آخرین نوشته: هرچی فکر میکنم منم باید از ویرگول برم.

به نام خدا.

سلام.

عجیبه ها، آدم هرچی دیگران رو سرزنش میکنه بعد میبینه به سر خودش هم میاد. تا امروز بقیه میگفتم آقا نرید، الان خودم هم دارم میرم.

چیز زیادی برای گفتن ندارم. خلاصه اینکه رفتنِ من هم دلیل خاصی نداره، فقط دیگه حال و حوصله این چیزها رو ندارم و میخوام برم به زندگی خودم برسم.

شاید چند وقت دیگه و اگر ویرگولی مانده بود، دوباره برگردم.

به عنوانِ آخرین نوشته، چند تا عکس جالب رو میزارم که ببینید.

اگه یکم دقت کنید، میتانید دلیلِ رفتنِ من رو از بین این عکس ها بفهمید.

توی این دنیا هم بالاخره یه سری ها یه چیزایی بیشتر از ما دارن دیگه. هیچ کاریش هم نمیشه کرد انگار.

ماشینِ تولیدِ «انتقاد کننده ها» و «قضاوت کننده ها».

از ماست که بر ماست.

فقط «داشتنِ» چیزها که مهم نیست، مهم اینه از «داشته هات» بلد باشی استفاده کنی.

خیلی وقت ها هم به خاطر اینکه خودت رو نجات بدی، لازمه که غرور رو کنار بزاری.

- چرا انقدر راجب سال ۲۰۲۰ خوشبینی؟

+ چون قراره برام «گل» بیاره.

- گل؟ چطور مگه؟

+ چون دارم الان گل میکارم.

و اما عکس آخر.

واقعاً مهم نیست که چه چیزایی داری. مهم اینه که «رویکرد» و «دیدت» نسبت به اون چیز چیه.

  • تعداد فالوور به خودیِ خود، حس خوبِ واقعی نمیاره.
  • تعداد لایک به خودیِ خود، حس خوبِ واقعی نمیاره.
  • حرف و نظرِ مردم به خودیِ خود، حس خوبِ واقعی نمیاره.
  • پول، هرچقدر هم که زیاد باشه، به خودیِ خود، حس خوبِ واقعی نمیاره.
  • پست و مقام و رتبه و اینجور چیزها هم به خودیِ خود، حس خوبِ واقعی نمیاره.
  • ویرگول و اینستاگرام و هیچ شبکه مجازی و واقعی و چرت و پرت دیگه ای هم به خودی خود، حس خوب واقعی نمیاره.

پس چیه که حس خوبِ واقعی میاره؟

خوشبختی و حس خوب، واقعاً فقط به دید و رویکرد خودت بستگی داره. عکس بالا رو دیدی؟ اون دختره یه مزرعه گل داره ولی بازم حالش خرابه.

ولی اون دخترِ دیگه، با اینکه فقط یک گل داره، ولی حالِ دلش عالیه.

علاوه بر اینها، من «قناعت» رو هم اضافه میکنم اینجا. ما الان توی دنیایی هستیم که انگار همه دنبال اینیم که دنیا رو تکان بدیم و مثلاً چه کارهای بزرگی بکنیم. بابا بریز دور این حرف ها رو. من و تو اونقدر ها هم که فکر میکنی قرار نیست کارای بزرگی انجام بدیم. ما همینکه خودمان و خانوادمان رو نگهداری کنیم و حواسمان به دلهای خودمان و اطرافیانمان باشه، خودش بزرگترین کارِ دنیاست.

البته پیشرفت و بالا رفتن هم که چیز بدی نیست. ولی وقتی این تبدیل بشه به حرص زدن و قانع نبودن و «همش بیشتر خواستن» و بعدشم استرس و افسردگی و حال بد و در آخر هم «نداشتنِ حس خوشبختی»، خیلی چیز بدیه دیگه.

خوشبختی و حس خوبِ واقعی فقط به دید و رویکرد و نگاهِ تو به «اون چیزایِ کوچیک و کمی که الان داری» بستگی داره. پس قدر همون چیزهای کوچیک و کی که همین الان داری رو خیلی خوب بدان. چون بعداً توی زندگیت میفهمی که همون چیزای کوچیک و کم اهمیت چقدررررررررررر بزرگ و با اهمیت بودن.

و یه لطفی هم بکن و اینجور مثل من با گذاشتنِ یه پست، حال بقیه رو نگیر و مردم رو نزار سرِ کار!

من قدر تمام چیزهایی که دارم رو خیلی خوب میدانم. مگه میشه قدر شما ها رو ندانم که اینقدر حس و حال خوب به من میدید؟

واقعاً فکر کردین یه کُردِ کرمانشاهی بیدیه که با این بادها بلرزه؟ من یه کُردَم و وقتی با کسی دستِ دوستی دادم، تا آخرش هستم.??

خلاصه ببخشید اگه اینجور شوخی با شما کردم. فقط احساس کردم که الان بهترین موقع هست برای اینکه بازم این رو تکرار کنم که:

خوشبختی و حس خوبِ واقعی فقط به دید و رویکرد و نگاهِ تو نسبت به «اون چیزایِ کوچیک و کمی که الان داری» بستگی داره.

تا وقتی خدا هست و فرصتِ زندگی هم هست، امید هم هست. اگر هم باز با تلاش زیاد به خواسته هات نرسیدی، مطمئن باش خدا یه چیز بهتر برات میخواد.

بابا حس و حال منفی رو بریزید دور، دنیا ۲ روزه یه روزش هم جمعس!

مخلصات پرمنگناتِ همگی.

یا علی.