اگر یک خودشیفته را به خود جذب کرده ایم چه کنیم؟

اگر علاقه مند هستید این مقاله رو بشنوید خانم مائده صیدی زحمتشو کشیدن و اینجا می تونید گوش کنید.

خودتان را سرزنش نکنید که چطور مسحورشان شده‌اید؛ این برای همه پیش می‌آید.

اگر دارید این مقاله را می‌خوانید اولین فکری که می‌کنم این است که احتمالا خودتان را (مثل من) یک آدم بسیار حساس (اچ اس پی) می‌دانید یا این که یکی از ما هستید و خودتان خبر ندارید.

شاید مثل من در دوران کودکی به خاطر حساسیت عاطفی‌تان مورد سرزنش قرار گرفته و بیهوده تلاش کرده باشید قوی باشید‌‍، حس‌های‌تان را خاموش کنید و در تمام این مدت تلاش کرده باشید یاد بگیرید در پنهان شدن از دست سرزنش‌ها و سوءتفاهم‌ها حرفه‌ای شوید.

شاید از والدینی که خوبی ما را می‌خواستند و از این که از بچه‌های بسیار حساس‌شان سوءاستفاده شود یا حتی بدتر –مورد اذیت و قلدری قرار گیرند- یاد گرفته‌ایم که وجود ما در این جهان آن‌طور که هستیم، خطاست. در نتیجه بیشتر ما احتمالا یاد گرفته‌ایم که زخم‌هایمان را در خفا تیمار کنیم؛ زخم‌هایی که والدین یا دیگران به ما می‌زدند. بنابراین با یک حالت درماندگی در دور بی پایان تعامل با دیگران و به دنبال آن عقب نشینی (عزلت نشینی) زندگی کردیم. (ما آدم‌های بسیار حساس معمولا به این زمان تنهایی برای شارژ مجدد بسیار نیاز داریم.)

در روابط، حساسیت ما به احساسات دیگران می تواند به شدت انفعالی باشد، چون هم از دیگران و هم از محیط، اطلاعات و انرژی زیادی جذب می‌کنیم. این مورد به ویژه زمانی اتفاق می‌افتد که ما در کودکی مورد بی‌محلی، سوءاستفاده یا رهاشدگی قرار گرفته باشیم.

بیشتر اچ اس پی‌ها با درک عمیق و ریزبینی آفریده شده‌اند و به همین دلیل در فهمیدن منظور اصلی طرف مقابل از میان حرف‌هایش و پاسخ‌های درونی به آنچه پیش روست در نوع خود استاد هستند؛ که این موضوع عموما باعث می‌شود در روابط به راحتی از لحاظ عاطفی برانگیخته شوند؛ به ویژه در روابط سمی. ممکن است خلق بالای ما (سرخوشی‌ها) بالاتر برود و خلق پایین ما (افسردگی‌ها) پایین تر باشد.

بنابراین وقتی یک آدم بسیار حساس یک خودشیفته را ملاقات می‌کند، انگار که یک مشروب یا الکل قوی خورده باشد، پیامدهایی به همراه دارد که می‌تواند تا سال‌ها ادامه داشته باشد.

پیش از هر چیز ببینیم چرا یک آدم بسیار حساس باید جذب یک خودشیفته شود؟

هرچند خودشیفتگی پیچیده است؛ به ویژه وقتی به اندازه‌ی کافی شدید و درخور تشخیص اختلال شخصیت خودشیفته (ان پی دی) باشد، اما من می‌خواهم خودشیفتگی را با این معیارها تعریف کنم:

*نداشتن حس همدلی

*حس محق بودن در اهمیت دادن بیش از حد به خود و نیاز به تحسین شدن دائم و در حد افراط

*انتظار اینکه برتر شناخته شوند (حتی بدون دستاوردی که این موضوع را گواهی دهد)

*بزرگنمایی دستاوردها، استعدادها و موهبت‌ها

*شیفتگی نسبت به توهمات مربوط به موفقیت، قدرت، هوش سرشار، زیبایی یا نیمه‌ی گمشده

*باور به اینکه برتر هستند و تنها می‌توانند با کسانی ارتباط برقرار کنند که مثل خودشان خاص باشند

