چرا خواندن کتاب «انسان خردمند» را توصیه می‌کنم؟

بعد از خواندن نوشته‌ای با عنوان «چرا کتاب انسان خردمند را نمی‌خوانم؟» که MAHSA MOJDEHY در صفحه‌ی ویرگولشان منتشر کرده بودند، تصمیم گرفتم جوابیه‌ای کوتاه بنویسم که هم پاسخی به نوشته‌ی ایشان باشد و هم توصیه‌ای به خواندن این کتاب از نگاه بنده. پس توصیه می‌کنم ابتدا نوشته‌ی ایشان و سپس ادامه‌ی این متن را بخوانید.
ترجمه‌ی فارسی کتاب «انسان خردمند» از انتشارات «فرهنگ‌نشر‌نو» (منبع تصویر: kafebook.ir)
ترجمه‌ی فارسی کتاب «انسان خردمند» از انتشارات «فرهنگ‌نشر‌نو» (منبع تصویر: kafebook.ir)


نوشته‌ی شما از جهت صادقانه بودن قابل ستایش است اما ایراداتی جدی به بررسی شما درمورد این کتاب وارد است.

اولین نکته‌ای که خود همیشه سعی در رعایتش دارم این است که بدون خواندن هیچ کتابی، درموردش نظر نمی‌دهم و اولین ایراد بنده به نوشته‌ی شما عنوان آن است. کتاب‌ها باید خوانده شوند، درک شوند و سپس نقد شوند. البته که می‌توان در نقد یک کتاب به مخاطب توصیه کرد تا انرژی و وقت خود را صرف مطالعه‌ی آن نکند ولی این توصیه از زبان کسی که خود نیز کتاب را نخوانده، زیاده‌روی در پیش‌داوری است. البته که این امر یک انتخاب شخصی است و البته که انسان می‌تواند بدون شناخت یک موضوع، نظر شخصی خود را درموردش بیان کند و حتی گاهی این نظرات صحیح نیز هستند، اما قضاوت‌های اینگونه معمولا با خطای زیادی همراه‌اند.

«کلی گویی همیشه ضد جذابیت است»:
هرکتابی که روی جلد آن «تاریخ بشر» حک شده باشد، حتی اگر کتابی ۱۰۰ جلدی باشد، این ایراد شما بر آن وارد است. نویسنده به هیچ عنوان تلاشی در جهت دادن شناختی عمیق از ده‌ها هزارسال تاریخ بشر به خواننده نمی‌کند بلکه تلاش می‌کند که بینش و روایتی که خود از مطالعاتش به دست‌آورده‌است را با نثری روان، درست و البته علمی (تاکیید میکنم، «علمی») به خواننده‌ی علاقه‌مند منتقل کند و در اصل به جای این که شما به این کتاب به عنوان مرجعی برای شناخت عمیق نگاه کنید باید به آن به مثابه‌ی یک نقشه‌ی راه بنگرید.

«وقتی با یک کتاب عکس های زیادی گرفته می شود، یک جای کار می لنگد»:
حرفتان را تا حدودی قبول دارم اما به نظرم جمله‌تان باید کمی تغییر کند: «وقتی با یک کتاب عکس های زیادی گرفته می شود، باید شک کرد که شاید یک جای کار می لنگد.» این که کتابی پرفروش و پرخواننده می‌شود می‌تواند معلول عوامل گوناگونی مثل معرفی شدن آن توسط چهره‌ی سرشناس در بین مردم، بازاریابی قوی ناشر، زمان مناسب انتشار و ... باشد. پس آیا هر کتابی که بر سر زبان‌ها می‌افتد به این معناست که از محتوا خالی است و کتابی است بازاری؟ به عقیده‌ی بنده قطعا خیر. همچنان که در بسیاری از کشور‌های دیگر دنیا بر خلاف کشور ما که معمولا کتاب‌هایی که سرشان به تنشان میارزد تیراژشان از چندهزارتا (تازه اگر خوش‌شانس باشند و اجازه‌ی چاپ پیدا کنند) بالاتر نمی‌رود، می‌توانند کتاب‌هایی پرفروش شوند و مخاطبان زیادی در بین مردم پیدا کنند.

«... و یک طرف دیگر مخالفانی هستند که می گویند کتاب زیاده از حد عقلانی است.»:
کاملا درست است! کتاب یک کتاب علمی است که در انتهای آن ۲۲ صفحه به ذکر منابع اختصاص دارد! پس اساسا خواننده‌ای که عقلانی بودن یک کتاب، آن هم با موضوع «تاریخ بشر» را، از نقاط ضعف آن می‌داند، به طور واضح موضوع علم برایش هنوز حلاجی نشده باقی‌مانده و اتفاقا شاید خواندن «انسان خردمند» بهترین نقطه‌ی شروع فهم او از رابطه‌ی انسان و علم در تاریخ باشد.

به عقیده‌ی بنده کتاب «انسان خردمند» کتابی است کاملا علمی و برپایه‌ی منابع قابل اتکا که بزرگترین برتری خود را در روایتی حقیقی و در عین حال جذاب پیدا کرده است.
هنر نویسنده نه در کشف حقایق تاریخ بشر (که خود نیز چنین ادعایی ندارد و منابع فراوانی که نویسنده به آن‌ها ارجاع دارد هم شاهدی بر همین مدعاست) که در پیدا کردن یک خط داستانی و روایت تاریخی بی‌نظیر در دل این حقایق است و می‌توان گفت با این که مخاطب کتاب مخاطبی غیرتخصصی است، اما به هیچ عنوان از ارزش علمی کتاب چیزی کم نمی‌کند و کتاب حتی برای یک خواننده‌ی پرمطالعه در حوزه‌ی مورد نظر نیز می‌تواند بسیار خواندنی، پرمحتوا و آموزنده باشد.

لینک نوشته در وبلاگ شخصی من: mahdavipanah.com/blog/homosapien-book