هر دردی شروع درک جدیدی از مفهوم زندگی است.
خلاصهای از کتاب مهره حیاتی
کتاب مهره حیاتی توسط آقای ست گادین نوشته شده است. نویسنده ای که گویا بسیار معروف بوده و کتابهای زیادی تالیف کرده است. کتاب مهره حیاتی در 309 صفحه توسط آقای علیرضا خاکساری ترجمه شده است. انتشارات آموخته وظیفه نشر این کتاب را برعهده داشته است. شروع کتاب بسیار عالی و دلچسب بوده و در حین مطالعه به نکات جالبی اشاره میشود ولی در فصول پایانی بدلیل تکرار مطالب خواننده کلافه و خسته میشود. موضوعیت این کتاب بیشتر در مورد افرادی است که دوست ندارند در یک چرخه تکرار گرفتار شوند. نوابغی که حداقل یک کار را در زندگی خود عالی انجام دادهاند و زندگی ماشینی و پر از دستورالعمل برای آنها مرگبار است.
بریدههایی از کتاب:
مقدمه:
فرد نابغه گِره از مشکلاتی باز میکند که از عهده دیگران بر نمیآید. اما مشکل بزرگ ما اینجاست که بدنهی جامعه نبوغ رو از ما میگیره. کلمه فاوستی یعنی چی؟ توصیف موقعیته که در اون فردی جاهطلب به منظور رسیدن به قدرت و موفقیت دست از اخلاقیات برمیداره.
از پرسیدن این جمله که چه منفعتی برای من داره دست بردارین. هدایایی بدهید که موجب تغییر در مردم میشه.
امروزه رشد شغلی ما روندی یکنواخت گرفته، دستمزدها کفاف خرج و مخارج رو نمیده و قشر متوسط بیش از حد تحت سلطه است.
حالا ببینیم منشا متوسط بودن چیه؟
1. مدرسه و نظام آموزشی مزخرف در ذهن شما فرو کرده سرت به کار خودت باشه و از دستورالعمل ها پیروی کن اونم مو به مو
2. مغز مارمولکی ما، بخش مقاومت مغزمون که دوست داره ما متوسط بمونیم
یادمون باشه تبدیل شدن به یه مهره حیاتی فرآیندی تدریجیه. شما الگوی صنعتی نیستید انسانی منحصر به فرد هستید.
آدام اسمیت در کتاب ثروت ملتها میگه: برای موفق شدن در زمینه تولید، محصول را به امور کوچکتری تقسیم کنید، اموری که کارگران با حقوق پایین انجام میدن. تولید میخ رو مثال میزنه. یه صنعت کار ماهر یا چن کارگر معمولی با دستگاه باعث بهرهوری شدند و بهرهوری منفعت به همراه داره. هر شرکتی به یه مهره حیاتی نیاز داره کسی که بتونه همه چیز رو در کنار هم نگه داره و تغییر ایجاد کنه. برون سپاری، خودکارسازی و شیوه های نوین بازاریابی افراد خوب، مطیع و قابل اعتماد رو آزار میده. سازمانها در تلاش هستن تا کارمندان را به مهرههایی بیارزش و قابل تعویض بدل کنن. هر چقدر جایگزینی افراد راحت تر باشه درآمد اونا پایینتر میآد. مردم به دلیل واهمهای که از انجام امور دارن دوست دارن برای انجام هرکاری از یکنفر دیگه دستور بگیرن.
به یه کارفرما فکر کنین، هرچقدر حقوق کمتری بده درآمدش بیشتر میشه. حقوق کمتر در شرایطی اتفاق میافته که شما قابل جایگزین باشین. اما از طرفی کارفرما یادش میره که مشتریاش به کالاهای ارزون وفادار نیستن.
کارتو انجام بده، حاضر باش، سخت تلاش کن، به حرف رئیست گوش بده، به کارت بچسب، بخشی از سیستم باش و در انتها پاداشتو بگیر. در دنیای امروزی هیچ شغل عالی وجود نداره که شخص دیگهای طریقهی انجام کارشو به شما بگه
قانون Mechanical Turk میگه: هر پروژهای اگه به اندازه کافی به تیکههای کوچکتر و قابل پیش بینی تر تقسیم بشه میتونه به صورت تقریبا رایگان انجام بشه. مثل ویکی پدیا در مقایسه با بریتانیکا که یه پروژهی صد میلیون دلاری بود و بسیار کوچکتر از ویکی پیا است.
