی پایدار و اجتناب از احساسات منفی بیش از حد است، برای شخص دیگر به معنای داشتن تجربیات فراوان حتی اگر این به معنی استرس زیاد باشد. از نظر دیگری، سلامتی ممکن است به معنای داشتن فیزیک بدنی مناسب باشد، که یا با ورزش کردن به آن دست پیدا میکنند یا فقط به این معناست که از بیماریهای معمول دور بمانند.
یک تعریف بسیار ساده از انگیزه این است که انگیزه دلیل پشت تمام اهداف و اقدامات شما است. بسیار متداول است که کسی بگوید "من انگیزه ندارم" اما این تا حدودی یک حالت بدیهی است. حتی در عمیقترین افسردگیها بیشتر افراد هنوز برای تنفس هوا و رفتن به دستشویی انگیزه دارند. همین طور شما انگیزه کافی برای خواندن این مقاله تا اینجا را داشتهاید.
بنابراین شما باید دلایل پشت اقدامات خود را بیابید.
چه طور باید شروع کرد:
وقتی میگویید "من انگیزه ندارم" منظور واقعی شما این است که شما آنچه دلتان میخواهد محرک شما باشد و شما را به رسیدن به هدف هدایت کند را ندارید.
بنابراین آنچه واقعاً میخواهید بپرسید این است که: میخواهم برای انجام چه کاری انگیزه داشته باشم؟ چرا واقعاً میخواهم برای انجام این کار انگیزه داشته باشم؟ (ممکن است بخواهید این سوال را ۲ یا ۳ بار بپرسید تا به انگیزه واقعی خود برسید) چگونه میتوانم دلیل این انگیزه را تأکید کنم؟ مثلا:
_ میخواهم برای انجام چه کاری انگیزه داشته باشم؟ من میخواهم انگیزه داشته باشم که پنج روز در هفته به دویدن بپردازم.
_ چرا واقعاً میخواهم برای انجام این کار انگیزه داشته باشم؟ تا بتوانم احساس سلامتی کنم.
_ چرا واقعاً میخواهم احساس سلامتی کنم؟ تا بتوانم در کار احساس اطمینان کنم.
_ چگونه میتوانم دلیل این انگیزه را تأکید کنم؟ پنج راهی را که اعتماد به نفس میتواند زندگی من را بهبود بخشد و پنج راهی را که در گذشته موجب اعتماد به نفس من بوده را بنویسید.
به یاد داشته باشید که رسیدن به انگیزه حقیقی با پرسیدن مکرر این قبیل سوالات از خودتان میسر میشود. انگیزه ما از دهها یا حتی صدها باور یا ایده متفاوت است که در مورد جهان داریم و هنگامی که بیشتر از آنها آگاه شدیم، میتوانیم از آنها به نفع خود استفاده کنیم.
۴. چشمانداز زندگی خود را تعیین کنید.
مغز انسان از جهاتی مانند دوربین عمل میکند. ما برای اطمینان از انجام کارها دائماً نیاز به بزرگنمایی و کوچکنمایی داریم. به عنوان مثال، وقتی در محل کار هستید، باید به گونهای عمل کنید که پروژهای که روی آن کار میکنید اولویت شماره یک زندگی شما باشد، در غیر این صورت زمان و انرژی خود را به آن اختصاص نمیدهید. با این حال، این بدان معنا نیست که این کار اولویت شماره یک است و به این معنی نیست که از خانواده شما مهمتر است.
یک تاجر را تصور کنید که زمان زیادی را به شغل خود اختصاص میدهد تا بتواند زندگی خانواده خود را تامین کند. او موفق میشود و آنها زندگی راحتی دارند. اما او آنقدر روی کارش تمرکز کرده است که چشمانداز زندگی در کنار خانوادهاش را از دست داده است و ناخودآگاه شروع به نادیده گرفتن آنها میکند.
گاهی اوقات ما چیزهای مهم را به سادگی از دست میدهیم. ما روی ظاهر خود تمرکز میکنیم زیرا میدانیم این کار اعتماد به نفس ما را افزایش میدهد، اما حتی وقتی ظاهر خود را بهبود میبخشیم و کمی اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکنیم، همچنان بر بهبود ظاهر خود متمرکز میمانیم.
همین امر در مورد دغدغهها و نگرانیهایی که ما در مورد آنها فکر میکنیم اتفاق میافتد.
چقدر پول دارم؟
آیا این شغل مناسب من است؟
چگونه میتوانم رابطه خود را بهبود ببخشم؟
آیا من به اندازه کافی احساس علاقه به زندگی دارم؟
اینها نگرانیهای موثری هستند که باید در لحظات خاصی داشته باشیم، اما ما باید هر چند وقت یکبار "کوچکنمایی" کنیم و آنها را در متن کل زندگی خود قرار دهیم.
چه طور باید شروع کرد:
سه چیز را که در حال حاضر شما را از زندگی ناامید میکند بنویسید.
- سعی کنید مواردی را که مدتهاست بر آنها تمرکز کردهاید و ممکن است باعث شده باشد تا چشمانداز کلی خود را از دست دهید، بررسی کنید. هرچه زمان بیشتری را صرف کاری کنیم، بیشتر تاثیر آن بر چشمانداز کلی زندگیمان را نادیده میگیریم.
