در حال یادگیری دانشها یا در حال جمعآوری کتابها؟
اسمز و فشار اسمزی به زبان فیل ها!
به نام خدا.
سلام.
حالا چرا به زبان فیل ها؟! والا ما که با این بچه های کنکوریِ بیچاره (!) هرچی حرف میزنیم، میبینیم که همه این موسسه ها و انتشارات و X های دیگه، وعده و وعیدِِ توضیحِ مباحث به زبان «آدمیزاد» رو میدن، ولی در عمل بیشتر بچه ها هم چیزی نمیفهمن و نتیجه هم معمولاً میشه سردرگمیِ بیشتر.
یکی از مباحثی که چند نفر میگفتن خوب متوجه نمیشن همین اسمز و فشار اسمزی بود که من گفتم اینجا بگمش که شاید این روزا که خیلی تا کنکور نمانده، به یکی دیگه هم کمک کنه.
خلاصه این شد که من گفتم حالا که زبان آدمیزاد جواب نمیده، ما بیایم به زبان فیل ها (که خیلی هم باهوش هستن)، این مبحث اسمز و فشار اسمزی رو به شما آموزش بدیم، شاید که زبان فیل ها نتیجه بده!
البته من خودم هم به فیل ها علاقه خاصی دارم!
حالا این اسمز چیه اصلاً؟
خیلی سادست بابا، زیاد جدیش نگیر. اسمز یعنی «آب» (یا حلال) از جایی که غلظتِ حل شونده کمتره، بره جایی که غلظت حل شونده بیشتره، به همین سادگی!
حالا زیاد عجله نکنید، این رو توضیح میدم الان. ولی قبلش باید ببینیم ۳ تا کلمه اصلاً به چه معنی هستن.
کلمه اول - حلال:
حلال که اسمش رو خودشه دیگه، یعنی چیزی که یه چیز دیگه رو «حل میکنه». مثلاً آب میاد و شکر رو حل میکنه، پس به آب میگیم حلال.
کلمه دوم - حل شونده:
حل شونده هم که دیگه خیلی سخته!!! یعنی همون «چیز» که حلال میاد و حلش میکنه. مثلاً شکر اینجا میشه حل شونده.
کلمه سوم - محلول:
حالا این ۲ تا رو بریز تو یه قابلمه و بهش بگو «محلول»! یعنی محلولِ آب و شکر.
الان بگو اسمز چیه!
اول ببین یادته که «انتشار» چه بود؟
ببین، فرض کن ما یه قابلمه آب داریم و نیم کیلو شکر میریزیم توش. چه اتفاقی میفته؟ معلومه دیگه، شکر توی آب حل میشه.
یادته یه جایی راجب یه چیزی خواندی به اسم «انتشار»؟ اینجا اتفاقی که میفته اینه که ذراتِ شکر بین ذرات آب «منتشر» میشن. یعنی چه؟ یعنی اینکه از جایی که غلظتِ شکر بیشتره (مثلاً یه جایی از اون قابلمه)، میرن جایی که غلظتِ شکر کمتره (جاهای دیگهء قابلمه) و اینطور میشه که به تدریج شکر توی آب حل میشه و تو همه جای اون قابلمه «منتشر» میشه.
چرا این اتفاق میفته حالا؟ چون از مادر زاده نشده چیزی که بخواد توی اون قابلمه جلوی «منتشر شدنِ شکر» رو بگیره! یه نفس کِِش میگه و مثِ مَرد تو همه جای قابلمه منتشر میشه.
پس ما اینجا با چه سر و کار داریم؟ با غلظتِ شکر (نه آب!) و اتفاقی هم که میفته اینه که خودِ اون شکر از جایی که غلظتش بیشتره، میره جایی که غلظتش کمتره.
انصافاً دیگه بگو اسمز چیه!
باشه، ok buddy !
حالا اگه ما به جای اون قابلمهء بی در و پیکر (!) بیایم و از یه ظرفی استفاده کنیم که وسطش «یه سَد یا مانع» گذاشتیم، چه اتفاقی میفته؟
خب، بستگی داره که اون سد یا مانع، قراره که جلوی حرکتِ چه چیزی رو بگیره؟ آب یا قند؟
توی این بحثِ ما، اون سد یا مانع، میاد و جلوی عبورِ ذرات قند رو میگیره، ولی زورش به آب نمیرسه! یعنی درواقع یه نفر بالاخره از مادر زاده شد که بتانه جلوی حرکتِ ذراتِ قند رو بگیره! (هرچند که «آب» داره بهش میگه: اگه برای قند لاتی، برای ما شکلاتی!).
