منتقد
شاهکاری به رنگ زرد/نقد و بررسی کتاب سرگذشت شاه کش
زمان، زمانه وفای به عهده ،این شاهکار یکی از چهار کتابی است که در مقاله ی قبلی در رتبه ی سوم ظاهر شد و با خواندن مقاله ی قبلی، شما کاملاً با درخشندهبودن و متفاوت بودن کتاب آشنا شدید و از آنجایی که ممکن است مقاله ی قبلی را نخوانده باشید،مجبورتان نمی کنم بخوانید و گفته های مقاله ی قبلی ام را هم باهم مرور می کنیم.ما با کتابی متفاوت از هر نظر طرف هستیم ،کتابی که بعضاً آن را بهترین بعد از ارباب حلقه ها می دانند ولی مسئله این است که آیا این کتاب واقعاً ارزش به دوش کشیدن این عنوان سنگین را دارد:نیازی نیست جلوتر بروید پاسخ بله است.کتاب بی نظیر است و خلاقانه بودن در این کتاب حد و مرز نمی شناسند از هر حیث کتاب مرز های جدیدی تعریف می کند و تلاش کتاب برای متفاوت بودن آنقدر واضح است که نمی توان آن را نادیده گرفت.نگاهی به عنوان و نگاهی به عکس وبعد خواندن کتاب زرد رنگ بودن کتاب را آشکار می سازد ،کتاب بر خلاف اسمش که تاریک به نظر می رسد به هیچ عنوان تاریک نیست و شاید کمی تلاش کند که تاریک تر به نظر برسد اما از اول تا آخر رنگ کتاب زرد خواهد بود و فقط شدت زردی آن تغییر می کند زردیی که ظاهراً فقط مختص این کتاب است.داستان کتاب حول کوات یا کواث می گردد شخصی که بر مبنای کار های خاصی که انجام داده به او القاب فراوانی داده اند که بعضی از این القاب او را ناجی می نامند و بعضی شیطان.کتاب ،داستان خاصی را به دوش می کشد و از داستان بی نقص تر روایت آن است روایتی که عنوان شاهکار کاملاً برازنده ی آن است،روایتی هوشمندانه ،قرار نیست با کتاب همراه شویم تا داستان زندگی کوات را برایمان تعریف کند بلکه ما را بیشتر با یک نویسنده همراه می کند که قرار است داستان زندگی کوات را برایمان بنویسد،کوات که حالا بازنشسته شده است توافق کرده است تا در سه روز به صورت متوالی داستان خود را برای نویسنده بگوید و او نیز هم زمان سرگذشت او را ثبت می کند.همان طور که خواندید روایت بی نقص است و شاید مشابه این روایت فقط در همین کتاب باشد.شخصیت پردازی کتاب اما کاملاً متوسط است،اما متوسطی رو به بالا ،قرار نیست هیچ کدام از شخصیت ها را از یاد ببرید ولی قرار هم نیست با همه ی آن ها ارتباط برقرار کنید،کتاب تلاش خود را برای بهتر شدن انجام می دهد و این به نوبه ی خود قابل توجه و ارزشمند است ولی نهایتاً این ایراد کتاب نیست،مشکلی که کتاب را عمیقاً تحت تأثیر قرار داده دنیای نه چندان غنی آن است که می توانست غنی تر و جذاب تر باشد دنیایی که بتوان با آن ارتباط برقرار کرد یا بهتر بگویم دنیایی که بتوان در آن زندگی کرد .کتاب می توانست در همین کتاب های اصلی دنیای خود را بهتر به نمایش بگذارد و خود را از نسخه مکمل بی نیاز بسازد اما متاسفانه کتاب این کار را نمی کند، بنابراین ساده بگویم دنیای آن فاقد ارزش کافی برای زندگی کردن است.شاید جهان کتاب عمیق نباشد اما روایت و داستان در کنار هم این ضعف را به خوبی می پوشانند. هر چند ممکن است که دنیای کتاب را بخشی از روایت بدانید اما باید بگویم دنیای کتاب بیشتر یک روایت جانبی است و روایت اصلی با داستان همراه است که آن هم همان طور که قبلاً گفتم بی نظیر و بی نقص است به طوری که با خود می گویید «فوقش با دنیای آن زندگی نمی کنم»و بعد اضافه می کنید«به جاش با داستان آن زندگی می کنم»،به شما قول می دهم که کتاب شما را مجبور به گفتن این دو جمله بکند و باید نهایتاً اضافه کنم که اگر این دو جمله را نگفتید مشکل از خودتان است و نه از کتاب.
پایان بندی نقد:
نتیجه گیری نهایی اما طبق معمول با خودتان است اگر از داستان های در ظاهر ساده و در باطن پیچیده یا بهتر بگویم داستان های لایه لایه لذت می برید این کتاب برای شما هم تراز ارباب حلقه ها خواهد بود ،اما به خاطر بسپارید که کتاب دنیای جذابی نخواهد داشت.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کشف ابعاد پنهان زندگی زنان در افغانستان از دریچهی ادبیات
مطلبی دیگر از این انتشارات
آموخته های من از ریچارد برانسون
مطلبی دیگر از این انتشارات
#کتاب_نوشته: #هزاران_خورشید_تابان، #خالد_حسینی