امیرمعینم ... نویسنده و روانشناس ویرگولی ... وصلت کرده با کتابها ...
این پست را گرچه طولانی است ولی حتما بخوانید . خصوصا نوجوان ها ؛ چه پسر چه دختر .
می دانید سن نوجوانی چه سنی است ؟
سنی که در آن عادت ها و رفتار ها شکل می گیرند . مقطعی که در آن پر از شور و شوق هستی ، برای یادگرفتن و برای انجام کار هایی جدید مثل رمان خواندن . آن ها انگیزه ای تمام نشدنی برای انجام کار های فوق العاده ای دارند ، که بزرگتر ها نمی توانند مثل این افراد پیگیر آن ها باشند .
اگر نظر من را بخواهید ، نوجوان همان بود که گفتم . ولی آیا این تعریف هنوز هم در این عصر درست است ؟ بله کاملا . حرف من درباره ی همین دوره است نه دوره ای دیگر .
بله . کاملا همه ی آن تعاریف در این زمانه و در این دهه درست و صحیح اند . و نه تنها این دوره بلکه احتمالا تا یک قرن دیگر هم این تعریف برای نوجوانی وجود خواهد داشت .
اما حرفی دارم ، که خیلی وقته باید می گفتمش . اگر نگویم خفه می شوم . شاید با خواندن این پست یک نفر نظرش برگشت و به این بی معرفتی ها پایان داد .
این روز ها رفته رفته هر چه که به جلوتر می رویم نوجوان های ما سیاه بخت تر از قبل می شوند .
می دانید از چه بابت این حرف را می زنم ؟ از این بابت که آن ها دیگر در این جامعه هیچ نقش مفیدی ندارند . دیگر آن ها نمی توانند زندگی کنند . آن ها نه تلاش را می شناسند ، نه سخت کوشی و نه طعم دلچسب موفقیت را ، بعد از یک عمر تلاش .
بیچاره شده ایم .
می دانستید که کار های زیادی از دست نوجوان هایمان بر می آمد ؟ مثل کار های بزرگی از جمله بهترین نویسنده شدن ، یا یاد گرفتن برنامه نویسی و هک کردن ، تولید محتوا و فریلنسری و هزار تا کار جور واجور دیگه .
اما بر می آمد . دیگر حالا نه .
همه ی این ها به خاطر این است ، که سرشان گرم شده . من نمی گویم که گوشی و تب لت و لب تاب و امثال این ها بد هستند . بر عکس زمینه ی پیشرفت و رشد اطلاعاتی را فراهم کرده و در کنار آن خودشخص مصرف کننده می تواندبه تولید محتوا مشغول شود ؛ توسعه ی فردی اش با این دو روش قبل خصوصا روش دوم انجام می گردد ، شناخته می شود ، برای زندگی کردن امید و انگیزه پیدا خواهد کرد به خاطر گرفتن بازخورد های فراوان برای تولید محتوایش .
با تولید محتوا و فریلنسری ، تازه می تواند صبر و پشتکار و پیگیری برای تمام کردن و بستن یک پروژه را بیاموزد ، البته اگر که به خودش قول بدهد که هر روز یا مثلا یک روز در میان یک مطلب منتشر کند . همان روشی که من فعلا پی آن را دارم می گیرم .
اما گفتم که . این ها دیگر چیز های دست نیافتنی شده اند در حالی که به راحتی همه چیز در دسترس است برای انجام آن ها در نوجوان : انگیزه و انرژی ، انواع مختلف تکنولوژی ( موبایل هوشمند و کامپیوتر و .... ) ، ویرگول ، اینترنت .
من غیر از فرار زندان هیچ فیلم یا سریال دیگری را دنبال نمی کنم . اما به صورت کاملا تصادفی یک تکه از فیلم گاندو را تماشا کردم و از آن موقع به بعد این پست در ذهنم شکل گرفت :
یکی از کله خرا که مثلا واسه خودش کسی بود : برو اون طرف می خوام برم تو .
( منظور از کله خر اینه که واسه خودش مثلا کسی بود . )
یک پسره ی جوان جلوی دری ایستاده بود و در نهایت پافشاری اجازه ی ورود آن کله خره را به اتاق نمی داد .
