چرا تصمیم‌گیری برای افراد بسیار حساس دشوار است؟ به همراه راهکارهایی برای حل این مشکل



آیا تا به حال تصمیم‌گیری برایتان عذاب‌آور بوده‌ است؟ شاید انتخاب دانشگاه در دوران دبیرستان سخت‌ترین تصمیم برای شما بوده یا شاید زمانی که می‌خواستید بین دو شغل یکی را انتخاب کنید! یا زمانی که سعی می‌کردید درباره رابطه عاشقانه خود تصمیم بگیرید (باید بمانم یا باید بروم)؟

با اطمینان خاطر می‌گویم که هیچ کسی وجود ندارد که حداقل از یک انتخاب سخت در زندگی خود فرار نکرده باشد.

اما من احساس می‌کنم هنگام انتخاب، بیش از دیگران با مسائل درگیر می‌شوم و تصمیم‌گیری برای من، بسیار عذاب‌آورتر است. در حالی که دیگران به سادگی از گزینه‌های پیش روی خودشان یکی را انتخاب می‌کنند، من به احتمال زیاد یک ذره‌بین و شاید حتی یک میکروسکوپ! به دست می‌گیرم تا پس از ساعت‌ها بررسی، بهترین گزینه را پیدا کنم.

من فکر می‌کردم این ویژگی چیزی است که من را منحصر به فرد می‌کند. به مرور زمان اطرافیان من با این ویژگی من کنار آمدند؛ درست مانند فردی که دوستش را با عادت جویدن ناخن تحمل می‌کند! اما هرچه بیشتر با معنای یک آدم بسیار حساس بودن آشنا می‌شوم، بیشتر می‌فهمم که من در این خاص بودن تنها نیستم.

طبق تحقیقات الین آرون تصمیم‌گیری دشوار، شاخصه‌ای برای آدم‌های بسیار حساس است و دلایلی از جمله سیستم عصبی بسیار دقیق و حساس سبب این ویژگی است.

اول اینکه این ویژگی به شما یادآوری می‌کند که آدم‌های بسیار حساس عمق پردازشی بالاتر از حد متوسط ​​دارند. ( قبل از اینکه با شنیدن این تعریف باد به غبغب خود بیندازید باید بگویم بهتر است کمی صبر کنید...) وقتی می‌گویم "عمق پردازش" بالاتری دارند، منظور این نیست که HSP ها " جزئی‌نگر " هستند و غیر HSP ها "سطحی‌نگر"! منظور من فقط این است که افراد بسیار حساس تمایل دارند که لایه‌های مختلفی از یک سناریو را به طور همزمان پردازش کنند. بنابراین وقتی نوبت به تصمیم‌گیری می‌رسد، یک آدم ​​بسیار حساس احتمالاً زمان زیادی را برای پردازش جزئیات و نتایج هر انتخاب صرف خواهد کرد. یک آدم بسیار حساس از درون، به شدت در مورد تمام جزئیات یک انتخاب خاص فکر می‌کند ولی از خارج، فقط متحیر به نظر می‌رسد و به نظر می‌رسد که با سرعت حلزونی در تصمیم‌گیری پیش می‌رود.

این ویژگی در زندگی من در زمان‌های مختلفی بروز کرده و می‌کند که می‌تواند دیوانه‌کننده باشد. همیشه می‌خواهم که تصمیمی بگیرم و پیش بروم ... اما چیزی در درون من اصرار دارد که تمام زوایای این انتخاب را در نظر بگیرم. همه زوایا!!

من از کارم استعفا نمی‌دهم مگر اینکه واقعا مطمئن شوم که انجام این کار کاملاً لازم است. من رابطه‌ای را ترک نمی‌کنم تا زمانی که تمام منابع خود را (از نظر جسمی، مالی، عاطفی، فکری) به پایان برسانم. گاهی به شوخی می‌گویم که من استاد انجام دادن کارهای بیهوده هستم. قبل از اینکه به شکست اعتراف کنم، می‌توانم رابطه‌ای را که به وضوح تمام شده است ساعت‌ها کش بدهم، به این امید که بتوانم دست‌آویزی برای احیا آن پیدا کنم.

