مرور و معرفی کتاب قهرمان دوران

تصویر جلد کتاب قهرمان دوران (انتشارات امیرکبیر)
تصویر جلد کتاب قهرمان دوران (انتشارات امیرکبیر)


قصد دارم به اثری داستانی که کمتر از آن‌چه که باید دیده شده و متاسفانه سخت هم پیدا می‌شود، بپردازم.

روزی که در بحبوحه شیوع کرونا نام کتاب «قهرمان دوران» را از زبان دوست و همکار خود شندیدم، حتی فکرش را هم نمی‌کردم که برای خرید این کتاب دست به دامان جستجو در سایت‌های مختلف و سر آخر خرید تلفنی از یک شعبه‌ انتشارات امیرکبیر شوم.

این کتاب با ترجمه مرحوم کریم کشاورز در دو انتشارات نگاه و امیرکبیر به چاپ رسیده است. آخرین چاپ کتاب به سال 91 برمی‌گردد. کتاب جلدی ساده با تصویری از میخاییل لرمونتوف دارد و در دسته داستان‌های خارجی انتشارات امیرکبیر قرار گرفته است.

اگر بخواهیم درباره نویسنده اثر بنویسیم باید به شهرت وی در سرودن شعر و داستان‌سرایی اشاره کنیم. وی در سال 1814 دیده به جهان گشود و در سال 1837 لقب بزرگ‌ترین شاعر روسیه پس از پوشکین را از آن خود کرد. لرمونتوف از جمله بزرگ‌ترین چهره‌های رومانتیسم به شمار می‌رود و تاثیرش در ادبیات دوره معاصر روسیه هم به چشم می‌خورد. او در 27 سالگی در یک دوئل با یکی از آشنایان خود، به نام افسر مارتینف، به قتل رسید؛ شاید اگر در این دوئل شرکت نمی‌کرد و چند سال بیشتر زنده می‌ماند، تاریخ ادبیات روسیه از او به عنوان بزرگ‌ترین داستان‌نویس و شاعر روسیه نام می‌برد.

«قهرمان دوران» تنها اثر داستانی این نویسنده و شاعر روسی در قالب رئالیسم نوشته شده که جلوه‌گر حقایق و واقعیت‌های زندگی وی است. در این کتاب منظره روشنی از زندگی روسیه دوران خویش را مجسم می‌سازد و نشان می‌دهد که چگونه افراد مستقل و مستعدی مثل پچورین و دیگران که نمی‌توانند در محیط استبدادی نیروی خود را به سود جامعه به کار ببرند، به زندگی مهمل و بی‌معنی روی می‌آورند و معدوم می‌شوند.

لرمونتوف نوشتن این کتاب را در سال 1839 شروع کرد و چندی نگذشت که به بزرگ‌ترین اثر منثور ادبیات روسیه تبدیل شد. داستان‌سرایان بزرگی مثل گوگول، داستایوفسکی، تورگینف و تولستوی این اثر را سرمشق خود قرار دادند.

پچورین قهرمان اصلی این داستان عاشق پیشه‌ای است که میراث فرهنگ روسیه را به خوبی به تصویر می‌کشد. او به عنوان قهرمان اصلی داستان در دشت‌های قفقاز زندگی می‌کند، نه در محافل اشرافی مسکو و سن‌پترزبورگ. افرادی که گرداگرد وی را گرفته‌اند راهزن، ماجراجو، دوست خیانتکار و زن زیبا هستند که با هر کدام به نحوی بازی می‌کند. شخصیت پچورین در قهرمان دوران جوانی بی‌قرار، بد بدین، بی‌رحم و اسیر پندارهای غلط است که با هر تلنگر به سویی می‌رود. نکته قابل تامل و تحسین برانگیز در قهرمان دوران این است که بی‌رحمانه عیب‌های خود را در یادداشت‌هایش نمایان می‌کند.

لرمونتوف در دیباچه کتاب اشاره می‌کند که «خواننده معمولا نه به هدف اخلاقی داستان توجهی دارد، نه حوصله خواندن نظر منتقدین را دارد. باعث تاسف است که مردم ما این‌گونه نابالغ و خام فکر هستند که از داستان چیزی نمی‌فهمند، مگر این‌که در پایان کتاب هدف اخلاقی آن مشخص باشد.» این موضوع به سطحی نگری عوام اشاره دارد و وی با این متن سعی می‌کند در ابتدای کتاب تلنگری به خواننده بزند تا داستان را عمیق‌تر از آن‌چه می‌خواند، ببیند و درک کند.

قهرمان دوران از نظر ترکیب داستانی از پنج داستان کوتاه تشکیل شده است که این پنج داستان به شرح زیر هستند:

بلا:

دختر زیبای چرکسی که مسبب درخشیدن چشمان پچورین می‌شود و موجبات برافروخته شدن اولین شعله‌های عشق در قلب بچورین می‌گردد. پچورین برای به‌دست آوردن بلا از هیچ کاری دریغ نمی‌کند و به هر نحو شده می‌خواهد قلب وی را تصاحب کند. این بخش سه روایتگر دارد، روایتگر نخست گویا خود لرمانتوف است و به مرور این داستان توسط دو راوی دیگر که ماکسیم ماسیمیج و پچورین هستند، روایت می‌شود.

