من امین زمانی هستم. لیسانس، برق خوندم، از برق فرار کردم، پناه آوردم به mba و شعر.
خلاصه کتاب قلاب (Hooked)
نشر هورمزد
نویسنده: نیرایال ورایان هوور
مترجم: علی شه شناس
(متاسفانه بعضی از عبارات بد ترجمه شده اند)
کتاب قلاب حول یک سوال کلی صبحت میکند: «چگونه مشتریان را به استفاده از محصولمان عادت بدهیم؟» و نویسنده می کوشد، مدلی را برای پاسخ به این سوال ارائه دهد، مدلی که آن را مدل قلاب (hook) مینامد.
قلاب چیست؟
- طبق تحقیقی که در سال 2011 انجام شد، افراد به طور متوسط 34 بار در روز تلفن همراه خود را چک میکنند. این رقم به 150 بار هم میرسد!
- در تحقیق دیگری از افراد پرسیده شد اگر قرار باشد بین سکس و موبایل یکی را انتخاب کنید، کدام انتخاب شما است؟ فقط دو سوم افراد پاسخشان سکس بود!
قلاب همینی است که ما گیرش افتادیم!
چرا باید مشتری به محصول ما عادت کند؟ چه کاری است اصلا؟
ترغیب مشتری، کافی نیست! مشتریان برای این که به محصول شما وفادار بمانند و مدام از آن استفاده کنند، باید به آن وابسته شوند.
وقتی استفاده از محصول به یک عادت تبدیل شود، محصول، برای کاربر به یک ضرورت تبدیل خواهد شد و به طور قطع، دوباره از آن استفاده خواهد کرد.
هر شرکتی، آرزوی تولید چنین محصولی را دارد!
فصل اول: قلمرو عادت:
زمانی که مخاطب به محصول عادت میکند، به طور خودکار به استفاده از آن تحریک میشود، بدون نیاز به اهرم تبلیغات و یا امتیازات دیگر!
برخی از فواید عادت برای کسب کارها
1. افزایش ارزش طول عمر مشتری: عادت، مدت زمان و تعداد دفعات استفاده از محصول را افزایش میدهد.
2. انعطاف در قیمت گذاری: هر چه مصرف کننده بیشتر به محصول عادت کند، کمتر نسبت به افزایش قیمت و به طور کلی پرداخت هزینه حساس خواهد بود.
(آمارهای نرم افزار Evernote نشان میدهد، که فقط 5 درصد از مشتریان در ماه اول حاضر به خرید سرویس پولی میشوند، این رقم در ماه 42ام به 26 درصد میرسد!)
3. استفاده بیش از حد محصول به رشد ویروسی شما کمک میکند: هر چه مشتری از محصول شما راضیتر باشد، زودتر و بیشتر شما را به دیگران معرفی میکند.
4. ایجاد مزیت رقابتی قدرتمند: محصولی که زندگی روزمره مشتری را تحت تاثیر قرار میدهد و جزئی از زندگی آنها میشود، کمتر مشتری آن را با محصولات رقبا مقایسه میکند.
(جان گورویلا استاد دانشگاه هاروارد، معقتد است که: وقتی مشتری به یک محصولی عادت میکند، برای این که محصولی جایگزین به او پیشنهاد بدهید، باید 9 برابر رقیب خود، بهتر باشید! وقتی مشتری به محصولی عادت پیدا میکند، به صورت ناخودآگاه و غیرمنطقی، آن محصول برایش ارزشمندتر میشود.)
اما عادتها با توکل بر خدا ایجاد نمیشوند!
مسیرهای عصبی در مغز ما را به سمت عادتهای قدیمی سوق میدهند. ایجاد عادت های جدید در افراد، نیاز به فراموش کردن عادتهای گذشته دارد. رفتارهای گذشته، دشمن ساخته شدن عادتهای جدید هستند.
(دو سوم الکلیها پس از ترک، ظرف مدت یک سال دوباره به سراغ الکل میروند.)
چاره چیست؟
فعالیت در قلمرو عادت!
دو عامل، عادتساز شدن محصول را تضمین میکنند: 1. تکرار (فرکانس انجام کار توسط کاربر چقدر است؟)
2. مطلوبیت ذهنی (محصول چقدر نسبت به رقبا برای کاربر ارزشمند است؟)
نمودار زیر منطقه عادت را نشان میدهد و بیان میکند که یک رفتار، وقتی به عادت تبدیل میشود که با تکرار و مطلوبیت کافی همراه باشد.