*تحقیر یا نگاهِ از بالا به پایین به افرادی که آنها را دون‌پایه می‌دانند

*انتظار توجه ویژه و اطاعت بی چون و چرا از توقعاتشان

*بهره کشی یا سوءاستفاده از دیگران برای رسیدن به خواسته‌هایشان

*حسادت به دیگران و باور به اینکه دیگران هم به آن‌ها حسادت می‌کنند

*نشان دادن رفتارهای متکبرانه

*و اینکه باید از هر چیزی بهترینش را داشته باشند (لباس، ماشین، و...)

چرا یک آدم بسیار حساس یا هر کس دیگری باید چنین رفتارهایی را جذاب ببیند؟

اولاً، شناخت یک خودشیفته می‌تواند دشوار باشد. آن‌ها اغلب خود را جذاب، خوش مشرب، با اعتماد به نفس، و موفق نشان می‌دهند و این در حالی است که نداشتن حس همدلی را پنهان می‌کنند.

در نتیجه آدم بسیار حساس همان موقع و پیش از آن که روی واقعی خودشیفته را ببیند، در دام می‌افتد.

نشانه‌ی مهم رابطه با یک خودشیفته این است که خودتان را سوار بر یک پاندول دائم در نوسان بین آرمانگراییِ و به دنبال آن بی ارزش شدن می‌بینید؛ تا اینکه نهایتاً دور انداخته (کنار گذاشته) می‌شوید.

اینکه با چنین رابطه‌ای چه باید بکنید، بستگی به آن دارد که در حال حاضر در کدام مرحله هستید.

سه مرحله ی رابطه با یک خودشیفته

مرحله اول: خودشیفته، آدم بسیار حساس را بی‌عیب و نقص و عالی و آرمانی نشان می‌دهد. به این مرحله بمباران عشقی هم می‌گویند.

در مرحله آرمانی سازی، خودشیفته، آدم بسیار حساس را روی یک سکو قرار می‌دهد و بر سرش ستایش می‌بارد. حس می‌کنید که واقعا و احتمالا برای اولین بار دیده شده‌اید و ارزشمند شمرده می شوید. پس یک پیوند قوی و فوری با خودشیفته ایجاد می‌کنید.

مرحله ی آرمانی سازی در رابطه ی بین یک آدم بسیار حساس و یک خودشیفته، بمباران عشقی هم نامیده می‌شود که از لحاظ شیمیایی اعتیادآور است و می‌تواند سرخوشیی به همرا بیاورد که شبیه آن وجود ندارد؛ و شما را در سیل انتقال دهنده‌های عصبیِ احساس خوب غرق می‌کند. جذابیت جنسی هم احتمالا قوی و همراه با احساس دلبستگی است. بعضی اچ اس پی ها تشنه‌ی پذیرفته شدن، درک شدن، و ارتباط داشتن هستند که این موضوع مرحله ی انفجار عشقی را تقویت و بسیار پررنگ می کند.

حالا چرا بمباران عشقی جواب می‌دهد؟ براساس مطالعه‌ای به سرپرستی دکتر هلن فیشر در دانشگاه راتگرز، عشق هیجانی از مراحل مشخصی می‌گذرد که هر کدام مجموعه هورمون‌های تولید احساسات خوبِ خود را دارند:

مرحله‌ی میل جنسی: تستسترون و استروژن

مرحله‌ی جذب شدن: دوپامین، سروتونین، و نورپینفرین

مرحله‌ی احساس وابستگی: آکسی‌توسین و وازوپرسین

هدف مرحله ی بمباران عشقی این است که شما را در همه‌ی هورمون‌های شادی ممکن غرق کند و به سرعت به سمت مرحله‌‌ی وابستگی ببرد. در این مرحله شما ناگهان عاشق می‌شوید و فکر می‌کنید رابطه‌ای معنادار و عمیق دارید. این موضوع تمایل طبیعی آدم بسیار حساس به جذب شدن به ارتباط و معناگرایی را ارضا می‌کند. (اچ اس پی ها معمولاً از روابط سطحی و کم‌عمق بیزارند.)

