هر دردی شروع درک جدیدی از مفهوم زندگی است.
خلاصه کتاب فروشگاه همهچیز
کتاب "فروشگاه همه چیز" داستانی است در مورد مردی با تفکرات عجیب و غریب که موفق شد یکی از بزرگترین شرکتهای دنیا را تاسیس کرده و لقب ثروتمندترین انسان روی کره زمین را تصاحب کند. این کتاب توسط برد استون نوشته شده و آقای امیر بیرانوند آن را ترجمه کرده است. این کتاب توسط فایننشیال تایمز به عنوان کتاب سال انتخاب شده است. انتشارات نشر نوین ناشر این کتاب بوده و شما میتوانید از طریق سایت نشر نوین این کتاب را تهیه کنید.
مطالب زیر بریدههایی از کتاب است که به نظر بنده مهم بوده و حاوی نکات آموزنده و جالبی است. به طور قطع خواندن کامل کتاب بسیار لذت بخشتر است.
جف بیزوس بعد از اتمام دانشگاه به وال استریت پیوست و در شرکت بنکرز تراست شروع به کار کرد سپس به کمک یکی از دوستان خود شرکتی تاسیس کرد که خبرنامهها را از طریق فکس برای علاقهمندان ارسال میکرد اما دیری نپایید که این شرکت از هم پاشید.اکثر دوستان جف بیزوس اعتقاد دارند که او با هرکسی که معاشرت میکرد چیزی از آن شخص یاد میگرفت. تمام ایدهها را در دفترچهای ثبت کرده و در به روز رسانی این ایده ها و حذف ایدههای قدیمیها بسیار وسواس داشت. دقیق و منظم کارها را انجام میداد و در روال زندگی خود بسیار روشمند عمل میکرد. بیزوس در سال 1985 در دانشگاه پرینسون در کلاس فیزیک نجوم با اینترنت آشنا شد و این آشنایی از طریق رئیس او یعنی آقای شاو بسیار عمیقتر شد. در اینترنت تحقیق میکرد و بعد از مدتی متوجه شد این اختراع جدید بشر ،ضریب نفوذ بالایی در بین مردم خواهد داشت و استعداد بسیار زیادی در رشد دارد.جف اعتقاد داشت اینترنت تغییری بزرگ در سبک زندگی انسانها خواهد گذاشت. لیستی از مواردی که امکان فروش آنها در اینترنت وجود داشت تهیه کرد بهترین ها را انتخاب و در آخر به "کتاب" رسید. تصمیم نهایی را گرفت و شغل پردرآمد و باکلاس خود را ترک کرد تا ایده ها و رویاهای خودش را عملی کند. او رفت تا آینده را بسازد زیرا اعتقاد داشت پیشبینی کردن آینده آسان است اما ساختن آینده سخت است. کار را از گاراژ خانه اش آغاز شد. بخاری هیزمی مشکی در وسط سالن بود و دربهایی که بیزوس از یک خرده فروشی با قیمتی ارزان خریده بود و آنها را به میز کار تبدیل کرد که بعدها ساخت و تبدیل دربها به میز کار به داستان کشتی نوح تشبیه داده شد. مکنزی همسر بیزوس یک رمان نویس بود ولی در شرکت جدید شوهرش به یک حسابدار تبدیل شد. در سال 1994 بعد از مدتی مشقت و سختی، شرکت به مرکز شهر منتقل شد و به آمازون تغییر نام داد. اولین خرید رسمی از شرکت آمازون در تاریخ 3 آوریل 1995 انجام شد. زبان HTML پنج سال از عمرش میگذشت، ایرادات زیاد بود، کدها با زبان برنامه نویسی C زده شده بود و دیتابیسها قابل اعتماد نبودند و همه چیز دائما تغییر میکرد اما دیگر کار شروع شده بود و کشتی بیزوس در دریای متلاطم بود. بیزوس اعتقاد دارد وقتی چیزی فروخته میشود پولی بدست نمیآید، زمانی که به مشتری در انتخابش کمک میکنیم پول حاصل میشود.