- آنها را از دید ۱. منفیترین دیدگاه خود و ۲. مثبتترین دیدگاه خود بازنویسی کنید
- در نظر بگیرید که شما میتوانید دیدگاه خود را در شرایط مختلف انتخاب کنید
۵. باید ساختار کلی زندگی خود را پیدا کنید!
مردم به ندرت درک میکنند اینکه ساختار کلی زندگی خود را تعیین کنند چقدر برای بالا بودن انرژی مهم است. زمانی که ما ساختار یا برنامه محکمی برای زندگی خود نداریم، برای بدن و ذهن ما دشوار است که بدانیم چه موقع انرژی خود را به کار بگیرد و چه زمانی نه. وقتی هر روز در یک ساعت مشخص از خواب بیدار نمیشوید، یا بعد از ظهر به طور ناپیوسته چرت میزنید، این میتواند برای ریتم طبیعی بدن شما بسیار مضر باشد.
ما معمولاً این حالات را در افرادی که میخواهند بازنشسته شوند مشاهده میکنیم، اما وقتی کارهای روتین خود را دیگر انجام ندهند و روزهای آنها دیگر ساختار نداشته باشد، ممکن است دچار افت روحی شوند.
چه طور باید شروع کرد:
_ در پایان هر روز، سه مورد را که باید فردا انجام دهید بنویسید.
_ اگر در حال حاضر مشغول به کار نیستید، این موارد میتوانند مطلقاً هر چیزی باشند، اما باید آنها را مانند یک پروژه کاری مهم جدی بگیرید.
_ روز خود را با توجه به نوع فعالیتهایتان به سه بخش تقسیم کنید. سپس زمانهای خالی را با فعالیتهای کوچکتر پر کنید.
۶. زمان آن است که عشق واقعی خود را پیدا کنید.
یافتن عشق لزوماً به معنای عاشق شدن آن طور که در عاشقانههای دیزنی میبینیم نیست. تعریف من از عشق این است که سه چیز را پوشش میدهد:
توجه: وقتی چیزی را دوست داریم، توجه خود را به آن معطوف میکنیم و از ظرافتهای آن آگاه میشویم.
محبت: عشق به چیزی یا کسی باعث میشود احساسات مثبت دریافت کنیم.
عمل: ما به گونهای عمل میکنیم که عشق و علاقه ما را بیان میکند.
اگر میتوانید شریک مورد علاقه خود را پیدا کنید، عالی است. اما شما همچنین میتوانید تمرین دوست داشتن آنچه را که قبلاً در زندگی خود داشتهاید را شروع کنید. ورزش، موسیقی، روابط، سرگرمی، غذا، فیلم و غیره.
مثلا:
- اگر عاشق آشپزی هستید: ۱. هنگام تهیه غذا به مواد اولیه توجه زیادی کنید، ۲. این کار را با نگرش خوب انجام دهید، ۳. آشپزی را در اولویت زندگی خود قرار دهید.
- اگر فرزندان خود را دوست دارید، میتوانید: ۱. به فرزندان خود، علاقهها و چیزهایی که دوست ندارند توجه زیادی کنید، ۲. نسبت به آنها ابراز محبت کنید، ۳. به گونهای رفتار کنید که به نفع آنها است.
کارل یونگ گفت:
"شما در کودکی چه میکردید که باعث میشد ساعتها مانند دقیقهها سپری شوند؟ راز تلاشهای زمینی شما در این نهفته است."
هنگامی که ما عاشق کار، روابط یا سرگرمیهای خود هستیم، به طور طبیعی و مکرر در جریان زندگی قرار میگیریم. در حقیقت، وضعیت جریان زندگی یکی از مهمترین پیشبینیکنندههای زندگی شاد است.
چه طور باید شروع کرد:
پیدا کردن چیزی برای عاشق شدن احتمالاً سختترین کار در این لیست است. با این حال، چند کار وجود دارد که میتوانید برای سهولت مسیر انجام دهید.
روشن فکر بودن. وقتی چیزی باعث شادی شما میشود، آن را امتحان کنید. در بسیاری از مواقع تا زمانی که تجربهای از آن نداشته باشیم، متوجه نمیشویم که چقدر از چیزی لذت خواهیم برد.
مدیتیشن تمرکز را تمرین کنید. این به شما کمک میکند تا دانش و مهارتهای جدید را سریعتر بیاموزید و به طور مداوم در جریان زندگی قرار بگیرید.
متعهد به چیزی باشید. برخی از چیزهایی که در ابتدا دوست نداریم به سادگی زمان میبرد، برای چند هفته به چیزی متعهد میشوید و اگر آن را دوست ندارید، چیز دیگری را امتحان کنید.
این مثالها ممکن است برای شما کارساز نباشند، اما اگر شما بتوانید این اصول را به زندگی خود اضافه کنید، قادر خواهید بود انرژی و نیروی حیاتی جدیدی پیدا کنید که میتواند به دور کردن احساس خستگی و نیاز به تغییر در زندگی شما کمک کند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور به یک آدم بسیار حساس عشق بورزیم؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
۶ چالشی که هر رهبر بسیار حساس باید با آن روبرو شود!
مطلبی دیگر از این انتشارات
آدمهای بسیار حساس و هوش هیجانی