به پایان سال رسیدهایم؛
به پایان سال رسیدهایم؛ انتهای کوچهٔ اسفندی که از تکتک خانههایش بوی رمضان به مشام میرسد.
بیایید برای یکدیگر دعا کنیم؛ دعا کنیم برای دستهای خسته و پینهبستهٔ آن پدری که ماهها جان میکَند تا فرزندانش شبعیدی بدون لباس نو سر سفرهی هفتسین نُقلیِ گوشهٔ خانه، ننشینند.
برای دلِ مهربان و بیریای مادری که شاید غذا نخورْد و با جملهی معروفش گفت:«از این غذا خوشم نمیآید.» تا پسر جَوانش با شکمی گرسنه به خواب نرود.
دعا کنیم برای همیشگی ماندن مِهر مادر، برای سبز ماندن نگاهِ خستهٔ پدر؛ به سلامت ماندن همسر و خواهر و برادر و فرزند... برای لبخند دوستانمان دعای ویژهای کنیم.
دعا کنیم برای شادمانی قلب همسایهٔ مهربانی که در خوشحالی و غمهایمان فراموشمان نمیکند.
دعا کنیم برای شفای تمام بیمارانی که امسال نمیتوانند نزد خانوادههایشان سال را تحویل کنند؛ آنجا با کادر درمان مهربان و بیماران همنوع خودشان، شروع سال متفاوتی را تجربه خواهند کرد.
دعا کنیم برای تمام آنهایی که با سفرهای خالی اما دلی امیدوار خداوند بلندمرتبه را شکر میگویند.
دعا کنیم برای نگاه پرحسرت آن کودکی که عکس بیروح پدرش در گوشهٔ سفره خودنمایی میکند؛ اما همچنان لبخند سبزی در گوشهٔ لبش نهفته.
دعا کنیم که ای کاش هیچ پدر و مادری در این شب عید نگاه اشکآلود فرزند، دلشان را آتش نزند؛ دعا کنیم برای تمام آنهایی که زیر بار مشکلات معیشتی کمر خم کردهاند اما هنوز نور امید خداوند بزرگ در قلبشان روشن است...
دعا کنیم برای آبی و زلال ماندن دلمان تا لبریز از مهر به دیگران باشد.
و در آخر؛ دعا کنیم برای ظهور منجی عالم، تا بیاید و عدالت را در سراسر جهان جاری کند...
یادمان نرود، دنیا مانند رودی در گذر است؛ دلمان را از سراسر کینه و کدورت پاک کنیم، از تمام غمها و ناراحتیها. گاهی خیلی زود دیر میشود.
«دو قدم مانده به خندیدن برگ
یک نفس مانده به ذوق گل سرخ
چشم در چشم بهاری دیگر
تحفهای یافت نکردم که کنم هدیهتان
یک سبد عاطفه دارم
همه ارزانیتان»
هرروزتان نوروز، نوروزتان پیروز...🌱🤍
بهقلم✍🏻: ضحا نظامیان

مطلبی دیگر از این انتشارات
دوستت دارم
مطلبی دیگر از این انتشارات
به دنبال پناهگاهی میگردم
مطلبی دیگر از این انتشارات
شمعدانی هایِ حیاط پشتیِ آقاجان؛