در 16 ژانویه 1995 آمازون برای تمام مردم دنیا رونمایی شد. در اوایل کار کسی برای بسته بندی انتخاب نشده بود و به همین دلیل کار بسته بندی توسط تمامی اعضا صورت میپذیرفت. در آن زمان یاهو بازدیدهای خوبی داشت و مسئولین یاهو به آمازون پیشنهاد دادند که در این سایت قرار بگیرند آنها با اینکه از سفارشها عقب بودند ولی پذیرفتند که ریسک بزرگ دیگری را در تاریخ آمازون انجام بدهند. بیزوس اعتقاد دارد در مورد رقبا اصلا نباید نگران بود تا وقتی سرمان به کار خودمان باشد و نگرانی اصلی ما مربوط به مشتریانمان باشد هیچ اتفاقی رخ نمیدهد. در اولین اتفاق تلخ آمازون جف بیزوس آقای کِفن رو به صورت مرحله به مرحله کنار گذاشت. کِفن که یکی از قدیمیها و پایه اصلی شرکت بود با سنگدلی کنار رفت. جف اعتقاد داشت او نمیتواند درست تیم را هدایت کند. مدیران زیادی که در حال حاضر پست های کلیدی در کمپانیهای مختلفی دارند از شرکت آمازون رشد کردند. از یک مرحله ای به بعد بیزوس اعتقاد داشت یا باید شرکت گسترش پیدا کند یا باید کار را کنار بگذاریم. حالا شعار آمازون از بزرگترین کتاب فروشی دنیا به بیشترین انتخاب های دنیا تغییر کرد. بیزوس اصلا اجازه نمیداد تا سهام آمازون به شخص یا شرکتی واگذار شود. اجازه نمیداد پرسنل با پروازهای تجاری به ماموریت بروند و در این زمینه ها بسیار خسیس بود. آمازون با رهبری بیزوس از سایتهایی مثل AOL، Yahoo،MSN استفاده کرد تا مبتدیان و تازه واردها به اینترنت با ورود به این سایت ها در صفحه اول بتوانند آمازون دات کام را مشاهده کنند. بیزوس شخصیتی است که به طور ناخودآگاه و ذاتی به سراغ سرمایه گذاریهای پرخطر میرود. داروخانه آنلاین تاسیس کرد، اسباب بازی فروشی آنلاین و ... تمام این فروشگاه ها با حباب دات کام شکست خوردند و بیزوس زمان لازم برای رسیدگی به آنها را نداشت و صدها میلیون دلار از دست داد. در یک برهه زمانی تعداد زیادی از پرسنل آمازون از وال مارت آمدند و فرهنگ سازمانی آنجا را به آمازون منتقل کردند. بیزوس اعتقاد داشت: کشف حقیقت بر پایه اکتشافات پیشین صورت میگیرد. جف با دیدن eBay سعی کرد سایتی شبیه به آن راه اندازی کند که در همان ابتدای امر شکست خورد.
کارها و عملکردهای بیزوس از نظر کارمندانش با نام "رویاهای آشفته" نامیده میشدند. پروژه های مختلفی توسط بیزوس اجرا شد پروژهایی مانند فارگو، اسکندریه و ... که یا ناتمام ماند یا محکوم به شکست شدند. بیزوس یکی از اولین سرمایه گذاران شرکت گوگل بود. هنوز معلوم نیست که بیزوس آیا سهامی از گوگل دارد یا خیر؟ با اصرارهای بیزوس آمازون وارد بازار اسباب بازی شد که این پروژه هم به سختی شکست خورد.