انقلاب اجتماعی انقلابیه که افراد به خاطر کارشون نقل مکان میکردن تا بتونن در کارخانهای کار کنن. رهبران امروزی به نقشهها و مجموعه قوانین نیازی ندارن، در دنیای امروزی باید مهره حیاتی باشی
افراد به دو دسته تقسیم میشن: یک مدیر که ماشین دارد دوم کارگر که از دستورات پیروی میکنه.
سازمان های موفق به کسانی حقوق میدن که تغییر ایجاد میکنن و سایر افراد رو بیرون میکنن.
اینترنت عالی شدن رو راحتتر و حفظ معمولی بودن رو دشوارتر کرده. اینترنت صدای معمولی بودن رو درآورده است.
سالهاست شرکتها محصولاتی متوسط برای افرادی متوسط ساختهاند آرامش ما را بهم زدهاند تا از آنها حمایت کنیم حال وقت آن است که متمایز باشیم. چیزهایی خلق کنیم که ارزش حرف زدن رو دارن. با مردم محترمانه رفتار کنیم. اگه همیشه در حال پذیرفتن خطرات هوشمندانه باشین بینش شما سبب ترفیعتون میشه. فوق العاده باشید، بخشنده باشید، هنر خلق کنید، درست قضاوت کنین، ایدهها و مردم رو به هم ارتباط بدین.
اگه میخواهین مهره حیاتی باشین لازمه کارهایی رو انجام بدین که هنوز انجام نشدن. رئیسها دنبال کسانی هستن که بتونن واقعیت امروز رو درک کنن و فردایی بهتر رو به تصویر بکشن. یادمون باشه فرمانبرداران ما رو در مدلی بردن که سیستم رو بپذیریم، برای لذت بردن هزینه کنیم و از کار جدا بشیم.
ساختار جامعه باید طوری ساخته بشه که اجازه شکوفایی صلح خواهی، برابری و مهربانی به وجود بیاد.
ترس میانبر بزرگیئه در مسیر آموزش فرمانبرداری. ترس از عدم قبولی در درس، ترس از همرنگ جماعت نشدن و ... بهترین راه برای افزایش سود اینه که همزمان هم بهرهوری و هم فرمانبرداری کارگران کارخانهها رو افزایش بدیم.
فقط دو چیز در مدارس درس داده بشه کافیه: 1. حل مسایل جالب 2. رهبری
مدارس میتونن به ما یاد بدن که چطور اجتماعی باشیم، باهوش بشیم و راحت ارتباط برقرار کنیم. در عصر حاضر ارزش رهبری بالاتر از فرمانبرداریئه
جایگزینی برای افرادی که ضروری هستن کار بسیار دشوارئه وجودشون ارزشمنده و از دست دادنشون خطرناکه. مهم نیس همیشه حق با شما باشه مهم اینه که همیشه رو به جلو حرکت کنین. کسانی که ایدهی ارزشمندی ندارن روی هنر خودشون سرمایه گذاری نکردن. ایجاد یه سازمان با افراد متوسط کار بسیار پرهزینهائه. رسیدن به امنیت شغلی وقتی عملکرد معمولی داری فرآیندی طاقت فرساست.
سازمانهای متمرکز، انحصاری، ایستا، ایمن، حساس به هزینه، عریض و طویل باید کارگران گوش به فرمان با ارزانترین دستمزد رو به کار بگیرن.
دانش عمیق به خودی خود کافی نیست تا شخصی رو به مهره حیاتی تبدیل کنه.
فورد در شرکتش شخصی رو استخدام کرد که از بوئینگ اومده بود و میدونست چطور افراد رو تربیت کنه تا بدون نقشه و دستورات رهبری رو پیش برن. سعی کنید وضعیت موجود رو بهتر کنین و درک بهتری نسبت به دیگران داشته باشین. مهره های حیاتی فقدانهای ساختاری رو میپذیرن و مسیری جدید رو پیدا میکنن مسیری که نتیجه میده.
قانون کرولاک میگه: هر چقدر به خط مقدم سازمان نزدیکتر بشی تاثیرگذاری بیشتری روی برند خواهی داشت.
نترس کسیئه که از چیزهایی که نباید بترسد نمیترسد. ریسکی عقلانی میکنه و مسیر جدیدی رو باز میکنه. بیپروا به مسیرهایی میره که فقط یه احمق میره. بیپروایی مشکلات زیادی رو به همراه داره بی پروایی سبک افتضاحی از زندگیه.
در زندگیتون خطوط مجانب نباشید! خطوط مجانب خطهایی هستن که به کامل بودن نزدیک میشن اما هیچ وقت به اونا نمیرسن.
هنر هیچ وقت خالی از نقص نیس. چیزهایی عالی هیچ وقت با مشخصات نمیخونن، چون در اون صورت استاندارد خواهند بود وارزش صحبت کردن رو نخواهند داشت.
