تکامل هویت ۲


تکامل هویت به معنی پاسخ به سوال‌هایی مثل اینه که نقش من در جامعه چی هست و چه شخصیتی دارم، نقاط ضعف و نقاط قوتم چی هست و همینطور تقریبا رسیدن به یک ثبات نسبی در مورد نحوه روش زندگی.

حس‌هایی که می‌تونه در مورد تکامل هویت خیلی آزاردهنده باشه این موارد هست: حس بی‌ثباتی زندگی، حس این که می‌خوایم خودمون جهان و دنیا رو کشف کنیم پس فکر می‌کنیم کسی زیاد ما رو درک نمی‌کنه و افراد دیگه حاضر به شنیدن نظرات متفاوت نیستن و....

به نظر من اولین قدم برای این که این دوران راحت‌تر طی بشه این هست که بدونیم ما در دورانی هستیم که از نظر روانشناسی پذیرفته شده و تقریبا همه آدم‌ها اون رو می‌گذرونن پس ما در یک مرحله از زندگی هستیم که ناشناخته نیست و اسم مخصوص به خودش رو داره. دومین قدم می‌تونه شامل این باشه که از خودمون توقع واقع‌بینانه داشته باشیم، خیلی از ماها کتاب‌های موفقیت رو دیدیم که با شعار‌هایی مثل کافیه اراده کنی موفق می‌شی و ‌‌... کلی فروش داشتن ولی واقعیت این هست که این مرحله از زندگی ما، اولا صرف جستجو و کارهای مختلف می‌شه دوما وقتی هم با عقل و قلبمون مسیر زندگیمون رو انتخاب کردیم می‌تونیم کم کم سبک زندگی دلخواهمون رو اجرا کنیم ولی مثل یاد گرفتن یک مهارت جدید باید به پیشرفت‌های خودمون نگاه کنیم و فشار زیادی رو به خودمون وارد نکنیم چون مغز کم کم شروع به عادت کردن به موارد جدید می‌کنه و موفق شدن علاوه به تلاش خودمون به مواردی هم ربط داره که در حوزه اختیارات ما نیست و متاسفانه تا الان هم ما آدم‌ها در یک دنیای ایده‌آل منصفانه زندگی نکردیم. سومین مرحله می‌تونه شامل نوع نگاه ما به جهان باشه به عنوان یک آدم که خیلی تفکرات احساسی و فانتزی داشتم‌ و دارم می‌تونم بگم گذر از این مرحله مثل این هست که می‌تونی نقاط سیاه و سفید زندگی رو کنار هم ببینی و تصمیم‌گیری‌هات بیش‌تر با عقل و احساس انجام می‌شه.