حنا دختری در مزرعه تنهایی.....
مشکل یک درون گرا..... #کمک
شخصیتم آروم و درون گرا....اهل شعر و احساساتی..... از اینکه درون گرام خوش حالم و شخصیتم رو دوست دارم اما با مشکل های زیادی برخوردم.....
مقایسه با یک بیرون گرا:
خواهرم دوسال و چهل روز کمتر از من کوچیک تره و به شدت پر شر وشور و بیرون گرا و من نقطه مقابلش اروم و درون گرا...!! و به خاطر همین خیلییی با هم دعوا میکردیم اما مشکل اصلی اینجاست که من با خواهرم قیاس و گاه خجالتی و گاه به خاطر دوست نداشتن بعضی فعالیت ها تنبل من رو برداشت میکردن و همیشه او مرکز توجه بود و این خیلی روی اعتماد به نفسم تاثیر گذاشته و داره......
تنهایی :
من تو دوستی میتونم بگم اخر معرفتم اما الان چند سالی هستش که یک دوست صمیمی ندارم . منزوی نیستم اما ملاک هام برای دوستی یکم سخته... دلم میخواد با دوستم درمورد درس کتاب زندگی شعر و.... حرف بزنیم نه اینکه غیبت کنم یا بقیه رو مسخره کنیم و.....ادم خشکی نیستم اما کار هایی که توش ارامش داره رو بیشتر دوست دارم.... ایجاد و شروع یک دوستی خیلیییی سخته.....تنهایی رو همیشه ترجیح میدم از جمع خوشم نمیاد اما اینکه دوست صمیمی ندارم اذیتم میکنه.......
هرگز دلم نمیخواد یک برون گرا و یک ادم هیجانی بشم من خود آرومم رو دوست دارم.... اما نمیدونم این مشکلات رو چه جوری حل کنم و باهاش کنار بیام.....
کسی اگه راه حلی و نظری داره بگه لطفا شاید بتونیم بهم کمک کنیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
تجربه اولین جلسه روان درمانی من (قسمت 1)
مطلبی دیگر از این انتشارات
هی میای با هم دوست بشیم ؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
تجربه 10 ساله من برای نوجوان ها