روش شش سیگما: روشی است برای بهبود مستمر کیفیت
اگه به جز رزومه چیزی برای معرفی خودتون ندارید، شستشوی مغزی شده اید تا همرنگ جماعت بشین. مهره های حیاتی میگن: شغلی نمیخوام که یه مهره غیرحیاتی هم بتونه اون کار رو انجام بده. هنر هر چیزی که شخصی، خلاقانه و از روی اشتیاق باشه. هنر عالی نه فقط در خالق بلکه در بیننده هم طنین انداز میشه. هنر نماد شجاعت شخصیئه که کاری رو انجام میده تا تغییری در انسان دیگه ای بوجود بیاره. اگه تغییری وجود نداشته باشه هنری هم نخواهد بود. هر چی تغییرات گستردهتر هنر شما موثرتر خواهد بود.
هنر نتیجه کار عاطفیه. هنر نمیتونه فقط برای تجارت باشه. کار عاطفی به معنای انجام کار سخت، ریسک کردن و رشد دادن خودمونه.
لحظهای که حاضر شدی زمانِت رو در ازا پول بفروشی همون لحظهایئه که دیگه هنرمند نیستی. هنرمند به خودش میگه: تا زمانی که هدیه ندم احساس کمال نمیکنم. هنرمندان واقعی، هدیه محورند، سرسختیشون هیچ ربطی به درآمد و یا امنیت شغلیشون نداره. آقای اد سات به کارائیب رفت و تاثیرات طوفان مریلین رو از نزدیک مشاهده کرد. سالها از زندگیشو صرف تحقیق در مورد مشکل ساختمان های تخریب شده توسط طوفان کرد و متوجه شد مشکل تخریب منازل به دلیل نوع میخیئه که استفاده شده پس 11 سال تلاش کرد و میخ جدیدی رو ابداع کرد و حالا میلیاردره اما قبل از میلیاردر شدن باید قبول کنیم اد یه هنرمنده
عامل بخشنده بودن شما رو فراتر از هر معیاری ثروتمند میکنه و به همه سود میرسونه. برخی از افراد مشتاق هستن و هویتشونو از مشتاق بودن میگیرن. ترکیب اشتیاق و هنر همون چیزیئه که یه فرد رو به مهره حیاتی تبدیل میکنه. هدایا به شما اجازه میدن هنر خلق کنید. هدایایی که انتظار جبران ندارید. نمیتونید برای همه هنر بیافرینید. هنری که برای همه باشه متوسط و حوصله سربره و غیرموثره. وظیفه هنرمند تغییر دادن ماست نه خشنود کردن روئسا. فرآیند ارائه هنر رو کار مینامیم. شغلی دارید و کاری هم انجام میدهید. شغل شما کار شما نیست. آنچه با قلب و روحتان انجام میدهید کار شماست.
هنرمندان خوشبین هستند چون فرصت این را دارند تا اوضاع را بهتر کنن. خلاقیت تمایلی درونی برای تولید است.
چرا به سرانجام رساندن کارها مشکل است؟ رفع موانع، هماهنگی. دلیلش: مقاومت است
مغز مارمولکی ما تا سر حد مرگ میجنگد ولی فرار را ترجیح میدهد تلافی رو دوست دارد و با عصبانیت مشکلی ندارد. مغز مارمولکی برای بقا میجنگد و گوش شنوا ندارد ولی زندگی فقط بقا نیست زندگی یعنی موفقیت.
همزاد، هنرمند درون شماست فقط اجازه بدهید کارش رو انجام بدهد. افراد موفق نگرشی متفاوت نسبت به شکست دارند. آنها یاد نمیگیرند که نباید از اول تلاش نمیکردند. مقاومت به دنبال راحتی است. استاد دانشگاه دنبال استخدام است تا شغلش تضمین شود، سهامدار دنبال سهام شرکت مطمئن است تا بی دردسر رشد کند. فروشنده یک سری جملات حفظ میکند و همان ها را برای مشتریان بازگو میکند تا خودش را درگیر ارتباط با مشتریان نکند. زحمت و سختی با خودش درگیری و تغییر به همراه دارد.
مقاومت بی وقفه به شما فشار می آورد که خودتان را با هرکسی و هر چیزی تطبیق بدهید. کارگران آزادی کمی در کارشان دارند، خروجی کار آنها اندازه گیری میشود و وظایف شان تعریف شده است یا تولید میکنن یا اخراج میشوند.
آنچه که در دنیای امروز برای انسان باقی میماند هنر است. آنچه باقی مانده است بخشندگی و انسانیت است. چیزهایی که ارزش هزینه کردن را دارند.
