کارشناس تولید محتوا/ داستان نویس....کلمات نجات دهندهاند
حفره ی خالی در ادبیات داستانی ما
ایرانی میخوانم.
چرا؟
چون روایتِ نویسنده ایرانی، قرابت عجیبی دارد با من.
اسم کوچه هایش، فرهنگ مردمش، جنس دیالوگ هایش، پوشش شخصیت هایش، دغدغه هایش از جنگ و عشق و اقتصاد و خانواده...
همه و همه آنقدر به روحیه ام نزدیک اند که شیرینیِ خواندنشان شبیه شیرینیِ نگاه کسی ست که بعد از سالها به وطنش برگشته.
کتاب غیر ایرانی فوق العاده است.
تکنیک ها و شگرد های داستان نویسی، انسجام، تعلیق،...همه ی اینها هست.
حس تجربه کردن سرزمین های نرفته و مساله های ناشناخته هست.
اما آن شیرینیِ قرابت نه.
حالا می گویی این تکنیک و جذابیت در داستان های ایرانی نیست؟
من می گویم هست.
می گویم کتاب خوب نخوانده ای شاید.
چقدر نویسنده ی خوبِ ایرانی داشته ایم در این صد سال.
هوشنگ گلشیری، جلال آل احمد، احمد محمود، نادر ابراهیمی، صمد بهرنگی، صادق هدایت، صادق چوبک، غلامحسین ساعدی، بزرگ علوی، بیژن نجدی، علی اکبر دهخدا، حسین سناپور، محمود دولت آبادی، جمال میرصادقی، عباس معروفی، شهریار مندنی بور، مصطفی مستور، کاوه فولادنسب، کیهان خانجانی، محمدحسن شهسواری، یوسف علیخانی، ساسان فقیه...(و صد بزرگوار دیگر که حافظه ی ضعیف حالا یاری نمی کند).
و نویسنده ی زن که باعث افتخارند در این جامعه مردسالار و دست و پا گیر. جامعه ای که نویسندگی را اساسا شغل نمی داند و از آن پولی در نمی آید.
سیمین دانشور، غزاله علیزده، فریبا وفی، گلی ترقی، زهرا عبدی، زویا پیرزاد، شرمین نادری...
نویسنده های ما برای یک اثر خوب با آدم هایی از محله و شهرهای دور و نزدیک دم خور شده اند.
برای بهتر شدن و به فکر واداشتن و جور دیگری به مسال نگاه کردنِ مردم، کاغذها سیاه کرده اند و دردسرها کشیده اند.(صاحبان دغدغه)
نویسندگانِ خودمان را دریابیم.
و به نویسنده های آتیه دار فرصت شناخته شدن بدهیم. که اگر ندهیم، بهترین آثار غیر ایرانی هم جایگزینی برای این حفره ی خالی در ادبیاتِ داستانیِ ما نخواهند بود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
به بهانهی معرفی کتاب اصلگرایی: تمرکز چشم شکست را کور میکند!
مطلبی دیگر از این انتشارات
پرفروش ترین کتاب های تمام دوران
مطلبی دیگر از این انتشارات
پنج کتاب با حال و هوای تابستان