معرفی کتاب یک عاشقانه آرام

سلام! نوبتی هم باشه دیگه نوبت معرفی چندتا کتاب خوب هست. چند ماه پیش دوستم کتابی رو بهم قرض داد بنام «یک عاشقانه آرام» که مدت طولانی‌ای کنار بقیه کتاب‌هام در قفسه داشت خاک می‌خورد. وقت مطالعش رو نداشتم. چند روز پیش تصمیم گرفتم که بخونمش و به صاحبش برگردونم.

درست زمانی که شروع به مطالعه کتاب کردم مصادف شد با اتفاقاتی که داخل کشور در حال جریان هست و این برام خیلی جالب بود!

خب، بریم سراغ معرفی کتاب.

کتاب یک عاشقانه آرام نوشته نویسنده خو ب کشورمون آقای نادر ابراهیمی هست که انتشارات روزبهان چاپش کرده.

داستان این کتاب همون‌طور که از اسمش مشخصه، عاشقان هست. داستان قبل از انقلاب سال ۵۷ در ایران جریان داره. گیله‌مرد معلمی که فعالیت‌های سیاسی هم دارد در یکی از سفر‌های خود با همسرش عسل که آذری هست آشنا میشه و ازدواج می‌کنه.

در جریان داستان، مشکل‌ها و چالش‌های فراوانی مانند تبعید شدن گیله مرد، آزار سربازان حکومتی، مشکلات مالی و غیره بر سر راه این زوج ظاهر می‌شوند. ولی آن‌ دو با کمک هم و هم‌دلی مردمی که دوستشان می‌دارند از پس همه مشکلات بر میان. چیزی که داستان رو قشنگ می‌کنه این هست که این زوج با وجود همه مشکلات زندگی، در کنار هم خوشبخت هستن و هر روز عشقشان به هم را به گونه‌ای متفاوت ابراز می‌کنن و تصمیم گرفتن که این عشق هیچ‌وقت دچار روزمرگی نشود.

دوستی یه روز بهم گفت که این کتاب رو زمانی باید خوند که عاشق شدی یا برای عاشق شدن آماده‌ای.

مطالعه این کتاب خوب رو پیشنهاد می‌کنم.

قسمت‌هایی از کتاب:

  • در ميان همه جانوران جهان، فقط انسان‌ها اعدام می‌شوند – به وسيله انسان‌ها. ديگر هيچ جانوری اعدام نمی‌شود و نمی‌كند.
  • در گذشته‌ها به دنبال لحظه‌های ناب گشتن، آشكارا به معنای آن است كه آن لحظه‌ها، اينک وجود ندارند.
  • يک بار، يک بار، و فقط يک بار می‌توان عاشق شد. عاشق زن، عاشق مرد، عاشق انديشه، عاشق وطن، عاشق خدا، عاشق عشق …. ک بار، فقط يک بار. بار دوم ديگر خبری از جنس اصل نيست.
  • نگفتن همان دروغ گفتن است – قدري كثيف‌تر .
  • حافظه براي عتيقه كردن عشق نيست برای زنده نگه داشتن عشق است.
  • حكومت خوبان، خوبان را مردود نمي كند. خانه‌نشين شدن خوبان، حمله‌ی قلبی حكومت است.
  • در انقلاب فریاد می‌کشیم؛ به باورنکردنی‌ترین صورت ممکن و بلندترین صوت، فریاد می‌کشیم. خون بارِش. آنچه باید بشود می‌شود. شاید اینک نَفَسی به آسودگی. شاید.
  • ترک عشق کنیم، بهتر از آن است که عشق را به یک مُشت یاد بی‌رنگ و بو تبدیل کنیم؛ یادهای بی‌صدایی که صدا را در ذهنِ فرسوده‌ی خویش- و نه در روح- به آن می‌افزاییم تا ریاکارانه باور کنیم که هنوز، فریادهای دوست داشتن را می‌شنویم.