یکی از پادزهرهای ترس این است که مسیرهای متعددی را دنبال کنید و راه های مختلفی برای پیروزی بسازید.
هنر به چالش کشیدن مقاومت این است که وقتی نمیدانیم کاری واقعا به نتیجه میرسد یا نه انجامش میدهیم
انجام کارها را به سه بخش تقسیم میکنیم: ندانستن، اقدام و اتمام ... اهمال کاری و تنبلی رو کنار بزارید. بپذیرید که شکست جزئی از انجام کاره. انجام یه کار محرکی میشه برای انجام کارهای بیشتر. اظطراب ترس از ترس نشات میگیرد. ترسی که هیچ معنایی ندارد. اضظراب ما را از خطر محافظت نمیکند بلکه مانعی است برای انجام کارهای بزرگ. شما به بستری نیاز دارید تا بینشتان را به اقدامی عملی تبدیل کنید.
فکر و ذکر یک مهره حیاتی ارائه هدایایی است که هرگز قابل جبران نمیباشد. هدیه شما را غیرقابل جایگزین میکند.
هر چه بیشتر بدانید. افراد بیشتری هستند که از شما کمک میطلبند. سخاوتمندی درآمدزایی میکند و فرقی نمیکند که نقاشی میفروشید نوآوری میکنید یا خدمات ارائه میدهید.
اگر هنری را به شما هدیه کنم نباید برای جبرانش سخت تلاش کنید زیرا جبران کردن در واقع حساب و کتاب کردن است.
هنرمندان هدایا را به خاطر پول نمیدهند برای احترام و ارتباط و ایجاد تغییر این کار را انجام میدهند پس بهترین دریافت کنندگان افرادی با قدرشناسی صادقانه هستند
دنیا رو همون طوری که هست ببینید و نقشه های خود را بر همان اساس ترسیم کنید
یه زندگی بدون وابستگی و دلشوره میتونه این آزادی رو به شما بده که هر چیزی رو همان طوری که هست مشاهده کنید.
اگر بپذیرید که تغییر انسانها دشوار است و منحصر بفرد بودن هر شخص را قبول کنید تصمیمهای بهتری خواهید گرفت.
یک متعصب بنیادگرا تغییر، کنجکاوی و رقابت رو تهدید میبینه و در برابرش مقاومت میکنه.
جهانبینی و وابستگی همیشه بر ادراک شخص تاثیر میزاره.
برای رهبری نقشه ای وجود نداره هنر به معنای مسیریابی بدون نقشه است.
اگر فقط و فقط کار میکنید تا مافوق شما راضی بشه در حال خراب کردن آینده خودتون هستین.
کیفیت یه زندگی به لذت، هیجان و ارتباط وابسته است. کیفیت یه رستوران فقط به غذایی که سرو میکنه نیست.
بَجی که روی سینه زدی چقدر باید بزرگ بشه تا بتونی کارهایی رو که دوست داری انجام بدی.
همه ما از نوستالوژی لذت میبریم احساس تلخ و شیرین رویدادهای که دوستشون داریم و امکان دوباره انجام دادنشون وجود نداره.
مهره حیاتی میتونه آینده ای بسازه که عاشقش بشه، درونش زندگی کنه و بعد در اون لحظه ای که نیازه ترکش کنه.
موفقیت رو این طور برای خودتون توصیف کنید که بخشنده باشید، کسی رو درک کنید یا مسیری رو ببینید که دیگران نمیبینن.
تنها چیزی که هنرمندان عالی رو از هنرمندان متوسط جدا میکنه تواناییشون برای پشت سرگذاشتن شیب هاست.
شرافت از ثروت مهمتره.
پنج ویژگی که دیگران نسبت به آنها در مورد ما نظر میدهند:
1. پذیرا بودن
2. باوجدان بودن
3. برونگرایی
4. سازشکار بودن
5. ثبات هیجانی
مهره های حیاتی نقشه میسازند و کارهای عاطفی انجام میدهند. وقتی موقعیتی پیچیده میشه، دستورالعملی وجود نداره و اینجاست که مهره حیاتی خودش رو نشون میده. فروتنی پادزهر ما برای زمانی است که کارها به ناچار بر اساس برنامه پیش نمیره. فروتنی باعث میشه مشکل رو با مهربانی و نه با خودبینی حل کنیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
گردن دایره ای
مطلبی دیگر از این انتشارات
هرشب با هم #رایگان کتاب بخوانیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا فیلسوفان بدکردار گزینه خوبی برای شناخت فلسفه نیست؟