حالا این زیست شناس ها یا شیمی دان های عزیز آمدن و برای این سد یا مانع، اسم گذاشتن و بهش گفتن «غشای دارای نفوذپذیریِ انتخابی یا تراواییِ نسبی». با این اسمِ گردن کلفت، کاملاً معلومه که چرا بچه ها خوب یادش نمیگیرن!
خب، به شکل بالا نگاه کنید. حالا ما یه طرفِ این سد یا مانع، «آب» داریم و طرف دیگه هم «محلولِ آب و قند».
- حالا اگه شکل بالا رو نگاه کنیم، اتفاقی که میفته اینه که قند علیه السلام غلظتش سمت راست خیلی زیاده و سمت چپ خیلی کم، پس طبق معمول ذراتِ قند دلشان میخواد «منتشر» بشن و برن سمت چپ. ولی کور خواندن، اون وسط یه مانعی هست که middle finger رو بهش نشان میده و نمیزاره رد بشن!
- حالا شکل بالا رو ببینید. اینبار اگه به جای قند، به «آب» نگاه کنیم، میبینیم که غلظتِ آب سمت چپ خیلی بیشتره (بیچاره آب خودشم غلظت داره بابا!) و همچین بدجور دلش میخواد بره سمتِ راست. چه اتفاقی میفته حالا؟ اینجا دیگه اون مانع زورش به آب نمیرسه و این بار آبه که middle finger رو به اون غشا نشان میده و بهش میگه «فکر کردی یه اسم گردن کلفت داری دیگه خیلی لاتی؟!» و خیلی شیک و مجلسی ذرات آب شروع میکنن و میرن سمت راست.
و این چنین بود که ضرب المثلِ «گهی پشت به زین و گهی زین به پشت» بوجود آمد! (شوخی بود، جدی نگیرین).
تبریک میگم، به این لات بازیِ مولکول های آب، در حظورِ یه مانع، و رفتنشان از جایی که غلظتِ آب بیشتره به جایی که غلظت آب کمتره، میگن «اسمز»!!!
حالا بیا اون تعریف اول رو دوباره نگاه کنیم. توی این تعریف، ما به جای اینکه از غلظت آب استفاده کنیم، از غلظت شکر یا قند استفاده کردیم (فرقی هم نداره دیگه، اونجا که غلظت آب بیشتره، غلظت قند کمتره و برعکس):
اسمز یعنی «آب» (یا حلال) از جایی که غلظتِ حل شونده (شکر) کمتره، بره جایی که غلظت حل شونده بیشتره.
سخت بود؟ اینجا هم دیدیم که آب از سمت چپ (که غلظت حل شونده کمتره و غلظت حلال بیشتر، میره به سمت راست که غلظت حل شونده بیشتره و غلظت حلال کمتر).
سخت بود خداییش؟
هروقت گفتن «اسمز»، یعنی ما داریم راجب حرکت «آب» یا حلال، در حضورِ یه غشای دارای نفوذپذیریِ انتخابی، حرف میزنیم.
یعنی درواقع اسمز همون «انتشاره» منتها برای آب و وقتی که یه غشایی یا چیزی هم اون وسط باشه!
حالا اون فشار اسمزی چه بود؟
اون شکلِ بالا رو دوباره اینجا میزارم که برای دیدنش دچار مشکل نشید (البته با یه تغییر کوچیک!):
ببین بالاخره دست بالای دست زیاده و لات بالای لات هم زیاده!
درسته که آب اینجا داره لات بازی درمیاره و این باعث میشه که بعد از یه مدتی، حجمِ محلولِ سمت راستی بیشتر از سمت چپی بشه (چون آب رفته اونجا دیگه). اگه شکل شماره ۲ رو ببینید، میتانید این زیاد شدن حجم رو ببینید. ولی بازم یه لاتِ دیگه داریم!
حالا اگه توی همین شکل نگاه کنید، به اون اختلاف حجمی که بین آب و محلولِ سمت راستی هست، میگیم فشار اسمزی.
حالا نمیخوای بگی این فشار اسمزی کلاً مفهوم و معنیش چیه؟
خیلی سادست، این فشار اسمزی، میشه همون گنده لاتی که میاد و جلوی آب رو میگیره و بهش میگه «بسه داداش، دیگه بیشتر از این نیا سمت راست!».
