"متاسفم" یک کلمه جادویی نیست!

شنیدن متاسفم وقتی که آسیبی دیدی کمکی نمی‌کنه...

به همه ما یاد دادن وقتی کار اشتباهی انجام دادیم گفتن کلمه "ببخشید"، سریع‌ترین راه ممکن برای درست کردن همه چیز هستش.

اما وقتی کسی منو ناراحت کرده، به جای اینکه کلمه "ببخشید" رو ازش بشنوم یا بهم بگه که بابت کارش چقدر احساس بدی داره، در واقع من می‌خوام ازش بشنوم که احساس منو درک می‌کنه و می‌دونه که چرا من چنین احساسی دارم.

می‌خوام بدونم که نه تنها از چیزی که اتفاق افتاده پشیمونه (همیشه دونستن اینکه اون فرد از کارش پشیمونه تا حدی کمک می‌کنه!)، بلکه قصد آسیب رسوندن به من رو نداشته یا اگر چنین قصدی داشته چرا اینطور بوده؟

و در حالت ایده آل، دلم می‌خواد که بعد از این اتفاق هر دو طرف از هم چیزی یاد بگیریم و این یادگیری باعث بشه تا بهم حس نزدیکی بیشتری پیدا کنیم.

من متوجه شدم که این روش حل ناسازگاری‌ها و سوءتفاهم‌های اجتناب ناپذیر که در هر رابطه‌ای اتفاق می‌افته یه جورایی کیمیاگریه که دورریزهای یه اشتباه یا سوتفاهم رو به کود تقویتی برای رشد گل صمیمیت بین دو نفر تبدیل می‌کنه.

اما اغلب اوقات کلمه "متاسفم" طوری استفاده میشه که انگار یه وِرد جادوییه که فقط با گفتنش همه چیز یهو بهتر می‌شه!

واقعیت اینه که درک احساسات شخص دیگه احتیاج به تلاش داره و اگه من صادقانه نمی‌خوام به کسی صدمه بزنم و یا اگه قبلاً بدی به کسی کردم و الان واقعا سعی در جبرانش دارم، باید دلیل واکنش طرف مقابلم رو بدونم و بفهمم که کجای کار یا رفتارم "اشتباه" بوده.

و بعد از اینکه طرف مقابل ماجرا رو از سمت خودش توضیح داد، اگه واقعاً متوجه اشتباهم یا حس طرف مقابل نشم، می‌تونم ازش بخوام که بیشتر برام توضیح بده یا اعتراف کنم که نمی‌تونم باهاش احساس همدردی کنم یا درکش کنم. این ممکنه نشونه خطری از به پایان رسیدن رابطه ما باشه، اما خیلی بهتره که با هم صادق باشیم و ببینیم برای ادامه کار چه چیزی (و چه کسی) باید تغییر کنه (البته اگه این امکان وجود داره)،تا اینکه فقط تلاش کنیم چیزهای خوب رو به زبون بیاریم و تظاهر کنیم که همه چیز خوبه...! با تظاهر به خوب بودن شرایط حتما همه چیز به گریه و زاری ختم می‌شه، چون احساسات سرکوب شده به سنگ‌هایی تبدیل می‌شن که به آرامی از اون‌ها برای ساختن دیوار جدایی بینمون استفاده می‌کنیم یا درست تو شرایطی که انتظارش رو ندارید، این احساسات سرکوب شده به اسلحه‌ای برای حمله به طرف مقابلتون تبدیل می‌شن!

این احتمال وجود داره که به دلیل دردهای بهبود نیافته من از گذشته، واکنش بیش از حدی نشون داده باشم یا برداشت اشتباهی از حرف پارتنرم داشته باشم. حقیقت عمیق‌تر در اینجا اینه که "در نهایت همه ما مسئول حرف‌هایی که به بقیه می‌زنیم هستیم".

به اشتراک گذاشتن این احساسات عمیق و تاریک فرصتی برای ماست که احساسات و نیات واقعی همدیگه رو بشناسیم و به ما این فرصت رو میده که متوجه بشیم که آیا این خودمون هستیم که مانع بهتر شدن اوضاع هستیم یا نه، و اگه اینطوره چه چیزی رو باید بهتر درک کنیم و در مورد خودمون تغییر بدیم.

واقعیت اینه که در بیش‌تر درگیری‌ها، هیچ "درست" و "غلطی" وجود نداره و در واقع دو طرف دعوا، فقط دو نفر هستن که روش‌های متفاوتی برای دیدن و واکنش به جهان اطرافشون و همدیگه دارند. رسیدن به آشتی و صمیمیت زمانی میسر می‌شه که هر دو نفر مایل باشن وقت خودشون رو برای شنیدن و درک طرف مقابل بگذارن و بعد ببینن که آیا می‌شه دیدگاه‌های مختلف اون‌ها را به اندازه کافی سازگار کرد تا یک رابطه سالم و متقابل ایجاد بشه یا نه.

در غیر این صورت، بهتره که هر دو نفر از هم فاصله بگیریم تا اینکه تا مدت‌ها به دلیل ترس از تغییر با هم درگیر باشیم. اصرار به حل و فصل رابطه‌ای که از اساس مشکل داره و در اون درک و احترام متقابلی وجود نداره، اتلاف زمان ارزشمندی هستش که به ما در این کره خاکی هدیه داده شده.

بهم بگید وقتی که بقیه می‌خوان به سادگی با گفتن کلمه "ببخشید" همه چیز رو حل کنن، چه حسی پیدا می‌کنید؟

همیشه می‌تونید از اینجا? پناهگاه آدم‌های بسیار حساس با پناهگاه و دوستای خودتون همراه باشید. ممنون که همراهم هستید ?

منبع: www.elephantjournal.com