پنج اصل جالب بیزوس برای توافق با سایر شرکت ها عبارت بود از: 1. دل مشغولی به مشتری 2. کم خرجی 3. عملگرایی 4. مالکیت 5. سطح انتظار بالا از استعدادها 6. نوآوری
آمازون در فرآیند جذب استعدادها به شدت از مایکروسافت تقلید میکرد. بیزوس عملگرایی را بسیار دوست دارد و برای آن پاداش در نظر گرفته است و به تمام پرسنل اعلام کرده فقط انجامش بده! جف اعتقادی به توازن بین کار و زندگی نداشت او اعتقاد به سازگاری کار و زندگی داشت. گزارش هایی که از وضعیت شرکت و پرسنل و شکست ها به او داده شد باعث گردید کمی آرام تر و صبورتر کارها را دنبال کند.
جف کسی را استخدام کرد تا وظیفه سخت گیری بر روی خرج و مخارج که بی رویه بر شرکت تحمیل میشود را بگیرد. سال 1999 مجله تایم جیف بیزوس را شخصیت سال معرفی کرد و به او لقب پادشاه تجارت الکترونیک را داد. سال های 2000 و 2001 زمان ورشکستی حباب دات کام بود آمازون هم روزهای سختی را سپری کرد و وضعیت سهام شرکت 21 ماه رو به پایین بود. وضعیت کاری پرسنل آمازون روز به روز بدتر میشد و از شعار به سرعت رشد کن به اوضاع ما را سروسامان بدهید رسیدند. آمازون در سال 1998 تعداد 1500 پرسنل داشت و در سال 2000 تعداد پرسنل این شرکت به 7600 نفر رسید.
تغییرات وسیعی در دینا رخ می داد و بسیاری از شرکت ها ورشکسته میشدند و رقابت بسیار سخت و نفسگیر شده بود اما جف بیزوس برعکس مدیران اصلا نگران اوضاع نبود و در مورد تغییرات هیجانی در اماکن عمومی واکنش نشان نمیداد. بر اساس گزارش های مالی وضعیت آمازون بسیار خطرناک توصیف شد و به همین دلیل سهامداران باز هم آمازون را ترک کردند و 20 درصد دیگر سهام آمازون سقوط کرد.
جف بیزوس بر روی کتاب هری پاتر و جام آتش قمار بزرگی کرد به طوری که برای 255000 جلد کتاب ضرر هنگفتی کرد تا مشتریان کتاب را در سریعترین زمان ممکن دریافت کنند.
بیزوس از تماس های تلفنی مشتریان متنفر است و اعتقاد دارد وقتی زنگ تلفنی به صدا در می آید یعنی در سیستم مشکلی است. پرایس مدیر امور مشتریان در جلسه ای به بیزوس گفت ما در کمتر از 1 دقیقه جواب تلفن ها را می دهیم همان لحظه بیزوس شماره شرکت را گرفت و 4 دقیقه و 30 ثانیه پشت خط ماند تا تماس وصل شود. دو ماه بعد پرایس استعفا داد و برای همیشه از آمازون رفت.
یکی از سیاستهای بیزوس میگفت اگر شخصی کالایی را ارزان تر از ما میفروشد ما باید اجازه بدهیم به کار خود ادامه بدهد اما باید متوجه شویم که چطور این کار را انجام داده است. قیمت پایین استراتژی همیشگی جف بیزوس بود. قیمت های پایین باعث افزایش حجم بازدید مشتریان شده و همین امر حجم فروش را بالا میبرد.
مشکلات از سال 2001 نمایان شد: بازار در حال کاهش، استخدام بیش از حد، گسترش افراطی و فروش کتابها کند شده بود. از طرفی مدیران خود شرکت یکی بعد از دیگری استعفا میدادند اما این استعفاها باعث دلسردی او نشد.
بیزوس از کودکی با استعداد و پر تلاش بود و علاقه زیادی به فضا نشان میداد. در کار اصلا خسته نمیشد و عشق به آمریکا و فرصت ها و آزادی های برابر را از پدر میشنید. معلمهای مهدکودک جف به مادرش میگفتند این پسر هر کاری که انجام میدهد در آن غرق میشود . پدر و مادر بیشتر نگران بودند که او به ایده پردازی و نظریه پردازی مشغول شود تا انجام کارهای عملی و مهم
بیزوس اعتقاد دارد مهربان بودن بسیار سخت تر از زیرک بودن است. خنده های وحشتناک و عجیب و غریب او شهره عام و خاص است به طوری که خواهر و برادر او همیشه خجالت میکشیدند با او به سینما بروند.