دومین چیزی که باید بخاطر بسپارید این است که افراد بسیار حساس تمایل دارند همه چیز را عمیقاً احساس کنند. این بدان معناست که ما به شدت نسبت به امکان انتخاب اشتباه، حساس خواهیم بود. باید در نظر داشته باشید که ریسک‌گریزی در آدم‌های بسیار حساس بالاست. ریسک‌پذیری و انجام یک انتخاب مخاطره‌آمیز ممکن است نتیجه خوبی همراه داشته باشد، اما اگر همه چیز درست از آب درنیاید و احتمال اشتباه ما زیاد باشد، به خاطر این عمق پردازش شروع به سرزنش خود می‌کنیم و ناامیدتر می‌شویم.

و این دلیل دوم است که اتمام رابطه را به ویژه برای من بسیار دشوار می‌کند. من هرگز نمی‌توانم همه چیز را رها کنم چرا که دائما فکر می‌کنم چه اتفاقی می‌افتاد اگر فقط کمی بیشتر تلاش می‌کردم. در مورد کار نیز همینطور است. صرفا به این دلیل که کار من باعث ناراحتی من می‌شود، آن را ترک نمی‌کنم. فقط به همه موفقیت‌هایی که ممکن است با ماندن در آن شرایط بدست آورم فکر کنید!

بنابراین افراد بسیار حساس در مواجهه با انتخاب‌های دشوار و شرایط تصمیم‌گیری سخت چه کاری می‌توانند انجام دهند؟

۱. بدترین حالت یک انتخاب را تصور کنید.

بگذارید به عنوان مثال بگوییم شغل جدیدی به شما پیشنهاد شده است و سعی دارید تصمیم بگیرید که ماندن در کار فعلیتان بهتر است یا ترک کردن آن. خود را در محیط جدید و در حال کار در این شغل جدید تصور کنید. بدترین حالت ممکن چیست؟ شاید شما همکاران خود را دوست ندارید، شاید منتقل شدن به مکانی جدید برای رسیدن به این کار را دوست نداشته باشید، شاید دچار کمبود بودجه شوید یا شاید شغل قبلی خود را از دست بدهید و در نهایت در محله‌ای ناشناخته با امکاناتی محدود گیر کنید. به بدترین وضعیت ممکن فکر کنید. از خود بپرسید "آیا من می‌توانم با این شرایط زندگی کنم؟ آیا منابعی دارم که بتواند به من کمک کند تا از پس همه اینها برآیم؟ به عبارت دیگر، از ذهن ریسک گریز خود به عنوان ابزاری استفاده کنید که به شما کمک کند، نه اینکه اجازه دهید شما را کنترل کند. اگر نمی‌توانید بدترین حالت را تحمل کنید، پاسخ خود را پیدا کرده‌اید. اما اگر می‌توانید زیرا می‌دانید که امکان بازگشت به شرایط قبلی را دارید یا اینکه متوجه می‌شوید که بدترین حالت واقعا چندان بد نیست، خوب حالا می‌توانید واقعاً تصمیم خود را بگیرید.

۲. ذهنی باز نسبت به ایده‌ها و شرایط جدید داشته باشید و در عین حال به هیچ چیز وابسته نباشید.

باید به یاد داشته باشید هر کجا که بروید، خودتان را همراه خود می‌برید. فرقی ندارد در رابطه باشید یا خارج از رابطه. فرقی ندارد که کجا کار می‌کنید. به احتمال زیاد هر انتخابی که داشته باشید، حتی اگر شرایط شما را به طرز چشمگیری تغییر دهد، ذات اصلی شما را تغییر نخواهد داد! پس همیشه پذیرای زیبایی‌ها در زندگیتان باشید، اما به آنها دل نبندید. حقیقت این است که بدترین حالت، ممکن است هرگز اتفاق نیفتد و اگر هم شرایط تا حدی بد شد، شما همچنان مانند قبل در برابر این شرایط نامساعد مقاوم خواهید بود. آیا می‌ترسید که ازدواج موفقی نداشته باشید؟ شاید همینطور باشد اما آیا این بدان معنا نیست که شما باید رابطه را زودتر از موعد به پایان برسانید تا مجبور نشوید تلخی پایان راه را احساس کنید؟ قطعا شما می‌توانید رابطه را تمام کنید! اما سعی کنید خیلی سریع به شرایط بدبین نشوید. تلاشتان را بکنید و همواره به خودتان بگویید که "هی ... تو که نمی‌دونی چی قراره پیش بیاد." واقعاً هم همینطور است.

