به جای شغل جدید، بازار بسازیم

خیلی از ما که مخصوصا تو اکوسیستم استارتاپی فعالیت داریم، دوست داریم به عنوان "کارآفرین" شناخته بشیم. این استفاده از لغت کارآفرین و به اصطلاح "برم کار خودم رو راه بندازم"، هر روز داره خودشو بیشتر تو جامعه نشون میده. علاقه به کارآفرینی و زدن استارتاپ و شرکت جدید مخصوصا در نسل های جدید به مراتب بیشتر و بیشتر شده و تبدیل به یک ترند فکری شده.

اگر کلی نگاه کنیم، ایجاد شغل یک فعالیت کاملا مثبته. اما ایجاد شغل چقدر مهمه؟‌ و چقدر تاثیرگذار، مخصوصا در سطح کلان؟ و مهمتر از همه:

در دنیا چطور به "ایجاد شغل" به عنوان یک هدف نگاه میشه؟

از چند دهه پیش، همیشه این ترس بوده که چه شغل هایی برای نسل بعد باقی می مونه؟ با اتوماتیک شدن همه چیز، دیجیتالی شدن دنیا و استفاده روزافزون از ربات ها، بچه های ما قراره چه کاری رو انجام بدن؟

هر روز متوجه میشیم که بعضی از صنایع دیگه سوددهی و بازده سابق رو ندارند و در واقع رو به افول و مرگ هستند. با افزایش جمعیت و کم شدن کار، چطور میشه جهانی رو متصور بود که بیکاری حکم فرما نباشه؟ مخصوصا برای مشاغلی که به عنوان Blue collar معروفن و عمده جمعیت ۷ میلیارد و خورده ای دنیا همین الان در این دسته شغلی مشغول به کار هستند.

این یک ترس واقعیه که مخصوصا پدر مادرها به وضوح درکش می کنند. چیزی که کمتر به چشم میاد، تبدیل شدن صنایع قدیم به صنایع جدیده. از بین رفتن شغل های قدیم در ازای به وجود آمدن شغل هایی که تا به امروز وجود نداشتند و یا کم اثر بودند.

یک مثال ساده: طبق پیشبینی های حتی خوش بینانه، تا ۱۵ الی ۲۵ سال آینده، ماشین های بی سرنشین و خودکار به یکی از موارد روتین دنیا تبدیل میشن. در نگاه اول این یعنی اینکه حداقل ده ها میلیون شغل (راننده تاکسی، راننده کامیون و...) از بین خواهند رفت و این یعنی تولد یک دوران بحرانی ازدیاد بیکاری (و این فقط با در نظر گرفتن یک تکنولوژی و یک صنعت است).

اما آیا این افراد بیکار خواهند ماند و دنیا نابود می شود؟ نه. فقط صنایع باید خود را به روز کنند و صنایع جدید متولد شوند تا دوباره کارهای جدید تولید شود (در مورد اثر فراگیری آموزش در شغل های جدید هم میشود جداگانه کلی صحبت کرد).

راه حل چیست؟ نگاهی به گذشته و امروز شرکت های تاثیرگذار

اگر به ترندهای استارتاپ ها و شرکت های مطرح دنیا و روندهای آنها نگاه کنیم، متوجه می شویم دغدغه اولیه "ایجاد شغل" نیست. چرا؟ چون هیچ شرکتی قادر نیست به تنهایی آنقدر شغل ایجاد کند که تاثیر آن همه دنیا را در بر بگیرد (اگر اشتباه نکنم رکورد برای شرکت Foxconn چینه با حدود ۲ میلیون نیروی کار، که تولید کننده سخت افزارهای اپل، مایکروسافت و... است).

اما شاید مهمترین درسی که از این بررسی بگیریم این باشد که امروزه هیچ شرکت موفقی در دنیا (حتی در ابعاد کوچک) وجود ندارد که همان کاری را انجام دهد که ۵ سال پیش انجام می داده است.

