در حال یادگیری دانشها یا در حال جمعآوری کتابها؟
کامنت: چرا بزاریم؟ چرا نزاریم؟
به نام خدا.
سلام.
چند روز پیش که من یه مقاله راجب حجاب نوشتم، با یه سری کامنت ها روبرو شدم که خب عقیده اون افراد با من شبیه نبود و این باعث شد که یه سری بحث ها پیش بیاد و من هم سعی کردم که حتی وسط بحث هم به کسی توهین نکنم.
ولی خب این مقاله و کامنت ها باعث شد که من چند روزی به این «کامنت» و فلسفه پشتش فکر کنم و ببینم به یه نتیجه گیری میرسم یا نه.
اگه بزاریم . . .
بعد از این چند روز، من به این نتیجه رسیدم که اگه کسی قراره برای کسی کامنت بزاره، به ۴ دلیل میتانه باشه:
- یا اینکه واقعاً خوشش از اون مطلب آمده و باهاش موافقه.
- و یا اینکه اونقدر ها هم از مطلب خوشش نیامده ولی یجورایی با نویسندش حال کرده (حالا به هر دلیلی) و دوس داره کلیدِ یه آشنایی رو بزنه.
- یا اینکه با نویسندهء مطلب دوسته و یجورایی نمیتانه مخالف باشه (!) و براش کامنت میزاره که این دوستی مداومت پیدا کنه.
- و یا اینکه با مطلب مخالفه و به شدت هم اون مطلب با عقایدش مخالفه و میخواد تو کامنت ها حسابی از خجالت نویسنده دربیاد و سعی کنه با تمام قدرت به نویسنده بفهمانه که چقدر عقایدش اشتباهه!
اگه نزاریم . . .
ولی اگه کسی قراره برای کسی کامنت نزاره هم به ۳ دلیل میتانه باشه:
- یا از نظرش مطلب اونقدری خوب نبوده که بخواد از نویسنده تشکر کنه یا چیز خوبی راجب مطلبش بگه.
- با نویسنده هم اصلاً حال نکرده و میخواد اصلاً سر به تنش نباشه (!) و از کنار مطلبش میگذره.
- یا اینکه با مطلب مخالفه ولی مطلب اون قدری با عقایدش مخالف نیست که بخواد تو کامنتا از خجالتِ نویسنده دربیاد! پس از کنارش میگذره.
نظر خودِ من
من بعد از اون مقاله، به این نتیجه رسیدم که:
خب اون چیزی که من توی مقاله نوشتم، چیزیه که من خیلی بهش اعتقاد دارم و نتیجه مطالعه و تحقیق و فکر کردن های خودمه توی چند سال گذشته. طبیعتاً من وقتی تصمیم گرفتم که راجب یه موضوعی مقاله بنویسم، یعنی خیلی به اون چیز اعتقاد دارم و اعتقادم هم شکل گرفته که تصمیم گرفتم بنویسم. یعنی چه؟ یعنی اینکه من اصلاً دنبال این نیستم که از کسی بخوام که اعتقادهای من رو تصحیح کنه. من توی چند سال گذشته هم خیلی کتاب خواندم واجب این مسائل و هم خیلی هم سوال از آدمهایی که توی این مسائل هستن استاد هستن، پُرسیدم و هم اینکه خودم هم با عقل خودم به این نتیجه رسیدم و حاصل همه اینها هم شده یه مقاله که نوشتم.
حالا این یعنی چه؟ یعنی اینکه من اصلاً دنبال این نیستم که با کسی وارد جر و بحث بشم و اگر هم جواب نظرهای مخالف رو توی کامنت ها دادم، فقط به این خاطره که اصولاً دوس ندارم کامنت کسی رو بی جواب بزارم، همون قدر که دوس ندارم توی دنیای واقعی کسی رو بی محل کنم. و البته ویرگول هم جای مناسبی برای مباحثه و گفتگو نیست و برای همین به چند تا از دوستان گفتم که اگه دوس دارن راجب مسئله ای بیشتر حرف بزنن، بیان تلگرام یا جای دیگه که برای حرف زدن مناسب تره.
من نظر شخصیم و. کاری که. خودم انجام میدم اینه که معمولاً ۹۹ درصد مواقع اگه از مطلبی خوشم هم نیاد و حتی اگه خیلی هم با عقیده من مخالف باشه، سعی میکنم اصلاً چیزی نگم و از کنارش بگذرم.
این به این معنی نیست که من دوس ندارم نظر مخالف بشنوم. من فقط از جر و بحثِ بی نتیجه فراریم و اصلاً اعتقادی هم به این شکل صحبت کردن ندارم.
من اتفاقاً دوس دارم نظرهای مخالف بشنوم، ولی فُرمی که بعضی دوستان بحث راه میندازن، مورد علاقه من نیست و تصمیم گرفتم که از این به بعد به اینجور کامنت ها فقط یه جواب کوتاه بدم و دیگه بحث راه نیفته. چون اعتقاد دارم که ویرگول نه مکان مناسبیه برای مباحثه علمی و نتیجه بخش، و نه «کامنت» جای مناسبیه برای این کار و اصلاً از همه اینا گذشته، من خودم شخصاً دوسندارم جلوی یه عالمه آدم بشینم با کسی بحث کنم و حرف بزنم، چون تمرکزم از «یادگیری» میره روی چیزهای دیگه که جالب نیست.
یه دوست عزیزی که نمیخوام اسمش رو بیارم و دمش هم خیلی گرمه، مستقیم آمد تلگرام و یه عالمه هم باهم حرف زدیم اونجا و خیلی هم از هم دیگه چیز یاد گرفتیم.
خب، حالا بعد از همه این حرفا، نظر شما چیه؟ کامنت بزاریم؟ کامنت نزاریم؟ چه موقع بزاریم؟ چه موقع نزاریم؟
مخلصات، یا علی.
مطلبی دیگر از این انتشارات
پارادوکس های اخلاقی - وقتی آدم گیر میکنه
مطلبی دیگر از این انتشارات
سفر به روزایی که دنیا قشنگ تر بود . . .
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور در دوران آموزشیِ سربازی حق خود را بگیریم؟!