جف محرم اصرار خوبی است. تمام تصورات او از آینده همیشه با ثروتمند شدن همراه بود. یکی از دلایلی که به اعتقاد خودش هیچ وقت از پول درآوردن خسته نمیشود رسیدن به فضا است.
جف اعتقاد دارد برای رسیدن به پول باید صبر داشته باشید و دارای تفکرات بلند مدت باشید.
ورزش صبحگاهی آقای بیزوس به شدت نظامند است. بیزوس میگوید من لذت میبرم از اینکه دیگران بر روی من حساب باز کنند.
رشد سریع آمازون با هرج و مرج انجام شد. جف توصیه میکند تحلیل های کاری خود را بر اساس واقعیت انجام دهید و با تمرکز کارهای درست را به سرانجام برسانید. در سازمان واحدهای کاری خودمختار درست کنید. تیم های دو پیتزایی ایجاد کنید. دو پیتزایی یعنی کارمندان به تیم های خودمختار کمتر از 10 نفر سازمان دهی شوند و این تیم ها به قدری کوچک باشند که اگر تا دیر وقت در شرکت ماندند با خرید دو پیتزا تمام تیم کاملا سیر شوند.
همیشه دنبال نواقض است عیب یابی در فرهنگ سازمانی یا در سیستم ها
در اتاق های کنفرانس تلویزیون نصب کرده بودند با دیدن این کار بسیار ناراحت شد و دستور داد تمام تلویزیون ها از دیوار کنده شود اما پایه ها باقی بماند اعتقاد داشت این کارها فقط اسراف است و نیاز به این ولخرجی ها نیست! پایه ها کنده نشد که بعدها این داستان برای همه تعریف شود تا طرز فکر سازمانی مشخص و واضح باشد!
آقای بیزوس از معدود مدیرانی است که اصلا جلسات دو نفره برگزار نمیکند. او اعتقاد دارد پاورپوینت و اکسل ذهن را تنبل میکد. در آمازون هیچ کارمندی حق استفاده از این برنامه ها را ندارد و باید ایده ها در چند صفحه نوشته شود.
بعضی از کارکنان اعتقاد دارند بیزوس فاقد سطح مشخصی از همدلی است و به همین دلیل او با کارگران همانند منابع دور انداختنی رفتار میکند. آمازون با پاریس هیلتون قرارداد بست تا طراحی جواهرات را به صورت انحصاری در سایت آمازون بفروشد. فروش جواهرات برای آمازون سود خوبی را به همراه داشت اما کم کم این داستان کمرنگ شد و آمازون به سمت کفش و لباس های مجلسی پرتاب شد.
بعد از شکست پروژه پرایم، بیزوس متهم شد که مهندس های شرکت را تحت کنترل در می آورد تا پروژه های مورد علاقه خود را تحمیل کند.
آمازون در مواردی از مشاوران ژاپنی شرکت تویوتا استفاده میکرد اما کارکنان آمازون به این مشاوران لقب اهانت کننده داده بودند.
سیستم امتیاز دهی برای کارگران راه اندازی شد نیامدن سرکار 3 امتیاز منفی به همراه داشت دیرآمدن نیم امتیاز منفی و اگر جمع امتیازات منفی به شش میرسید کارگر اخراج میشد.
شرایط سخت کاری در آمازون و بی تفاوتی مدیران نسبت به جان کارمندان و کارگران همیشه زبانزد بوده است.
بیزوس میگوید وقتی از اولین تپه صعود میکنید و تپه بعدی را مشاهده میکنید دوست دارید به صعود ادامه بدهید.
شرکت آمازون همیشه با شرکت هایی که با آنها کار میکرد مشکل داشت.
بیزوس مدیری اهل فشار و تحمیل است و دوست دارد سریعا نتایج را مشاهده کند.