شاید پدر مادرهای ما می توانستند ۳۰ سال یک شغل بدون تغییر داشته باشند، اما امروزه دیگر اینطور نیست.

بیایید این موضوع را کمی باز کنیم: اگر نگاهی به بزرگترین شرکت های دنیا، مخصوصا در حوزه IT، و همچنین یونیکورن های تمام جهان (شرکتی با ارزش بیش از ۱ میلیارد دلار) بیاندازیم. متوجه می شویم که اکثریت قریب به اتفاق آنها متعلق به یکی از این دو دسته اند:

دسته اول، شرکت هایی که بر روی لبه تکنولوژی قدم می زنند:

این شرکت ها با گسترش علم، مرزهای جدیدی را باز می کنند، صنایعی مثل AI، Big Data، اینترنت اشیا، سخت افزارهای نوین و... و بیشتر شغلهایی را ایجاد می کنند که تا کنون وجود نداشته اند.

اما کار بر روی لبه تکنولوژی هم بسیار سخت است و هم بسیار محدود. خیلی از کشورهای دنیا اصلا در این رقابت ها شرکت نمی کنند و در کشور های پیشرفته هم درصد ناچیزی از مشاغل در دسته "های تک" جای می‌گیرند.

دسته دوم، بازارها و پلت فرم ها:

این شرکت ها با ایجاد بستری مناسب، سعی دارند که یا یک صنعت کاملا جدید را به وجود آورند که در آن بازیگران بسیاری مشغول به فعالیت شوند. و یا یک صنعت سنتی را به روز کرده و تبدیل به یک صنعت مدرن و رو به رشد کنند.

هدف اصلی کارآفرینان مطرح دنیا (در کنار کسب سود)، تاثیرگذاریه، در حدی که واقعا ملموس باشه. این با استخدام مداوم به دست نمیاد، بلکه با ساخت یک بازار که در آن همه بتوانند مشارکت و کسب درآمد کنند، به دست می آید.

ساخت یک صنعت جدید

ساخت صنعتی که تا کنون وجود نداشته است اصلا آسان نیست اما امکانپذیر است. مثال های خوبی از آن در دنیا وجود دارد که به دو تای آن سریع می پردازیم:

شاید همه ما فکر کنیم که موفقیت مایکروسافت به خاطر ویندوز و آفیس بوده است، در حالی که باید به این فکر کرد که چه چیزی باعث موفقیت ویندوز و آفیس شد و چرا رقبای آنها عقب ماندند؟

شاید بتوان دلیل اصلی را در یکی از سخنرانی های معروف بیل گیتس کشف کرد:

ایده گیتس ساده بود، ساخت صنعتی به نام تولید و فروش نرم افزار. تا آن زمان تنها چند شرکت نرم افزاری در دنیا وجود داشتند و همگی در حال تولید نرم افزارهای سنگین (مخصوصا برای دولت ها و صنایع بزرگ) بودند. اما گیتس معتقد بود که نرم افزار، آینده است. پس این ایده را مطرح کرد که چرا همه نتوانند از نرم افزار کسب درآمد کنند؟

با ساخت پلتفرمی به نام ویندوز و دعوت از شرکت های بزرگ و کوچک، این فرصت به همه داده شد که نرم افزارهای خود را (در محیط ویندوز) توسعه دهند و به همه بفروشند. از آن زمان تا کنون میلیون ها شرکت در دنیا از همین راه کسب درآمد کردند و یکی از بزرگترین صنایع دنیا متولد شد. این، بزرگترین دلیل موفقیت مایکروسافت و تبدیل شدن آن به بزرگترین شرکت جهان بود.

مثال دیگر، کاری است که استیو جابز و اپل در دنیای موبایل انجام دادند. سال ۲۰۰۷ که آیفون معرفی شد، اپل تمام نقشه خود را بر ملا نکرد، بلکه شروع به پایه‌گذاری پلتفرم بزرگی کرد که توسعه نرم افزار را به شکل جدی به دنیای موبایل وارد می کرد.

