مترجم و روانشناس
چطور سندروم خود ویرانگری در آدمهای بسیار حساس را تشخیص دهیم؟
سندرم ایمپاستر syndrome Impostor(احساس ناکافی بودن) یک اصطلاح روانشناختی است که به طور کلی با افراد با موفقیت بالا مرتبط است. ممکن است اولین چیزی که از یک وکیل توانمند یا کارگزار موفق بورس اوراق بهادار در ذهن شما می آید این باشد. از شما می خواهم که ببینید چند نفر آدم بسیار حساس می شناسید که با وجدان و توجه به جزیئات و با کیفیت بسیار بالا به کارخود می پردازند؟ چند نفر از ما دچار حس کم ارزشی و تردید مزمن در مورد خوب بودمان هستیم؟ الگویی که هم در خود و هم در دیگر افراد بسیار حساس مشترک است.
مبارزه و ناتوانی ما در درونی کردن مواهب و دستاوردهایمان.
مایلیم که درمورد مهارت هایمان و حتی موفقیت هایی که داشتیم تعارف کنیم. انگار دوست نداریم باورشان کنیم. مهم نیست که دیگران چقدر مهارت فوق العاده ای ما را می بینند ، خود ما هرگز این را باور نمی کنیم. ما هرگز برای خود سهمی قایل نمی شویم. ما دائما به دنبال معنی و هدف می گردیم. که هدف همیشه دور است، جایی ورای درک ما.
ما در تلاش همیشگی برای رسیدن به کمال هستیم. من آدمهای بسیار حساس زیادی را دیده ام که بسیار با استعداد هستند و دارای توانمندی های فوق العاده ای هستند و شخصا صلاحیت آنها را تأیید می کند. اما آنها هنوز احساس می کنند که گرفتن یک مدرک دیگر یا 5 سال گذراندن بیشتر آموزش حرفه ایی ، لازم است تا توانمندی آنها را توجیه کند.گرچه ممکنه که این خوب به نظر برسد اما چقدر از نیروی محرکه افراطی که پشت این حس پنهان شده آگاهیم؟ حالا در هر نقش و حرفه ایی باشیم، چه یک مادر خانه دار یا راننده کامیون یا یک فضانورد دائما احساس گناه می کنیم. که به اندازه کافی خوب نیستیم . ما ناکافی هستیم و هرکس دیگری بجز ما شایسته تقدیر است و او خیلی بهتر از ماست در حالی که دیگران از ما تقدیر می کنند.
دلایلی که ما نمی توانیم دستاوردهای خود را درونی کنیم چیست؟
بسیاری از HSPها هستند که به خاطر تربیت درست دوران کودکی می توانند با تحسین و احترام دیگران راحت باشند. اما همه ما نه. طبیعی است که ما شناخته نشویم. شایسته بودن تا حدودی برای ما حس غریبی است. افرادی که خشنود کردن دیگران برایشان در اولویت است جای آنها در سایه جاییست که منطقه امن محسوب می شود. در حقیقت نقش های پس زمینه ایی و منحرف کردن توجه از خود گاهی اوقات مهارت حیاتی ما به شمار می رود.
بسیاری از ما در دوران کودکی ضربات و نادیده گرفته شدن های بسیاری را تحمل کرده ایم. این امر باعث شده که نیازهای دیگران را بر نیازهای خود ارجع قرار دهیم. ما در مورد اعتیاد ، سو. استفاده جسمی ، عاطفی و جنسی سکوت کردیم. ما یاد گرفتیم که توجه مردم را منحرف کنیم. می دانم که من مطمئناً در پنهان کردن بسیاری از اسرار شرمآور خانوادگی شرکت کردم. من تحت فشار گناه، وفاداری و یک تعهد سنگین نسبت به خانواده قرار گرفتم. من مسئولیت عاطفی زیادی را به دوش کشیدم که نمی دانستم وظیفه من نیست. سالها طول کشید تا فهمیدم که بسیاری از ناراحتی های ما ریشه در همین اتفاقات دارد . بنابراین در سنین بزرگسالی دلیل دستپاچه شدنمان وقتی به مورد توجه قرار می گیریم می تواند این موضوع باشد.
مورد تحسین قرار گرفتن برای ما احساس ملموسی نیست.
چطور می توان الگوی رفتاری مرتبط با اعتماد بنفس پایین را متوقف کرد؟
چه تعداد از ما آدمهای بسیار حساس تعجب می کنیم که چرا هرگز به قدر کافی احساس خوب بودن نمی کنیم؟ چرا به طور مزمن عزت نفس پایینی داریم؟ چرا موفقیت های خود را بی اهمیت می دانیم؟ یا احساس می کنیم موفقیت امان مصنوعی است؟
من همیشه معتقدم که دانش عامل قدرت است. حدس می زنم به همین دلیل است که من همیشه یک فرد جستجوگر پرشور بوده ام. شناسایی چرخه های دائمی و ناکارآمد در رفتار ما می تواند به رها شدن ما کمک کند. مثل این است که ناگهان از خواب بیدار شوید و متوجه شوید مشکل از کجاست؟ من شخصا از اینکه همیشه احساس عدم کفایت کنم خسته ام.گرفتن یک مدرک جدید دیگر درد درونی مرا تسکین نمی دهد. خود آگاهی به ما این امکان را می دهد که از چرخه معیوب این تفکر مزمن که برای بهتر بودن همواره باید افتخارات بیشتری کسب کنیم و یا بیشتر خدمت کنیم خارج می کند. ما یاد می گیریم که بلاخره از خود رضایت مند شویم.
چند نکته عملی برای کمک به پایان دادن این رفتار ناخودآگاهانه
اول اینکه تشخیص دهیم وقتی افراد کار مارا تحسین می کنند آنها را رد می کنیم. این کار با این شروع می شود که آگاه باشید که شما فردی با کفایت هستید و با این حس، احساس راحتی کنید. احساس هایی مترادف با حس شایستگی، کامل بودن، کافی بودن . مشاهده اینکه وقتی مردم از مهارت ها و شایستگی های ما تعریف می کنند نیاز نیست احساس ناراحتی و معذب بودن بکنیم. تنها باید در جواب بگوییم متشکرم بدون اینکه ذره ای انکار، یا توضیح اینکه که همه چیز می توانست بهتر از این انجام شود.
آیا می توانید این جنبه ها را در رفتار خود تشخیص دهید؟ این پایه و اساس بازسازی ارزش های شخصی ما است. گرچه آگاهی از اینکه دچار سندرم خود ویرانگری هستید هم می تواند به شما کمک کند که آگاه شوید که به اندازه کافی خوب هستید. همانطور که هستید. این را با عشق بسیار ، تقدیم می کنم به همه آن روحهای بسیار حساس که هر روز در سکوت با این درگیری های درونی خود را به چالش می کشند. من شما را درک می کنم. و می خواهم گاهی این مسیر پرمشقت را با عشق دادن به خود بگذرانید.
نویسنده: جورنی ثرو ولنس
مترجم: پری ناز عبدالحسین زاده
از محتوایی که دارید میخوانید خوشتان میآید؟ در انتشارات پناهگاه آدمهای بسیار حساس مشترک شوید. هفتهای یک مقاله هر سه شنبه. از اینجا مشترک شوید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور در محل کارمان به عنوان یک فرد بسیار حساس شاد باشیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
آدم بسیار حساس عزیز، خودت باش، خود خودت!
مطلبی دیگر از این انتشارات
آدمهای بسیار حساس و مقایسه