دکتری مدیریت فناوری اطلاعات از دانشگاه تهران و موسس-مدیرعامل استارتاپ www.sahmeto.com
چطور در دسترسها شیوه تفکر ما را منحرف میکنند؟
"سیگار کشیدن نمیتواند آنقدرها بد باشد، پدربزرگ من روزی سه بسته سیگار میکشید و بالای صد سال عمر کرد"."شهر ما امن است. یکی از دوستانم هیچ گاه در خانه را قفل نمیکند، حتی وقتی سفر میرود و هیچ وقت هم دزد به آپارتمانش نمیزند" ما این چیزها را برای این میگوییم تا چیزی را ثابت کنیم اما حقیقت این است که این موارد هیچ چیزی را اثبات نمیکند. پس چرا ما به وفور این نوع از استدلالها را شاهد هستیم؟
جواب این است که این موارد فقط و فقط به خاطر در دسترس بودن استفاده میشود. شما پدر بزرگتان را تنها به این دلیل که گزینههای دیگری را نمیشناسید و یا ذهن شما به سرعت نمیتواند آنها را به یاد بیاورد، مثال میزنید و به دلیل اینکه به جز دوستتان کسی را با این عادت نمیشناسید او را مثال میزنید و استدلال خود را بر مبنای همین مثالها بنا میکنید.برای روشن شدن به یک مثال دیگر توجه کنید. پیش از ادامه مطالعه ابتدا به سوال زیر پاسخ دهید:
- آیا کلمات انگلیسی که با حرف "K" شروع میشود بیش از کلماتی است که حرف سوم آنها "K" است.
واقعیت این است که کلمات انگلیسی که حرف سوم آنها "K" است، 2 برابر کلماتی است که با این حرف شروع میشود است. اما چرا مردم برعکس این را فکر میکنن؟ واقعیت این است که ما چون میتوانیم به کلماتی که با "K" شروع میشود سریعتر فکر کنیم. به عبارت دیگر چون کلماتی که با حرف "K" شروع میشوند در دسترس هستند و ذهن ما میتواند آنها را یادآوری کند، به اشتباه ما فکر میکنیم تعداد این کلمات نیز بیشتر است.
کلیه مثالهای بالا نشان دهنده خطای در دسترس بودن هستند که نتیجه این است که ما با استفاده از مثالهایی که خیلی ساده به ذهن میآیند تصویری از دنیا میسازیم که البته بسیار بیهوده است!!!.
این خطا را همه جه میتوانید پیدا کنید. دکترها معمولا از تشخیصهای پر تکرار استفاده میکنند چرا که آنها را راحتتر به خاطر میآورند و بنابراین ممکن است برایتان بیماری را به اشباه تحمین بزنند. ما شانس مردن با هواپیما را بیش از اندازه و شانس مردن از دیابت را کمتر تخمین میزنیم چرا که افرادی که با هواپیما مرده باشند را سریعتر از افرادی که با دیابت مرده باشند به یاد میآوریم!.
علاوه بر زندگی عادی این مشکل در شرکتها و استارتاپها نیز قابل مشاهده است. اعضای هیات مدیره معمولا به جای صحبت کردن در مورد موارد مهمی مانند مشتریان، انگیزه کارکنان و .... ترجیح میدهند در مورد موارد در دسترس یعنی گزارش ارائه شده توسط مدیریت بحث کنند! اعضای یک استارتاپ ترجیح میدهند به جای تست کردن فرضیاتشان در مورد مسائل در دسترس صحبت کنند و یا استدلالهایشان را بر پایه فرضیات در دسترس بیان کنند.
برای این که تا حدی این مشکل را حل کنید. باید از راهکار تعدد ورودیها برای تفکر استفاده کنید. راه حل این است که با کسانی که متفاوت با شما فکر میکنند صحبت و معاشرت کنید تا با استفاده از ورودیهای جدید خود را از این خطا در امان نگه دارید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
میتونید مک دونالد درست کنید؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
قوی سیاه و انتخاب مسیر شغلی آینده!!!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا در ایران استارتاپ تحولآفرین شکل نمیگیرد؟