کله خره دیگه داشت واقعا عصبانی می شد .
-- بچه بیارو اون طرف ...
اما هنوز حرفش تمام نشده بود که رییس آن پسره از اتاق بیرون امد و به کله خره توپید که : همین بچه هایی که تو داری می گی اگه نبودن مملکت روی هوا بود .
( پیشنهاد می کنم حتما این فیلم را دنبال کنید . خود من هم بعد از تمام کردن همه ی فصل های فرار از زندان به احتمال خیلی زیاد می رم به سراغش . )
خیلی جدی ومصمم ادامه داد :
-- این بچه ها دلشون پاک و صافه مثه چهل سال پیش شما .
( اشاره کرده بود به جنگ آن ها با بعثی ها فکر کنم )
از آن موقع به بعد تصمیم گرفتم بزرگ شوم وکاری برای مملکتم انجام بدهم . و شروع کردم به رشد با نوشتن و خواندن . می خواستم برای خیلی ها الگو شوم . به خیلی ها بفهمانم که بهترین ها همه در خارج جمع نشده اند . یکی از همین بهترین ها ، زاده ی کرمان در شهر ایرانه .
ولی دیدم خب گیرم که من کاری انجام دهم و از این بیهودگی درآیم . ولی بقیه ی نوجوان ها چی ؟ آن ها باید توی لجن و کثافت بیهودگی بمانند ؟ در صورتیکه از توانایی های خود خبر ندارند .
این شد که تصمیم گرفتم آن لجن را به آن ها بشناسانم و به آنها بگویم که قابلیت انجام کار های بزرگی را دارند . در جملات قبل تر قابلیت هایشان و توانایی هایشان را توضیح دادم .
و ضمنا فکر نمی کنم دانستن و شناختن آنچه که مانع پیشرفتشان شده است چندان کمکی به آنها کند . اما خب می گویم . شاید یکی پیدا شود و ازآن زمان به بعد خوب حواسش را جمع کند . همین آدم منحصر به فرد موفقیت را برای خودش کسب خواهد کرد و شاید بعد ها برابری کرد با یه دسته نوجوون علاف بیکار.
آنچه که باعث عدم رشد نوجوان ها شده است را بعد از این همه مقدمه چینی بالاخره می گویم :
سرگرمی بیش از حد آنها .
بله سرگرمی بیش از حد .
آنها می توانند در موبایل فیلم ببینند ، بازی های مختلف جذاب را انجام بدهند از جمله ی کلش آف کلنز ، سرگرم یک مشت فیلم مسخره که ذهنیتشان را به کل درباره ی موجودی به نام زن و دختر تغییر می دهد می شوند و فراموش می کنند ، که آنها پیش از آن که اسباب لذت و سرگرمی باشند انسان اند . طرز فکر دارند و در سر آرزوهایی . آن ها هم مشکلات دارند ، آن ها هم علاقه هایی دارند و اهداف هایی را دنبال می کنند .
تازه این فقط کار هایی بود که می شد با موبایل انجام داد . هنوز از ایکس باکس و دور دور زدن های بی هدف و ... حرفی نزده ام .
و اما یکی از سرگرمی های به شدت مخرب آنها در این روزگار و اصولا این روز ها شده ، دختران و زنان . آنان چنان محو این هم نوعان خود می شوند ، که هم خودشان ، هم خدایشان ، هم هدف هایشان ، هم خانواده هایشان ، هم علاقه هایشان ، هم موفقیتشان ، هم انگیزه هایشان را به کلی فراموش می کنند .
دخترا هم کارشان را خیلی خوب بلدند . بلدند فکر نوجوان های بد بخت ما را آن هم حتی بایک لباس خیلی پیش پافتاده به هم بریزند . با یک تار مو حتی .
من هیچ وقت حرف های مذهبی نزده ام . اوایل دوره نوجوانی چرا ، ولی حالا دیگر خیلی بلد نیستم از این حرفا بزنم . که ای کاش می توانستم .