بیزوس اعتقاد داشت که خیلی زود هیچ کتاب چاپی در دنیا وجود نخواهد داشت و همه چیز الکترونیکی میشود.
همکاران و دوستان بیزوس جا ماندن آمازون در مارکت موسیقی را عدم علاقه جف به هر نوع موسیقی میدانستند. جان بوئر از اعضای هیئت مدیره آمازون میگوید آیپاد اپل سبب شد در صنعت موسیقی شکست سختی بخوریم و دائما ترس داشتیم که در مارکت کتاب هم همین بلا سرمان بیایید.
شرکت های بزرگ شکست میخورند زیرا به پذیرش بازارهای بزرگ و جدید پرآتیه بی میل هستند چرا که تجارت های سنتی آنها را تضعیف میکند.
بیزوس معتقد بود که اگر آمازون دنیا را به سمت دیجیتال هدایت نکند اپل و گوگل اینکار را میکنند.
در دوره ای سیاست های بیزوس بسیار بیرحمانه بود و نسبت به ناشران خیلی ظلم کرد به طوری که صدای پرسنل آمازون هم درآمد پروژه ای با نام غزال که وکلای شرکت اعلام کردند نام این پروژه تغییر کند!
بیزوس به شیوه خشن و خرد کننده با هکارانش صحبت میکند. در سوپرایز کردن دوستان قدیمی همیشه سنگ تمام میگذارد.
بحران اقتصادی خرده فروش ها را از پا در می آورد اما بیزوس بی وقفه بزرگتر میشد و می فروخت.
خرده فروشان بزرگ آمریکا یعنی وال مارت، تارگت و آمازون برای رقابت با یکدیگر آنقدر کتاب ها را ارزان در اختیار خوانندگان قرار میدادند که گروه صنفی کتاب فروشان نامه ای به وزرات دادگستری ایالات متحده آمریکا نوشت و اعلام کرد که کل صنعت چاپ کتاب در خطر است!
استیو جابز از کسانی بود که بیزوس او را صراحتا تحسین میکرد.
شرکت هایی که به هر دلیلی از آمازون فرار میکردند بعد از مدتی دوباره به چنگال این هیولای بزرگ باز می گشتند. زیرا اینجا تنها جایی بود که می توانستند به راحتی بفروشند.
نتفلیکس یک رقیب جدید و خطرناک برای آمازون بود بیزوس به صورت کاملا واضح نگران قدرت رو به رشد نتفلیکس بود.
آمازون شرکت Lovefilm را خرید تا از سایر رقبا عقب نیوفتد بنابراین جای پای محکمی در اروپا به دست آورد.
از نظر بیزوس نوآور بودن کافی نیست روحیه پیشگام بودن نیز در کنار آن باید باشد.
ایمیل معروف jeff@amazon.com که هر کسی میتواند به آن ایمیل بزند پل ارتباطی مشتریان با جف است. او مشکلات منطقی را برای مسئولان و مدیران شرکت با یک علامت ! فوروارد میکند و این یعنی آغاز شمارش معکوس یک بمب ساعتی
فرهنگ آمازون به طور بدنامی مشاجره آمیز است و این مشاجرات توسط بیزوس آغاز میشود. مدیران بسیاری هستند که آمازون را ترک کرده اند و دوباره به آغوش یار بازگشته اند به این روند بومرنگ گفته میشود. حقوق و مزایای پرسنل طوری برنامه ریزی و تعریف میشود که هزینه های شرکت را به حداقل برساند.
بیزوس معتقد است کم خرجی سبب تدبیر و نوآوری و خودکفایی میشود. تمام اصول شرکت از بیزوس شکل گرفته است.
به عقیده بیزوس انسان ها اگر یاد بگیرند بلندمدت فکر کنند حتما پیروز میشوند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه آیلتس را سلفاستادی بخوانیم؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب: رمان کتابخانه نیمه شب
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب "تسلی بخش های فلسفه"