خودشیفته اغلب آدم بسیار حساس را با داستان‌هایی درباره قربانی شدن و مظلوم واقع شدن که شاید کم و بیش به ماجرای خودش شبیه است، به دام می‌اندازد. و از آنجا که آدم‌های بسیار حساس معمولاً حس همدردی زیادی دارند، این کار باعث می‌شود حتی بیشتر با آدم خودشیفته احساس همبستگی کنند. فرد بسیار حساس اغلب با این باور که با خودشیفته وجه اشتراک دارد، اعتماد به نفس و قدرت خودشیفته را تحسین می‌کند، چون به خودش هم دل و جرات می‌دهد.

اما خودشیفته درست وقتی که آدم بسیار حساس را به آنجا که می‌خواهد کشاند، شروع به فاصله گرفتن و کنار کشیدن می کند.

مرحله دوم: خودشیفته شروع به فاصله گرفتن از فرد بسیار حساس کرده، سپس او را بی ارزش (تخریب) می‌کند

پس از آن که آدم خودشیفته می‌فهمد آدم بسیار حساس را عمیقا به رابطه متعهد کرده، معمولا شروع به فاصله گرفتن می کند. فرد بسیار حساس هم معمولا تلاش زیادی می‌کند تا رابطه را درست کند و این یک روند اعتیادآور می‌شود.

در روابط عاشقانه هم احترام و توجه شریک زندگی می‌تواند بسیار اعتیادآور باشد؛ به ویژه برای یک آدم بسیار حساس. دوپامین، یکی از انتقال دهنده های عصبی که در این اعتیاد دخیل است، توجه زیاد دیگران را به ما، به ویژه در ترکیب با سبک دلبستگیِ آشفته یا اجتنابی، بسیار ارضا کننده می کند.

بنابراین تلاش برای دوباره به دست آوردن مهر و عاطفه ی خودشیفته و برگشتن به مرحله ی قبلی رابطه می‌تواند برای برخی به یک پیکار واجب و جذاب تبدیل شود. در همین حال آدم بسیار حساس احتمالا عمیقا گیج می‌شود و با عقب کشیدن خودشیفته احساس بهت زدگی می‌کند. ما ممکن است خود را سرزنش و افکارمان را نشخوار کنیم؛ به ویژه اگر در دوران کودکی به این باور رسیده باشیم که وجود ما در دنیا اساسا غلط است.

همان طور که می‌دانیم اچ اس پی‌ها معمولا استاد فهم معانی پنهان در لایه‌های زیرین هستند و درک می‌کنند که چه چیزی زیر لایه‌ی سطحی وجود دارد و چه چیزهایی ناگفته مانده است. درک نشانه‌های ظریف و جزئی در تن صدا، تغییر رفتارها و حرکات بیانگر کینه و دشمنی یا دمدمی مزاجی برای یک اچ اس پی طبیعی ست.

تلاش برای نرنجاندن و خوشنود کردن خودشیفته، مثل راه رفتن روی پوست تخم مرغ تمام وقت و انرژی ما را تحلیل می برد. اما به عنوان یک آدم بسیار حساس ممکن است بفمهمیم نمی‌توانیم در مقابل توجه و احترام زیاد دیگران مقاومت کنیم.

همین طور که زمان می‌گذرد خودشیفته شروع به بی ارزش کردن شخصیت اچ اس پی می‌کند. از آنجا که خودشیفته احساس همدلی ندارد احتمالش زیاد است که در این مرحله طردکننده، بی عاطفه و بی رحم و اکثرا از لحاظ روانی سوءاستفاده‌گر شود.