ببینید شما دارید خیلی نامردی می کنید . اگر توی خیابون ها باعث تحریک پسر نوجوون ما نشوید او نمی رود در خانه تا 24 ساعت ، فقط به آن صحنه ای که از یکی از قسمت های بدن شما دیده فکر کند ، و در این مدت زمان ارزشمندش را که بزرگتر ها حسرت داشتن آن را دارند صرف دیدن فیلم های یک مشت آدم بی معرفت خارجی ( مگه ما انسان و اون ها هم انسان نیستیم ؟ پس چطور دلشان می آید جلوی پیشرفت و رشد هم نوعانشان شوند . ) که فقط به پول و چیزی جز آن اهمیت نمی دهند نمی کند .
دلم می خواهد زل بزنم توی چشمتان و سرتان فریاد بکشم که : خیلییییی نامردین ... خیلی
ولی متاسفانه روشو ندارم . و در ضمن شاید هم اصلا از ماجرا و عواقب کارشان خبر نداشته باشید .
خواهش می کنم ، تمنا می کنم ، التماستان می کنم ، حداقل شما دیگر بیشتر از این باعث بد بخت شدن نوجوان ها نشوید . نسل بعدمان را با بی مصرف کردن این نسل تباه نکنید .
آخه بی مروت تو که خودتم داری توی همین دوره روی همین کره زندگی می کنی . شاید اگر شما ها بچه ی بیچاره را این قدر تحریک نکنید ، وقتی که تصمیم گرفته واقعا خودارضایی را بگذارد کنار ، در این راه سست نشود .
همین نوجوان اگر راهش کج نمی شد در بزرگسالی و حتی در همین سن شاید می توانست ، حق خیلی هایتان را از اینایی که هر چی می خورن سیر نمیشوند بگیرد . البته من تهمت نمی زنم ها و کسی را مثلا از مسوولین ، مورد اتهام قرار نمی دهم . فقط مانده ام که چگونه تورم زیاد می شود و کک دولتی ها نمی گزد . نمی دانم چگونه کسی می تواند یک انبار را پر از فلان جنس کند که آن کالا گران شود و پول حروم به جیب بزند ؟ اصلا چطور جرعت انجام همچین کاری را می کند ؟
بیچارگی ها که کم نیست .
بعد می گویند ایران کشور ثروتمندی است . ( در ضمن نباید خوبی های کشورمان مثل وجود امنیت جانی مادیده گرفت . شاید ویژگی های خوب دیگری هم حتی داشته باشد . به خاطر همین شما هم خوبی ها و هم کمبود ها ، هر دو را با هم در نظر بگیرید . )
چرا مردمانش ثروتمند نیستند و دائم در حال گله و شکایتند ؟
دلار گران شد نامردا قیمت وسیله های غیر مرتبط به آن را بردند بالا ، مثه شیر و برنج و سیب زمینی و تقریبا ... تقریبا که نه ، همه چیز را گران کردند .
آیا کسی آمد جلوی این ها را بگیرد ؟ همه به فکر پول خودشان هستند .
حالا قیمت دلار اومده پایین تر . چرا کز کردین توی لونه هاتون و بیرون نمیاید ؟
دیگه قیمتا بر می گرده ؟
شاید یک نفر از همین نوجوان ها در می آمد که جلوی این فلان فلان شده هارا بگیره . ولی حالا همچین کسی ازان در نمی آید یا اگر هم در بیاد به ندرت .
من نمی گم همه تان چادر سر کنید ولی این ساپورت ماپورت و دست از آرنج تا انگشت وسط عریان کردن را از تیپتان حذف کنید . نمی گم شال نکنید سرتان و باید دائم چادری بگردید ، ولی مثه بچه ی آدم اونو سرتون کنید نه مثه شال گردن .
نمی شود یک مانتوی متوسط ، نه خیلی عریان و نه عهد بوقی تن کنید ؟
آخه گناه داریم . گناه دارید . گناه دارند .
امیر معین .
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب ....جین ایر نوشته شارلوت برونته
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب مدل رفتار شناسی دیسک
مطلبی دیگر از این انتشارات
پیرمرد و جاروی آشنا