۳. راه فرار داشته باشید.

این روش در مقاله‌ای نوشته الین آرون ارائه شده؛ گرچه او اعتقاد داشت که به کار بردن این روش در مواردی چون روابط عاشقانه، ممکن است تا حدی ناکارآمد عمل کند. مسئله این است که آدم‌های بسیار حساس دوست دارند که راه فرار داشته باشند حتی اگر هرگز از آن استفاده نکنند. جالب است که هرچه راه درروهای بیشتری پیش رویم باشد، احتمالاً مدت بیشتری در همان جایی که هستم باقی خواهم ماند. این راهکار در دوستی‌ها به من کمک خوبی کرده است - چرا که به من اجازه می‌دهد با هر کسی که می‌خواهد به دلخواه خود بیاید و برود، همدلی کنم. من غالبا به افراد اجازه می‌دهم تا کنار من خود واقعیشان باشند. هیچگاه از کسی که برنامه‌اش با من را لغو می‌کند، دلخور نمی‌شوم چون داشتن چنین نوع آزادی را برای خودم بسیار مفید می‌دانم. گرچه باید اعتراف کنم این راهکار در روابط عاشقانه‌ ممکن است تا حدودی ناکارآمد باشد. ممکن است به نظر برسد که من تماما معطوف به این رابطه نیستم که در حقیقت، درست نیست. وقتی با شما هستم، ۱۰۰٪ با شما هستم. فقط با اطمینان کامل قول نمی‌دهم که همه چیز به همان شکل باقی بماند. آدم‌ها تغییر می‌کنند، شرایط تغییر می‌کند، ناسازگاری‌ها ممکن است به مرور خود را نشان دهند. من باید بدانم که گرچه هر دو ممکن است به یکدیگر و رابطه متعهد باشیم، اما هر دو از این بلوغ برخورداریم که در صورت لزوم بتوانیم رابطه را تمام کنیم.

۴. راست بگو، راست بگو، راست بگو، راست بگو.

آنقدر این جمله را تکرار کنید که در ذهنتان حک شود. شاید بتوانید به دیگران دروغ بگویید، اما هرگز نمی‌توانید به خودتان دروغ بگویید. آدم‌های بسیار حساس به طور استثنایی در تشخیص نیازهای دیگران مهارت دارند و همیشه دوست دارند تا جایی که می‌توانند به دیگران کمک کنند. شاید به هیچ وجه قصد چنین کاری را نداشته باشند، اما واقعاً از کمک کردن به دیگران لذت می‌برند. چرا که احساس هماهنگی با دیگران خوب است و در تضاد بودن با دیگران می‌تواند از نظر جسمی دردناک باشد. اما گاهی اوقات ویژگی که به عنوان یک نقطه قوت (مانند بخشندگی) در ما شکل می‌گیرد، می‌تواند به ویژگی بدی (مثل وابستگی) تغییر یابد. زمانی که می‌خواهید در مورد مساله‌ای تصمیم بگیرید، گاهی باید به احساسات درونی خود نیز توجه کنید. شاید قسمتی از وجودتان بداند که کار درست چیست یا حداقل تصور خوبی از واکنش احساسی شما داشته باشد. مجبور نیستید بر اساس احساسات خود تصمیم بگیرید (قطعا این کار عاقلانه نیست) اما باید حداقل به احساسات خود کمی توجه کنید. درباره احساس خود کنجکاو شوید و در مورد آنچه می‌یابید صادق باشید.

۵. یک لیست تهیه کنید.