اپ استور اپل، تبدیل به پلتفرمی شد که هزاران نفر و شرکت نرم افزاری بتوانند از طریق آن درآمدزایی (تا کنون بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار) کنند و در واقع صنعت توسعه و فروش نرم افزار،‌ جهش جدیدی پیدا کرد و نمود نوینی به خود گرفت.

در ایران خودمان هم کافه بازار تا کنون موفق شده برای بیش از ۲۲ هزار توسعه دهنده، درآمدزایی ایجاد کند و یک صنعت جدید را در کشور ایجاد کند. می توان اینگونه به این قضیه نگاه کرد: آیا هیچ شرکتی می تواند در ایران ۲۲ هزار کارمند توسعه دهنده داشته باشد؟

اما ساخت یک صنعت کاملا جدید بسیار بسیار سخت است و معمولا در دنیا هم هر چند سال یک بار اتفاق می افتد. اما نباید از صنایعی که همین الان در دنیا وجود دارند گذر کرد، راه بعدی، همین است.

متحول کردن یک صنعت

صنایع هم مثل شرکت ها نیاز به نوآوری و خلاقیت دارند. یکی از بزرگترین فرصت های دنیای امروز ما، ساخت بازار یا پلتفرمی جدید با هدف متحول کردن صنعتی است که از زمان خود عقب تر است و سال هاست رنگ نوآوری به خود ندیده است.

ایجاد تحول تاثیرگذار در یک صنعت هم آسان نیست، اما دست یافتنی تر است. معمولا صنایع دچار یک لختی خاص می‌شوند که مانع نوآوری و خلاقیت می‌شود و شرکت های بزرگ و تاثیرگذار هر صنعت هم چنان مشغول حل مشکلات روز افزون خود می شوند که کمتر اهمیتی به نوآوری می دهند (و یا روش معمولا غلطی را برای نوآوری انتخاب می کنند که معمولا با سوزاندن سرمایه هایشان و بدون نتیجه شکست می خورد).
این قضیه فرصتی عالی را جلوی پای استارتاپ ها و تیم های چابک می گذارد که یک صنعت را دگرگون کنند و راه حل های خلاقانه خود را بدون لختی و با سرعت عرضه کنند.

برای مثال Airbnb با مدل جدید کسب و کار خود هم صنعت گردشگری و هم صنعت هتلداری را در دنیا دگرگون کرده است و کاری کرده است که بیش از ۲ میلیون خانوار از طریق Airbnb درآمد داشته باشند.

همینطور houzz هم با روش خاص خود بازاری مجازی برای طراحان، معماران، طراحان دکوراسیون داخلی، تامین کنندگان و... ساخته است تا با هم آشنا شوند و بتوانند کسب و کار خود را معرفی کنند، کاری که پیش از این تنها برای شرکت های بزرگ با هزینه های هنگفت ممکن بود، اما امروزه شرکت های کوچک و حتی فریلنسرها هم می توانند نمونه کارهای خود را آنلاین به عرضه بگذارند و در رقابتی عادلانه تر شرکت کنند که هم به نفع مشتری است و هم کسب و کار.

مثال تاکسی های اینترنتی مثال واضحی از دگرگون شدن صنعت آژانس های تاکسی و حذف دلالان است
مثال تاکسی های اینترنتی مثال واضحی از دگرگون شدن صنعت آژانس های تاکسی و حذف دلالان است

بیشتر دگرگونی های صنایع در چند سال اخیر، مربوط به حذف دلالان چند لایه در هر صنعت بوده است که یک رابطه برد برد را با مشتری رقم می زند. حذف دلالان (اضافی) هر صنعت یکی از ارزش های پیشنهادی است که مخصوصا بازارها به سراغ آن می روند.

اما همیشه هم به ساخت بازار فکر نکنیم. اگر ما بتوانیم پلتفرمی را توسعه دهیم که دیگران بتوانند در آن "ارزشی خلق کنند"، می توانیم آن را به پلتفرمی فراگیر و موثر تبدیل کنیم.