- رفتارهای کم تکرار هرچند مطلوبیت بالایی در ذهن مصرف کننده داشته باشند، در زمره فعالیت های آگاهانه فرد قرار میگیرند و به انتخاب ناخودآگاه وی تبدیل نمی شوند. (مثلا یک هفته اقامت در بهترین هتل امارات)
- اما تکرار زیاد، عادت ساز است و نقش مطلوبیت در این موارد کمرنگ تر است. (استفاده از موتور جست و جوی گوگل مصداق این موضوع است.)
پس مدل قلاب (Hook) چیست؟
مدل قلاب، به ما میگوید با رعایت 4 مرحله در طراحی محصولتان، مشتری را به آن عادت دهید، یعنی تکرار استفاده و میزان مطلوبیت را افزایش دهید.
چهار مرحله مدل هوک:
1. محرک: مشتری را با محرکهای بیرونی و درونی باید هل داد.
2. اقدام: عملی که کاربر برای دریافت پاداش انجام میدهد.
3. پاداش متغیر: دلیل استفاده از محصول، که کاربر را درگیر خود میکند.
4. سرمایه گذاری: کاربر برای شما از چه چیز مایه گذاشته است؟ زمان؟ اطلاعات؟ دایره ارتباطات؟ همینها در حکم سرمایه گذاری کاربر روی محصول شما هستند. یک ورودی مفید از سوی کاربر، که او را متعهد می کند، دوباره از محصول استفاده کند.
فصل دوم: عامل محرک
محرکهای بیرونی: گام اول برای هدایت کاربر به چرخه مدل هوک هستند. برای این که عادات گذشته کاربر را تغییر دهید، باید او را از بیرون تحریک کنید.
انواع محرکهای بیرونی:
1. محرکهای پولی: استفاده از آنها هزینه زیادی خواهد داشت. معمولا شرکتها برای جذب مخاطبان از محرکهای پولی استفاده میکنند، اما برای استفادههای بعدی از محرکهای دیگر استفاده میکنند.
2. محرک های سودآور: معمولا رایگان و نیازمند صرف زمان در روابط عمومی هستند. کارهایی که باعث شود محصولتان در کانون توجه قرار گیرد.
3. محرکهای رابطه محور: همان بازاریابی دهان به دهان است. توصیه یک محصول به دوستان و خانواده، یک محرک قوی برای تغییر رفتار آنها است.
4. محرکهای تعلقی: مانند ارسال نوتیفیکیشن یا ایمیل به کاربران. این نوع محرک ها با خواسته کاربر فعال میشوند و هدفشان، تکرار استفاده فرد از محصول است، نه جذب مشتری جدید.
محرکهای درونی: محرک درونی، همان نیازی است که محصول شما، آن را ارضا میکند و به نوعی با نیاز درونی کاربر گره خورده است. شناسایی درست محرکهای درونی به شناسایی عمیق نیازهای کاربران بستگی دارد.
- احساسات مثبت میتوانند دلیل استفاده از یک محصول باشند. مثلا استفاده از اینستاگرام میتواند به دلیل نیاز فرد به حفظ روابط اجتماعیاش باشد.
احساسات مثبت مانند: تحسین شدن، دیده شدن، سلامتی، سرگرمی و ...
- احساسات منفی هم میتوانند به عنوان محرک درونی عمل کنند. نتایج تحقیقی نشان میدهد که افرادی که بیشتر از اینترنت استفاده میکنند، بیشتر علائم افسردگی در آنها دیده میشود. آنها برای این که از تنش دور باشند و خود را سرگرم کنند، جذب اینترنت میشوند.
احساسات منفی مانند: بیماری، وسواس فکری، تنهایی، خستگی، افسردگی، ترس جا ماندن از دیگران و ...
کاربران به مرور، برای تشدید احساسات مثبت و یا از بین بردن احساسات منفی خود، به طور ناخودآگاه و مداوم از محصولات استفاده میکنند. محصولی عادتساز خواهد بود که به احساسات و محرکهای درونی کاربران بتواند پاسخ دهد.
به طور خلاصه میتوان گفت:
· محرکهای بیرونی، کاربر را با محصول آشنا و وارد چرخه هوک میکنند.
· محرکهای درونی، کاربر را در قلاب گیر می اندازند.
فصل سوم: اقدام
عادت رفتاری است که با کمترین آگاهی انجام میشود. هر تلاش فیزیکی یا ذهنی که برای انجام کار نیاز باشد، احتمال شکلگیری عادت را کم میکند.
