نوشتن جادویی است که به من قدرت می دهد.
پناه بردن به ادبیات
کتاب تولستوی روی مبل بنفش را به خاطر معرفی یک مجله خارجی انتخاب کردم که گفته بود این کتاب را کسانی که به ادبیات پناه می برند درک می کنند.
اوایل از کتاب زیاد خوشم نیومد به دلیل فضای غمگین و یاد آوری های مکرر نینا_ نویسنده_ از خواهرش که بر اثر سرطان مرده بود. اما اون یک تصمیم جالب گرفته بود.از کارش بیرون اومده بود تا برای یک سال هر روز یک کتاب از یک نویسنده متفاوت بخواند. او یک همسر و مادر _چهار پسر_بود و در آستانه چهل و شش سالگی.
همین شرایط نینا، موضوع کتاب را برای من جذاب کرده بود. وقتی از کتاب نخوان ها علت دوری کردنشان از کتاب را می پرسم، دلایلشان یکی از شرایط نینا را توصیف می کند.
_ بچه دارم!
_با بچه کوچک که وقتی برای کتاب خواندن نمی ماند!
_باید به بچه هایم در درس و مدرسه کمک کنم!
_این داستان ها برای جوانتر هاست، من حوصله کتاب خواندن ندارم!
_کار خانه وقتی برای کتاب خواندن باقی نمی گذارد!
_ کتاب خواندن مال بیکار هاست!
و چیزهایی مشابه همین حرف ها و البته در اثبات حرف هایشان درد دل می کنند و از زمین و زمان هم شکایت می کنند. اما وقتی نوبت تماشای تلویزیون و فیلم و سریال و یا فضای مجازی که می شود،چندین ساعت صرف می کنند و حتی گاهی تکرار چند باره سریال ها را تماشا می کنند.
نینا کوچکترین دختر از سه دختر یک خانواده مهاجر است که از کودکی با کتاب خواندن، به اشتراک گذاشتن کتاب ها، امانت گرفتن کتاب از کتابخانه و قصه خواندن های قبل از خواب بزرگ شده است. پناهگاه امن او برای فرار از مشکلات، ادبیات است.
او برای خودش یک چالش یک ساله کتاب خواندن راه می اندازد. هر روز یک کتاب از یک نویسنده متفاوت می خواند و روز بعد برای آن یک نقد می نویسد. نگاه او به کتاب خواندن به عنوان یک کار ضروری برای من جالب است.
قبل از شروع برنامه اش برای کتاب خواندن های هر روز، او یک اتاق را برای اینکار اختصاص می دهد و یک مبل با روکش بنفش برای نشستن و کتاب خواندن اختصاص می دهد. سفر او بین کتاب ها و بهره بردن از کتاب ها برای اشتراک تجربیات نویسنده ها یک تجربه ارزشمند است.
پست بعدی جملات زیبایی که از این کتاب خوانده ام را قرار خواهم داد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب ها
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب اصل گرایی (Essentialism)
مطلبی دیگر از این انتشارات
قطار شماره 8