آنها ممکن است با فرد اچ اس پی که از طرد شدن و رها شدن می‌ترسدیک مثلث درست کنند. وقتی خودشیفته سرد می شود، آدم بسیار حساس خود را گرفتار در یک چرخه پایان ناپذیر تلاش برای ارائه‌ی یک توضیح منطقی برای رفتار خودشیفته می‌بیند. در عوض خودشیفته که طبیعتا تمایل به دغل بازی دارد، به دوباره به دام انداختن اچ اس پی ادامه می‌دهد و نقش قربانی را بازی می‌کند و کورسوهایی کوچک از مرحله ی بمباران عشقی نشان می‌دهد. همچنان که خودشیفته متناوبا به آرمانی سازی و بعد بی ارزش کردن ما ادامه می دهد، ما اچ اس پی ها به احتمال زیاد بیشتر به دنبال دلایل منطقی برای این تغییر می‌گردیم. با باور به مظلوم واقع شدن و قربانی بودن خودشیفته ممکن است سوءرفتار او را تحمل کنیم و به او پیشنهاد کمک هم بدهیم. این مرحله‌ای است که در آن آدم بسیار حساس تقریبا هر کاری برای خوشنود کردن و دلجویی از خودشیفته می‌کند تا رابطه به مرحله‌ی عشق و احساس خوبی که پیشتر تجربه کرده است بازگردد.

مرحله سوم

بالاخره خودشیفته فرد بسیار حساس را که هنوز متوجه نشده چه اتفاقی افتاده رها می‌کند.

آدم بسیار حساس و سوءاستفاده‌ی خودشیفته

تحقیقات نشان می‌دهد سوءاستفاده‌ی خودشیفته می‌تواند پیامدهای دراز مدتی بر سلامت جسم و روح داشته باشد. چرخه آرمانی سازی و بی ارزش کردن اچ اس پی جسم و روح او را خسته می‌کند و برای سلامت و آسایش فرد مثل سم است. در نجات یافتگان از سوءاستفاده‌های خودشیفتگان، علاوه بر اضطراب و افسردگی، خستگی مزمن و مشکلات مربوط به سلامت که به استرس ربط دارند هم رایج است.

توهین های کلامی خودشیفته می‌تواند موجب یک پاسخ ضربه مانند شود و تشخیص نشانه های آن مهم است؛ به ویژه به این دلیل که خودشیفته به کسانی ضربه می‌زند که بیشترین آسیب پذیری را دارند.

اگر شما در کودکی از سوءاستفاده و بدرفتاری، نادیده گرفته شدن و رهاشدگی رنج برده باشید یا دچار مشکلاتی در اثر یک ضربه ی روحی در گذشته باشید، اغلب اینجاست که راه خود را گم می‌کنید، روحیه ی خود را از دست می‌دهید، می‌ترسید و ارتباطتان با خودتان قطع می‌شود.

چگونه از سوءاستفاده ی خودشیفته عبور کنید و شفا یابید

متاسفانه چرخه سوءاستفاده‌ی خودشیفته ممکن است ماه‌ها یا سال‌ها طول بکشد که به چند عامل بستگی دارد. اگر فکر می‌کنید دارید سوءاستفاده یا بدرفتاری یک خودشیفته را تجربه می‌کنید، مهم است که این موارد را به یاد داشته باشید:

*تجربه ی سوءاستفاده را برای خود به طور واضح شناسایی و تعریف کنید، چون این که بتوانید چیزی را اعلام کنید و برای آن نامی پیدا کنید مهم است. وقتی خودشیفته از شما سوءاستفاده می کند، باید بتوانید آن را به همین عنوان شناسایی کنید و تشخیص دهید.

*کسی که باید به خاطر این سوءاستفاده سرزنش شود، شما نیستید.

*بدرفتاری خودشیفته اغلب جسمی هم می‌شود. اگر از لحاظ آزار جسمی در خطر هستید کمک بگیرید.

*اگر به رابطه ی خود خاتمه دادید، یادتان باشد که هیچ تماسی با خودشیفته نداشته باشید.

* با توجه و مراقبت از خود، از سلامت جسمی تان محافظت کنید: استراحت، ورزش و تغذیه ی مناسب.

*از کمک یک روان درمانگر یا گروه حمایتی که شناخت کاملی از سوءاستفاده ی خودشیفتگان دارند، بهره بگیرید.

شفای شما ممکن است کمی طول بکشد، اما بدانید که این اولین قدم به سوی عبور از سوءرفتار خودشیفته است.

این اولین تجربه ی منِ بسیار حساس برای انتشارات پناهگاهه. بخونید و با کمک این مقاله ها از زندگیتون لذت ببرید.