برای مثال وردپرس با ایجاد یک نرم افزار ساخت وبسایت و وبلاگ اینترنتی هم اکنون به ایجاد بیش از ۳۰ درصد کل وبسایت های دنیا کمک کرده است و بیش از ۷۵ میلیون وبسایت و وبلاگ از جمله ۵۶ وبسایت از ۱۰۰ وبسایت پربازدید دنیا توسط وردپرس در دنیا ساخته شده اند. شاپیفای هم تا کنون باعث ایجاد سریع و راحت بیش از ۵۰۰ هزار فروشگاه اینترنتی شده است که بدون وجود آن باید هر کدام هزاران دلار خرج راه اندازی فروشگاه خود می کردند.

با توسعه یک نرم افزار و یک پلتفرم، وردپرس و شاپیفای و پلتفرم های مشابه آنها توانسته به میلیون ها نفر کمک کنند که خود ارزش کسب و کار خود را خلق کنند، آسانتر، ارزان تر و با کیفیت تر از گذشته.

در شرکت های مجموعه خود ما (استارتاپ استودیو ایده ران) هم مثال های مشابهی می توان پیدا کرد. هیچ شرکت برگزاری رویدادی در دنیا نیست که بتواند به تنهایی به بیش از ۱۵ هزار رویداد خدمت رسانی کند،‌ اما با ایجاد یک پلتفرم آنلاین مثل ایونت باکس که خود برگزارکنندگان در واقع ارزش رویداد خود را خلق می کنند، این عمل ممکن شده است.

همینطور در فرمالو شاهد بودیم که چطور بیش از ۵۰۰۰ کسب و کار (آپدیت خرداد ۱۴۰۰: ۱۹۰۰۰ کسب و کار)، قادر به جمع آوری اطلاعات از مشتریان و مخاطبان خود شدند به روش هایی که به فکر ما هم نمی رسید. این تفکر جمعی و آزادی در عملکرد پلتفرم‌های این چنینی باعث شده است مشتریان و کسب و کارها قادر به انجام کارهایی باشند که تا همین چند سال گذشته رویایی بیش نبود.

در بررسی این بازارها و پلتفرم های موفق جهان به یک نکته مشترک می رسیم:

اگر بتوانیم کاری کنیم که عده بسیار زیادی (نه محدود) بتوانند از طریق پلتفرم ما کسب درآمد کنند یا ارزش خلق کنند، پلتفرم ما به موفقیت می رسد و رشد خارق العاده ای خواهد داشت. پس موفقیت پلتفرم ما در گرو موفقیت اعضای آن است.

همیشه هم فقط به اطراف خود فکر نکنیم. جهانی کردن صنعت هایی که تا کنون محلی بوده اند، یکی از بزرگترین اتفاق هایی خواهد بود که در این سالها هم در ایران و هم در جهان تحولات زیادی را رقم خواهد زد.

در آخر به یک حرف می رسیم. تحولاتی که ما می توانیم در صنایع دنیا و کشور خودمان ایجاد کنیم، بیشمار است، پس تعداد فرصت ها هم بیشمار است. کافی است یک صنعت را انتخاب کنیم و سعی کنیم روندهای آن را به مراتب سریع تر، ارزانتر و با کیفیت تر کنیم.
چرا به مراتب؟ چونکه نوآوری تاثیرگذار، ایجاد بهبود در راه حل های فعلی نیست، دگرگون ساختن راه حل هایی است که وجود دارند و در نهایت رسیدن به راه حل جدیدی که به مراتب از قبل بهتر باشد تا بتواند رشد کند و پایدار باشد.

اگر به این نوع راهکارها برای کسب و کار خود علاقه مند هستید، پیشنهاد میکنم مقالاتی در رابطه با Shared Economies و Crowdsourcing in businesses را مطالعه فرمایید.


برگرفته از سخنرانی من در الکامپ اصفهان