ماکسیم ماکسیمیچ:

این بخش با روایتگری لرمونتوف شروع می‌شود. در داستان بلا می‌خوانیم که پچورین افسر تحت امر ماکسیم ماکسیمیچ بود، اما ماکسیم ماکسیمیچ بیشتر از رابطه نظامی به دنبال رابطه دوستی با پچورین بود و احساس قرابت زیادی با وی می‌کرد. پس از مدت‌ها دوری یکدیگر را در یک کاروانسرا ملاقات می‌کنند و چند دقیقه کوتاه را با هم می‌گذرانند، اما پچورین به سردی با ماکسیم ماکسیمیچ برخورد می‌کند و به سرعت راهی ایران می‌شود.

تامان:

شهری ساحلی در روسیه است که پجورین چندین شب در آن اقامت داشت و شاهد رقم خوردن اتفاقات عجیبی که بیشتر شبیه داستان‌هایی است که از رئالیسم جادویی برای نوشتن‌شان وام گرفته شده. در همان ابتدای داستان می‌گوید: «این شهر از تمام شهرهای ساحلی روسیه نازیباتر و کثیف‌تر است. چیزی نمانده بود در آن‌جا از گرسنگی بمیرم، از این گذشته می‌خواستند غرقم کنند.» کنجکاوی قهرمان دوران (پچورین) وی را شبی به کناره ساحل کشاند تا آن‌چه را که نباید، ببیند و این ماجراجویی نزدیک بود به قیمت جانش تمام شود.

شاهزاده خانم مری:

این داستان طولانی‌ترین بخش کتاب است. مری دختری زیبا، مغرور و البته با احساسات که در ابتدا قصد آزردن پچورین را دارد، اما شرایط به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. در این بخش گروشنیتسکی یکی از دوستان پچورین عاشق سینه‌چاک شاهزاده خانم مری است. این داستان شامل تقابل‌های عاشقانه‌ای است که خواندنش جذابیت داستان را دوچندان می‌کند. این کشمکش‌ها تا جایی ادامه می‌یابد که پچورین ناچار به دوئل می‌شود. اتفاقات این داستان در منطقه پیاتیگورست (همان منطقه که لرمونتوف تنها دو سال بعد از نوشتن کتاب در آن جانش را از دست داد) رخ می‌دهد.

فاتالیست:

نویسنده در قسمت آخر به داستانی تحت عنوان «فاتالیست» می‌پردازد که چند صفحه آخر کتاب بیش‌تر از پیش به موضوع مرگ و ارتباطش با تقدیر پرداخته شده. در این داستان چند افسر روس در دهکده چرکسی ساکنند و شب‌ها کارشان به قمار می‌گذرد. آن‌ها تصمیم می‌گیرند شبی قمار نکنند و به بحث درباره تقدیر و سرنوشت بپردازند.

پچورین خطاب به دکتر ورنر می‌گوید: «من استعداد دوستی ندارم. همیشه از دو دوست، یکی برده دیگری است. گرچه غالبا هیچ‌کدام به این حقیقت اعتراف نمی‌کنند. من نمی‌توانم برده کسی شوم و برده کردن دیگری نیز در این مورد کار پر درد سری است. زیرا باید در عین حال طرف را گول زد؛از این‌ها گذشته من هم پیش‌خدمت زیاد دارم، هم پول.»

اگر بخواهیم نگاهی موشکافانه به شخصیت پچورین بیندازیم جمله بالا مصداقی از شخصیت اوست. همان‌طور که از ماکسیم ماکسیمیچ، بلا، گروشنیستکی و دیگر شخصیت‌ها می‌گذرد، از خود نیز می‌گذرد. گرچه می‌گوید پول زیادی دارم، اما هرگز از این امکان به منظور خودنمایی استفاده نمی‌کند و زندگی‌اش ساده‌تر از آن است که متمول به حساب بیاید.

به طور قطع قهرمان دوران را می‌توان در کنار آثار فاخر و مجموعه آثار کلاسیک جهان برد. این کتاب از جمله کتاب‌هاییست که طیف گسترده‌ای از خواننده‌ها به آن علاقمند می‌شوند. این نکته از قلم صریح میخائیل لرمانتوف نشات می‌گیرد. البته شخصیت پچورین به اندازه کافی فاکتورهای شخصیت‌های رئال را دارد. او نه آن‌چنان قدرمتند است که در شخصیت‌های حماسی سراغ داریم، نه آن‌چنان زیرک که در داستان‌های جنایی خوانده‌ایم. جذابیت پچورین در انسان بودنش است؛ با تمام نقص‌هایی که دارد دوست داشتنی است و افراد به تدریج به او علاقمند می‌شوند. گریگوری پچورین قهرمانی ملال زده و دارای احساس‌های متناقض حاصل چندین نسل از روسیه و سراسر جهان است.

«پس سعادت چیست؟ غروری است که راضی شده. اگر من خود را بهتر و مقتدرتر از همه جهان بدانم، مسعود خواهم بود. اگر همه مرا دوست می‌داشتند، من نیز در نهاد خویش سرچشمه‌های بی‌پایان محبت می‌یافتم. بدی، بدی می‌زاید. نخستین آزردگی به ما می‌فهماند که لذت آزردن دیگران چیست. اندیشه بدی ممکن نیست در ذهن کسی خطور کند و آن شخص به فکر آزمایش آن در خصوص دیگران نیفتد. شخصی گفته است که افکار، موجودات زنده‌ای هستند؛ ولادت آن‌ها با شکلی توأم است و آن شکل عمل است. کسی که در ذهنش بیشتر فکر تولید شود، بیشتر از دیگران عمل می‌کند. بدین سبب نابغه‌ای که به میز اداره میخکوب شده باشد یا باید بمیرد و یا دیوانه شود.»


پایان/.