به تماشای جهان مبهوتم؛ در اندک مجالِ خواندن و نوشتن اگر روزی نتوانم بنویسم، مردهام.
معرفی کتاب «در ولایت هوا» تفنّنی در طنز
چندی پیش که دانشگاه استنفورد بخشی از دستنوشتههای هوشنگ گلشیری را در سایتش منتشر کرد، هم به دستخطش دقیق شدم و هم به سیاق خطخوردگیها، حتا به کاغذی که رویش مینوشت یا فاصلهی سطرها از هم و فاصلهی آغاز سطرها از لبههای کناری کاغذ. تا مدتی، دقیقههایی از روزم را به این کار سرگرم بودم. میدیدم که در کنار دستنوشتهی کتابهای مختلف، یادداشتها و فیشبرداریهایی هم دارد. مثلن یادداشتهایی دربارهی تقیه برای کتاب برهی گمشدهی راعی و یادداشتهای بسیاری برای کتابهای «جننامه» و «در ولایت هوا».
بدیهی است که گلشیری برای نگارش داستان بلند «در ولایت هوا» و پس از آن، رمانش «جننامه» کتابها و منابع مرتبط با علوم غریبه را مطالعه کرده و به دقت و با جزئیات از آنها یادداشتبرداری کرده است.
باربد گلشیری در یادداشتی که به مناسبت انتشار دستنوشتههای گلشیری از طریق وبسایت دانشگاه استنفورد نوشته، به این موضوع اشاره میکند: «هوشنگ گلشیری هم نویسنده بود و هم محقق، طبیعتاً بخش عظیمی از این دستنوشتهها فیشهایی هستند که از مطالعاتش میآمد، چون هرچه را میخواند، خیلی منظم فیشبرداری میکرد که ارجاعــــات مختلفی هم دارد؛ از داستانهای بورخس گرفته تا کتابها و علوم خفیه ایرانی اسلامی و...، بنابراین طبیعتاً هزاران هزار فیش از او باقی مانده است. اما در این بین، بیشترین یادداشتهایی که من جمعآوری کردم از «جننامه» است که هزاران صفحه میشود. انواع و اقسام علوم خفیه و غریبه را برای «جننامه» و «در ولایت هوا» میخواند از کتابهای معروف مثل کنزالحسینی تا کتابهای عجیب و غریب که اصلاً با خط خفیه نوشته شده و احتمالاً با ذرهبین آن را میخوانده است.»
دربارهی «در ولایت هوا» خیلی کم نوشته شده و متاسفانه در میان کتابهای گلشیری، بسیار مهجور است. چراکه از همان ابتدا برای انتشار در ایران اجازه نیافت و گلشیری مجبور شد آن را در خارج از کشور به چاپ برساند. فرصتی دست داد و یادداشتی نوشتم بر این کتاب.
گلشیری خود این رمان را «تفنّنی در طنز» نامیده است. در بحبوحهی موشکباران، در آن شرایط هول و هراس، که کار کردن روی نمایشنامهاش او را شکسته بود، به زبان طنز پناهیده شد. پایان تحریر اول کتاب ۱۳ اردیبهشت ۶۸ و پایان پاکنویس ۷ خرداد ۶۸ است. در آن ظلمتآباد، او چیزی نوشت تا بشود آن را خواند و به قهقاه خندید. بنا به تحمیل و اقتضاء زمانه که ادبیات همواره راهی پیش پای انسان میگذارد، پستویی برای پناه بردن از شرّ مصائب و هراسها.
گلشیری اندیشهورز است و این اندیشهورزی در طنز سیاه «در ولایت هوا» کاملن مشهود است. نگاهی سراسر انتقادی به فرهنگ خرافی از جمله توسل جستن به موجودات ماوراءالطبیعی برای حل مشکلات و معضلات زندگی روزمره. نیروهاى جهل و خرافهای که همچنان میخواهند بر جامعهاى مسلط شوند که در مسیر پذیرش عقل مدرن قرار گرفته است و روشنفکر به این موضوع اشراف دارد و واقف است.
نمایندهی این تفکر خرافی «میرزا یدالله درب کوشکی شصت و چهار ساله، ولد مرحوم مغفور میرزا محمود» شخصیت اصلی داستان است. او به تنها امیدش یعنی ماوراءالطبیعه و دستورالعملهای جادویی کتابهای علوم غریبه و مذهبی (کتاب جفر و...) متوسل میشود، چلهنشینی میکند، چهل شبانهروز هرچه در دستورالعملها نوشته انجام میدهد، در مقابل همهی وساوس شیطانی تاب میآورد و از دایرهی مندل بیرون نمیرود، تا بتواند موجودی غیرزمینی و بیبعد را به تسخیر خود درآورد و با کمک او امور نابسامان زندگیاش را سر و سامان بدهد و از آن رهگذر رابطهی ازهمپاشیده و متزلزلش با بیرون (وضعیت مالی، فرزندان و...) را ترمیم کند و از نو بسازد.
متن کامل این یادداشت در سایت پیرنگ (+) در دسترس است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
در این شهر، قیامت است!
مطلبی دیگر از این انتشارات
هیچ دوستی به جز کوهستان
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب رهبران آخر از همه غذا میخورند: یکی برای همه، همه برای یکی!