یعنی؛ اقدام به اندازه کافی باید ساده و از تفکر، آسانتر باشد.
اقدام در برابر سکون: مدل فوگ
در آغاز انجام یک رفتار، 3 عامل دخیل اند: B = MAT
1. انگیزه کافی (M)
2. توانایی انجام (A)
3. وجود یک محرک (T)
نمودار زیر مدل رفتاری فوگ (Fogg) را نشان میدهد.
نمودار نشان میدهد که وجود محرک، وقتی موثر است که اولا کاربر به اندازه کافی انگیزه داشته باشد و ثانیا بتواند این عمل را با کمترین تلاش انجام دهد و همچنین هر کدام از این 3 عامل وجود نداشته باشد، اقدام صورت نمیگیرد.
اما چه چیزی به انسان انگیزه می دهد؟
- میل به لذت و دوری از درد
- میل به امید و دوری از ترس
- میل به پذیرش اجتماعی و دوری از طرد شدن
چه عواملی توانایی انجام کار را افزایش میدهد؟
هر چه سادهتر، بهتر!
چه چیزهایی را باید ساده کنیم؟ 6 تاییها!
- 1. زمان لازم برای تکمیل اقدام
- 2. هزینه مالی برای انجام اقدام
- 3. دشواری فیزیکی
- 4. میزان درگیری ذهنی: چقدر تمرکز و تفکر لازم است؟ فهم محصول آسان است یا خیر؟
- 5. مقبولیت اجتماعی: هرچه رفتار خاصتر باشد، دشوارتر است.
- 6. میزان تطبیق با عادات گذشته: هنجارشکنی هر چه بیشتر باشد، اقدام دشوارتر خواهد شد. کاربر تمایل به انجام عادات گذشته خود را دارد.
مانع تراشی، ممنوع!
تا میتوانید استفاده از محصول را ساده کنید. کاربر برای رفع نیاز خود باید ساده ترین مسیر را طی کند.
فقط کافی است تا صفحه جستجوی گوگل و یاهو را بخاطر بیاورید و ببنید کدام محبوبتر ماندند!
چگونه انگیزه و توانایی مصرفکنندگان را افزایش دهیم؟
باز هم پای اقتصاد رفتاری در میان است!
· کمیابی:
کمیابی این حس را در فرد القا میکند که "حتما دیگران یک چیزی میدانند که من نمیدانم، حتما این محصول با ارزشتر است!"
در یک تحقیقی، دو ظرف حاوی کلوچههای یکسان مقابل شرکتکنندگان قرار دادند، یکی تقریبا خالی، دیگری تقریبا پر و از آنها پرسیدند «به نظرتان کدام کلوچهها گرانترند؟» شرکتکنندهها، کلوچههایی را که در ظرف تقریبا خالی بود، بیشتر ارزشگذاری کردند.
نتایج این تحقیقات، همچنین نشان داد که اگر محصولی در ابتدا کمیاب باشد و سپس فراوان شود، میزان ارزشگذاری آن از طرف مصرف کننده کاهش مییابد!
· اثرات محیط اطراف:
محیط، نه تنها بر رفتار ما تاثیر میگذارد، بلکه بر چگونگی درک ما از شادی نیز اثر میگذارد.
تحقیقی در سال 2007 در مورد تاثیر قیمت نوشیدنی بر درک طعم آن انجام شد و به شرکتکنندگان، نوشیدنیهای یکسان با برچسبهای قیمت از 5 دلار تا 90 دلار دادند و مغزشان را در حین نوشیدن اسکن کردند.
نتیجه این بود: نوشیدنیهای گرانتر، از نظر مصرفکنندگان خوش طعمتر بودند و حتی واکنش مغزشان، این احساسات را تایید میکرد!
و ...
{ به نظرم مثالها و استراتژی های بهتری را در مقاله های دیگر میتوانید مشاهده نمایید، مثل این مقاله}
فصل چهارم: پاداش
نویسنده در ابتدای فصل چهارم کتاب قلاب، در مورد لزوم تغییرپذیری در ارائه پاداش ها صحبت کرده است.
کودکی را فرض کنید که برای بار اول، سگ پشمالویی را میبیند، واکنش او چگونه است؟ چقدر ذوق میکند؟ یا چقدر میترسد؟ بعد از مدتی، دیگر سگ، توجه کودک را جلب نمیکند و رفتارش پیشبینی پذیر میشود و دیگر سرگرم کننده نیست.