همانطور که صادق بودن در مورد واکنش‌های عاطفی خود مهم است، باید آن را با ذهن منطقی خود نیز متعادل کنید. از مزایا و معایب یک انتخاب لیستی بنویسید. با این تصمیم چه چیزی پیش می‌آید؟ برای بدست آوردن این انتخاب در مقابل چه چیزی ایستاده‌اید؟ چه چیزی را از دست می‌دهید؟ چگونه تهیه این لیست انگیزه‌های احساسی شما را برآورده می‌کند؟ به نظر شما این دو با هم همگام هستند یا با یکدیگر رقابت می‌کنند؟ به عنوان مثال، شاید تمام گزینه‌های موجود در لیست منطقی شما می‌گوید تغییر شغل یک ایده عالی است، حتی اگر از نظر احساسی در این مورد وحشت دارید. خوب به تصمیم‌گیری‌های دشوار مشابه دیگری که داشتید، فکر کنید. آیا ارزش دارد کاری ترسناک انجام دهید؟ از سوی دیگر، شاید تمام موارد منطقی در لیست شما بگوید که باید در شرایط فعلی خود بمانید، اما حسی از درون شما را به امتحان کردن چیزی جدید سوق می‌دهد. کدام یک بیشتر بر شما تاثیر دارد؟

۶. احتمالاً از دیگران مشاوره خواهید گرفت. بسیار عالی! اما مطمئن شوید که برای اینکار مرزی معین می‌کنید.

آدم‌های بسیار حساس تمایل دارند تا حد ممکن داده جمع‌آوری کنند که اغلب به مشورت با دیگران منجر می‌شود. مشورت بسیار خوب است اما از جایی به بعد بهتر است جلوی خودتان را بگیرید و به یاد داشته باشید، غالبا توصیه‌های دیگران در صورتی صحیح است که در جایگاه شما باشند. هیچوقت دیگران نمی‌توانند با ذهنیت شما در مورد مسائل نتیجه‌گیری کنند. خوب است که دیدگاه‌های بیرونی را پیدا کنید. گاهی اوقات نیاز داریم که کمی در افکارمان گم شویم اما اجازه ندهید که نظرات دیگران نتیجه‌ نهایی را تعیین کند. به دیگران اجازه دهید وارد ماشین شما شوند و روی صندلی مسافر بنشینند اما تحت هیچ شرایطی کلید ماشین خود را به آنها ندهید.

۷. و در آخر، سعی کنید زندگی را آنقدر سخت نگیرید.

اسکار وایلد معروف نوشت: " زندگی بسیار مهم‌تر از آن است که به طور جدی در مورد آن صحبت شود." باید به یاد داشته باشید که نمی‌توانید از همه اطلاعات مطلع شوید. در نهایت می‌توانید با بدترین دلایل، بهترین انتخاب ممکن را انجام دهید یا برعکس، ممکن است انتخابتان پس از بررسی تمام متغیرها، با وضع بد اقتصاد و شکست شما مواجه شود. می‌توانید با بررسی همه جوانب ازدواج کنید، اما در میانه راه متوجه شوید که شما نمی‌خواهید بچه‌دار شوید ولی شریک زندگیتان با شما موافق نیست. این اتفاقات تقصیر کسی نیست، زندگی اینگونه است. کمی ذهنتان را باز کرده و به زندگی اجازه دهید در جریان باشد. عدم کنترل بر شرایط ممکن است ترسناک باشد، اما در عین حال به شما حس رهایی می‌دهد. چرا که در پایان روز، کاری که به خوبی از عهد‌اش برآمده‌اید، ارزش خواهد داشت.


تصمیم‌گیری در چه شرایطی برای شما سخت‌تر است؟ آیا در زندگی شما مواردی وجود دارد که بسیار قاطع و به راحتی تصمیم گرفته باشید؟ یا حتی برای انتخاب نوع نوشیدنی که می‌خواهید سفارش دهید، دچار مشکل هستید؟

اگر تجربه یا خاطره‌ای از تصمیم‌گیری‌هاتون دارید، تو قسمت نظرات با بقیه به اشتراک بگذارید. ممنونم که ترجمه‌هام رو می‌خونید و همراه هستید. ❤

می‌تونید برای خوندن مقالات بیشتر و هم‌صحبتی با دوستان بسیار حساسمون به پناهگاه آدم‌های بسیار حساس سر بزنید. برای دیدن ترجمه‌های دیگه من هم تشریف بیارید به پیج من در اینستاگرام Us.translation


منبع:

https://thehealthysensitive.com