روزهایی که مینویسم!
مختصری از سه کتاب داستانی
پ.ن: کتابهایی که میخونم معمولا توسط دوستانی به من معرفی شدند و یا با یک گفتوگو، جستجو و ... پیداشون کردم. در واقع کمتر پیش میاد که کتابی رو بدون هیچ شناختی تهیه کنم (البته این رو ضعف خودم میدونم) در ادامه سه کتاب داستانی که اخیرا فرصت مطالعهشون رو پیدا کردم رو معرفی خواهم کرد.
چرا داستان؟
به نظرم آدمها با داستان حرف میزنند. انگار که پای صحبت یک غریبه نشستهای! و به واسطه روایتی که میشنوی چند قدمی با اون آدم در مسیر زندگی همراه شدی و زندگی رو از چشمهای اون نگاه کردی.
رمان شخصیتهای محدودی داره و سه روز از زندگی آدمهایی را نشان میده که تنهایی، عشق، فراموشی، جنگ و مرگ وجوه مشترک زندگی آنهاست. جملهای در کتاب وجود داره که داستان زندگی شخصیتها به نظرم تاحدودی بر محور اون پیش میره: انسان اسیر خاطراتشه.
- ابراهیم گفت: انسان اسیر خاطراتشه و خاطره چیه جز بافتههای ذهن آدم از چیزهایی که به هیچ وجه اونی که ما به خاطر میاریم نیستند.
این کتاب دومین اثر مصطفی مستور است. اتفاق جالبی که در کتابهای مستور میافته اینه که شخصیتهای داستانهای مختلفش، مثل دنیای واقعی از کنار هم میگذرند و یا وارد قصه زندگی هم میشند. مثلا نگار کاویان که شخصیت اصلی کتاب سه گزارش کوتاه درباره نوید و نگار است، در این کتاب هم حضور داره.
این کتاب قصه زندگی آدمهای متفاوت در یک آپارتمان ۱۷ طبقهای در خاوران رو روایت میکنه. آدمهایی که شاید به راحتی در روز از کنارشون میگذریم و هرکدوم ماجراهایی رو از سر میگذرونند.
چند جمله از کتاب:
- دوست داشتن ربطی به مکان ندارد. با وجود فاصله چندهزار کیلومتری که بین ما هست، با وجود زندگی در کشور متمدن و پیشرفتهای مثل هلند، باز هم ریسمان عشق را با تمام وجود دور گردنم احساس میکنم.
- هر عکس محصول روح و ذهن عکاسه و اگر عکاس دیگهای قرار بود با همون دوربین از همون سوژه عکس بگیره، حتما نتیجه چیز دیگهای میشد. هرچند ظاهرا عکاس توی عکس غایبه. اما اگر عکاس به معنی حقیقی عکاس باشه، شخصیت و هویتش به شدت و قوت توی عکس حضور داره. انگار همیشه تکهای از روح عکاس گیر کرده توی عکس.
اولین بار سال 94 این کتاب رو -به صورت قرضی- خوندم. چقدر داستانش به نظرم جالب اومد! چه بیان خوبی داشت. خلاصه که چراغ ها را من خاموش می کنم و نگاه کلاریس و اطرافیانش به زندگی، به قلم زویا پیرزاد حسابی به دلم نشست. بعد از مدتها دست دست کردن در خریدن کتاب برای خودم، بالاخره هفته کتاب خریدمش!
در این کتاب نویسنده مارو با زندگی یک خانم 38 ساله ارمنی که به واسطه شرکت نفتی بودنِ همسرش در آبادان زندگی می کنه همراه میکنه. به قول سروش صحت در کتابباز؛ قصه داستان از یه جاهایی برای آدم روشن میشه ولی جزئیات زندگی روزمره کلاریس، احساساتش نسبت به هرچیزی و ... باعث میشه تا کتاب رو زمین نگذاریم.
قصهی کلاریس به نظرم تشابه زیادی با قصه خیلی از خانمهای ایرانی در این حدود سنی داره.
پیشنهاد میکنم شما هم داستان بخونید. دید آدم رو نسبت به زندگی و آدمها اطرافمون تغییر میده. اگر پیشنهادی هم دارید برای مطالعه برام بنویسید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب کریپتوکارنسی؛ پول دیجیتال چطور میتواند فایننس را متحول کند
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب ۱۹۸۴
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه کتابخوانی را به عادت همیشگی تبدیل کنیم؟ چالش کتابخوانی ۹۸ من