زمانی که انسان، با اتفاقات بدون تغییر و پیشبینی پذیر مواجه باشند، کمتر هیجانزده میشوند و کمتر سراغ آن میروند. محصولات برای این که عادت ساز باشند، باید تازگی داشته باشند.
چه ربطی به پاداش داشت؟
پاداش، همان چیزی است که به کاربر داده میشود تا پس از اقدام دوباره از محصول استفاده کند، برای این که پاداشها، جلب توجه کنند باید تغییرپذیر باشند.
تغییرپذیری در لانه کبوترها
در سال 1950، تحقیقی روی تاثیر تغییر پذیری بر رفتار حیوانات انجام شد. اهرمی داخل محفظ کبوترها قرار دادند. کبوترها هر بار به اهرم ضربه میزدند، برایشان غذا میریختند و کبوترها این رابطه علی و معلولی را متوجه شدند. در آزمایش بعدی، با هر بار ضربه زدن به اهرم، غذا آماده نمیشد. غذا را پس از تعداد ضربههای تصادفی (رندم) برای کبوترها میریختند. نتیجه: افزودن فاکتور تغییرپذیری (پاداش متناوب) باعث شد تا دفعات تکرار عمل ضربه زدن بیشتر شود.
انواع پاداش
1. پاداش اجتماعی:
پذیرفته شدن، جذاب بودن و مهم بودن از نیازهای اساسی انسانها هستند. محبوبیت گسترده شبکه های اجتماعی مثل اینستاگرام به این خاطر است که این سه احساس را به خوبی ارضا میکنند.
سایتهایی که از پاداشها و مشوق های داخل گروه استفاده میکنند، از نظریه یادگیری اجتماعی (social learning theory) بهره میبرند. افراد تحت تاثیر تشویق و نظرات دیگران، رفتار خود را تغییر میدهند یا آن را بیشتر تکرار میکنند: یعنی افراد از از جمع الگوبرداری میکنند.
2. پاداش شکار:
همان چیزهای جذابی است که ما به ازای استفاده از محصول بدست میآوریم. مثل بدست آوردن اخبار، اطلاعات، پول و ... . سایت های قمار چه پاداشی به کاربران خود میدهد؟
3. پاداش رضایت درونی:
کاربر برای احساس رضایت درونی از محصول استفاده می کند. مثلا برای این که به خودش ثابت کند که میتواند، ساعتها زمان خود را صرف حل کردن یک پازل میکند، با این که پاداش دیگری در کار نیست.
نکات:
- پاداشها باید با شرح چرایی استفاده از محصول تناسب داشته باشند و با محرکها و انگیزه های درونی کاربر همخوانی داشته باشند.
- پاداش متغیر باید متناسب با رفتار و اولویت های کاربران باشد. همه چیز پول نیست!
مثال: سایت mahaloo و quora: مهالو به کاربران به ازای هر پاسخ پول پرداخت میکرد، اما پس از مدتی این پاداشها برای کاربران وسوسه کننده نبودند. در مقابل، کاربران در کورا، از طریق سیستم امتیازدهی کاربران، بازخوردهای اجتماعی میگرفتند و این پاداشهای اجتماعی از پاداشهای پولی، موثرتر واقع شدند.
- حس استقلال مخاطبان را از بین نبرید.
محققان دریافتند، فقط استفاده از عبارت «انتخاب با شما است!» نرخ تبدیل مخاطب به خریدار را به شکل معجزهواری افزایش میدهد!
اما اگر پاداش شما، کاربر را مجبور به انجام کاری کند، از انجام آن خودداری میکند. وقتی حق انتخاب را از مخاطب میگیرید، واکنش مقاومتی از خود نشان میدهد، ولی وقتی حق انتخاب را به او بدهید، احتمال متقاعد ساختن را افزایش میدهید.
فصل پنجم: سرمایهگذاری
در فصلهای گذشته کتاب قلاب ذکر شد که کاربر ابتدا باید عادتهای گذشته را ترک کند تا به محصول شما گرایش پیدا کند و این موضوع وقتی رخ میدهد که نگرشش تغییر کرده باشد. سرمایه گذاری کاربر، روی محصول شما نگرش وی را تغییر میدهد.
پدیدهای به نام Escalation of commitment
هر چه انسان با موضوعی درگیر شود، از لحاظ زمانی، مالی، ذهنی (یعنی سرمایه بیشتری گذاشته باشد) سختتر از آن موضوع خارج میشود. قماربازی را تصور کنید که برای جبران باخت هایش بیشتر خودش را متعهد میداند تا باخت هایش را جبران کند!