یعنی چه؟ یعنی آب انقدری به این «به سمت راست رفتنش» ادامه میده که حجمِ اون محلولِ سمت راستی به اندازه ای برسه که یه نیرویی وارد کنه که جلویِ آمدنِ آب رو بگیره.
ما به این «نیرو» که جلوی بیشتر آمدنِ آب به سمت راست رو میگیره، میگیم فشار اسمزی.
یعنی اون اختلاف حجم، باعث میشه که یه نیرویی به سمت راست وارد بشه و نزاره دیگه بیشتر از یه حدی آب بیاد سمت راست. به همین راحتی.
یه نکتهء خارج از کتاب برای ذهن های کنجکاو!
ما تا اینجا ۳ تا لات رو دیدیم!
- اولی که اون غشای دارای نفوذپذیریِ انتخابی بود که برای قند ها لات بازی درمیاورد و نمیذاشت برن سمت چپ.
- دومی هم شد آب، که برای اون غشا لات بازی درآورد و رفت سمت راست.
- و سومی هم شد فشار اسمزی، که برای آب لات بازی درآورد و نذاشت از یه حدی بیشتر بیاد سمت راست.
حالا ما یه لاتِ دیگه هم اینجا داریم!
عکس زیر رو ببینید:
همونطور که تو بخش قبلی گفتیم، ما سمت راست، آبِ دریا داریم که توش نمک و این چیزا هست (به جای شکر که توی مثال قبلی داشتیم) و آب هم لات بازی درمیاره و میره سمت راست و بعدشم فشار اسمزی میاد جلوی آب رو میگیره.
ولی . . .
اتفاقی که اینجا میفته اینه که لاتِ بعدی میشه خودِ ما انسان ها که میایم یه فشاری (یا نیرویی) رو دوباره به سمت راست وارد میکنیم و درواقع یعنی میریم به کمکِ فشارِ اسمزی و «به زور» آب رو از سمت راست میفرستیم سمت چپ!
نتیجه میشه چه؟ چون فقط آب میتانه از اون غشا رد بشه، نتیجه میشه آبِ خوردن و شیرین در سمت چپ! به همین راحتی آب دریا هم تصفیه کردیم! البته به این راحتی ها هم نیست.
حرف آخر
پس:
- خودِ اسمز یعنی اون «حرکتِ آب» در حضور اون غشا، از جایی که غلظت «آب» بیشتره به جایی که غلظت «آب» کمتره.
- و فشار اسمزی هم یعنی اون «نیرویی» که جلوی این حرکتِ «آب» رو بعد از یه مدتی میگیره.
خلاصه این شما و این هم اسمز و فشار اسمزی به زبان فیل ها، امیدوارم از زبان آدمیزاد ها بهتر و قابل فهم تر بوده باشه!!! من سعی کردم با یه زبان ساده و خودمانی بگمش که همه بفهمن و درگیرِ جزئیاتِ علمی و شیمی و این چیزها نشدم دیگه.
داداش و آبجی، قدر این فشار اسمزی رو بدان، وگرنه آب میرفت به یه جاهایی از بدن و انقدر به این رفتن ادامه میداد که اون سلول یا اندام منفجر بشه! کار خدا رو دیدی؟
توی سوره شماره ۳۲، یعنی سجده:
- خدا انسان ها رو به این دعوت میکنه که به خودشان و طبیعت و محیط اطرافشان توجه کنن و راجب اونها فکر کنن.
- خدا میگه که «هرچیزی» در دنیا به این اشاره میکنه که یک خالقِ قوی و عاقل و خردمند برای این دنیا وجود داره و این دنیا رو هم بیهوده و الکی نساخته.
- خدا میگه که تمام چیزهایی که خلق کرده، «یه هدفی» دارن.
مخلصاتِ فشار اسمزیِ تک تک شما هم هستیم.
یا علی.
مثل همیشه برای ارتباط با من هم میتانید از ID تلگرام solyinho@ یا آدرس ایمیل odiwxe@gmail.com استفاده کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
راهنمای ویرگول نویسی: چطور پست های درجه یک بنویسیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
سفر به روزایی که دنیا قشنگ تر بود . . .
مطلبی دیگر از این انتشارات
من و عشقی که هیچوقت بهش نرسیدم . . .