چه چیزهایی بر نگرش ما تاثیرگذارند؟
1. ارزش گذاری غیرمنطقی
اثر ایکیا (IKEA Effect):
ایکیا، مبلهایی را تولید میکند که مشتری باید آنها را خودش اسمبل کند. فعالیت مشتری روی محصولات، باعث میشود نسبت به آن تملک بیشتری داشته باشد و به نوعی محصول را ساخته دست خود بداند. همه ما ساخته دسترنج خودمان را بیشتر دوست داریم و طبیعتا ارزش بیشتری برایش قائل هستیم!
در واقع، سرمایه گذاری، صرف زمان و انرژی، ارزش محصول را در ذهن مشتری افزایش میدهد.
2. اینرسی؛ علاقه به تکرار رفتارهای گذشته
رفتارهای گذشته نشان میدهند که ما در آینده چه کار خواهیم کرد!
3. ما از ناهنجاریهای شناختی دوری میکنیم!
خلاصه داستان این است که «گربه ای که دستش به گوشت نمیرسه، میگه: پیف پیف!» یعنی وقتی ما به چیزی که دنبالش هستیم، نمیرسیم، نگرش خود را نسبت به آن عوض میکنیم. پیش خودمان میگوییم آن قدر هم آش دهن سوزی نبود!
کاربر با استفاده دوباره از محصول، تحت تاثیر میزان ارزش استفاده از محصول قرار میگیرد.
چه ارزشهایی به عنوان سرمایه کاربر تلقی میشوند؟
- محتوا: هر آهنگی که به پلی لیست شما در iTunes اضافه میشود، وابستگی شما را به آن افزایش میدهد. همچنین هر چه شما از محتواها بیشتر استفاده کنید، محتواهای مطابق سلیقه تان به شما نمایش داده میشود.
- اطلاعات: اطلاعات جمعآوری شده یا تولید شده توسط کاربران. مثلا کاربرانی که درلینکدین اطلاعات بیشتری را وارد میکنند، بیشتر با آن درگیر میشوند.
- دنبال کنندگان: هر چه تعداد دنبال کنندگان شما بیشتر باشد، شما بیشتر به شبکه اجتماعی خود سر میزنید.
- اعتبار: اعتباری که به خاطر فعالیتتان در سایتهای مختلف بدست آوردهاید. مثلا: اعتبار خانه اجارهای شما در اسنپ روم.
- مهارتها: هر چه شما به یک برنامه مسلطتر باشید، احتمال این که آن را با برنامه مشابهی عوض کنید، بسیار بعید است.
فصل ششم: کارایی مدل هوک
فصل ششم کتاب قلاب، در مورد رعایت مسائل اخلاقی صحبت میکند. نویسنده اعتقاد دارد که محصولی که شما میسازید باید خودتان به کارایی آن اعتقاد داشته باشید و بدانید که برای مخاطبان مفید است و باید خودتان از آن استفاده کنید.
فصل هفتم: آزمودن عادت
فصل هفتم کتاب قلاب در مورد این است که آیا محصولی که شما مطابق مدل هوک طراحی کردهاید، عادتساز است یا خیر؟
1. مرحله اول: شناسایی
ابتدا مشخص کنید کاربر وفادار از دید شما چه کسی است؟ چه کسانی به محصول شما عادت کرده اند؟ چه زمانی از محصول شما استفاده میکنند؟
حداقل 5 درصد از کاربران باید به محصول شما عادت کرده باشند و گرنه فرآیند شما دچار مشکل است.
2. مرحله دوم: کدبندی
ببینید چه چیزهایی برای کاربران جذابتر بوده اند؟ چه چیزهایی کاربر را دوباره به محصول برگردادند؟
3. مرحله سوم: اصلاح
محصولات را طوری اصلاح کنید که مطابق خواسته مشتریان شود و برای تحریک و تشویق آنها سازگار شود.
این فرآیند سه مرحله ای دائم باید در راستای استانداردسازی محصول، انجام شود.
پایان!
امیدوارم که این مطلب براتون مفید بوده باشه!
اینستاگرام من: aminzamani___
مطلبی دیگر از این انتشارات
10 کتاب پرفروش روانشناسي
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی ده فیلم برتر ژانر نوآر ، ۱۰ ژانر ۱۰ فیلم
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتابی جدید همراه با چند شگفتانه