"سر ممکنه که اشتباه کنه اما خون هرگز"
راهنمای برآمدن از پس کنکور برای سیبزمینیها
خب. سلام. این اولین نوشته من بعد کنکوره و متاسفانه بازم راجع به کنکوره!!! (یه نوشته هزارخطی هم داشتم در روزهای آخر که منتشر نشه بهتره الآن.) دلیلی هم که دارم مینویسمش اینه که مخاطبین کانالم(!) درخواست دادن و من کی باشم که بگم نه؟ حالا ما اینجاییم تا ببینیم دانشآموز شر و شوری که نه از رشتش خوشش میومده و نه هدفی از درس خوندن داشته و همش هم به این فکر میکرده که کاش الآن به جای کنکور پونصدتا کار دیگه میکرد و از هر سه روز میانگین یک روزش رو استراحت بود و این وسط یکی دوتا منتال برکداون و هارتبرک (میدونم این واژهها جلوشون زیاد جالب نیست) رو هم تجربه کرده چطور تونسته از پس این روزا بربیاد و نَمیره. (خودم میدونم که براومدن واژهایه که وقتی نتایج اومد میتونی متوجه بشی که برت صدق میکنه یا نه ولی خب، طبق محاسبات آماریم اوضاع اونقدرام بد نیست!) بریم که داشته باشیم یک متن رو نه از دیدگاه یه مشاور آگاه بلکه از دیدگاه یه دانشآموز کلهخر!! (رشته انسانی)
دیدگاه و نقطه نظر
به شخصه بیشترین کمک رو به من همین دیدگاه کرد که به جای اینکه سال کنکور به خودم بگم "هشدار! هشدار! آتش! آتش! امسااال سال کنکوووووره! امسااااال نتیجه تمام زندگیت مشخص میشه!!!! امساااال همه چیز روی دوش توئه!!! وای! هییییچی بلد نیستی! هیییچی نمیشی!!! پاشو برو کلاااااس!!! همه از تو خفنترن!!! تو کی باشی که بخواااا_" سعی کردم خودم رو آروم کنم و با دیدگاه "خب، یه سال باید درس بخونیم فکر کنم" جلو برم. من از طرف خودم هیچ فشاری روی خودم نذاشتم، به این فکر نکردم که اگه نشه زندگیم تمومه. به مافیا فکر نکردم. به تقلب. به فشار. میدونستم که فشار کارم رو خراب میکنه، همون موقعش هم وضعیت روانم خیلی بیست نبود. تصمیم گرفتم به جای اینکه به خودم استرس اضافی بدم حتی به اشتباه و دروغ فکر کنم که من کافیم، کنکور کاری نداره و بر اومدن از پسش آسونه. به تک تک شمایی که دارید این رو میخونید هم توصیهام اینه که چیزی که خودش سخت هست رو دیگه به خودتون سخت نگیرید که دیگه خیلی خیلی سخت میشه. ذهنتون رو آروم و از حاشیه (با چند تا تست چه ترازی میارم/با فلان تراز چی میارم/تکنیک بیست آزمون چیه/کدوم مدرس بهتره از باقیشون/یه تستم یه تسته/هر یک دقیقه بیست و پنج صدم و هر بیست و پنج صدم یک رشته و دانشگاه) دور کنید. روی اون چیزی که باید تمرکز کنید و نذارید مغزتون با توانایی فوقالعادش در بهم ریختن اوضاع شمارو از اون چیزی که باید دور کنه.
یه چیز مهم: سعی نکنید یکهویی توی سال کنکور همه چیزتون از ساعت خواب تا تفریحات و تغذیتون رو عوض کنید که فشار رو مضاعف میکنه. مثلا اینکه بعد پنج سال اعتیاد به گوشی یهو بگید جمعش میکنم میذارم توی کمد یا اینکه بخواید دیگه کلا کتاب یا فیلم رو از زندگیتون حذف کنید.
هدف
هدف شما باید واقعا چیزی باشه که دلتون بخوادش. من به هیچکدوم از رشتههای انسانی علاقه خاصی نداشتم و ندارم پس چیکار کردم؟ هدفم رو گذاشتم مشاور کنکور شدن. یه چیز قابل لمس؛ میخواستم مشاور کنکور بشم تا حداقل یه بخشی از نیازام رو خودم رفع کنم و باری از روی دوش والدینم برداشته بشه. شما هم میتونید به یک شهر و امکاناتش (مثلا من به کلاسهای ژاپنی همیشه دایر دانشگاه تهران هم فکر میکردم)، مشاغل حوزه تدریس و مشاوره و مرسومتر به یه رشته خاص فکر کنید. فقط حواستون باشه هدف شما باید چیزی باشه که واقعا و عمیقا بخوایدش. یه چیزی که با فکر کردن بهش بتونید دلیل تحمل این همه سختی رو درک کنید. هدفتون حتی میتونه به شکل کمی سمیتر ثابت کردن خودتون به خودتون و اطرفیانتون هم باشه.
دوست
بچهها. نمیدونم. شاید بهتر باشه که اصلا با کنکوریای هم رشته خودتون خیلی محاوره نداشته باشید؟ اگه درسنخون باشن که احتمال اینکه شمارو هم از راه بدر کنن هست و اگر درسخون باشن هم نمیشه تضمین داد که جو رقابت فضا رو آلوده نکنه. خلاصه بگم که کنکوریا خودشون همیشه حالشون بده و ممکنه دوستی تنها حاصلش حال بد بیشتر باشه. من نمیگم برید کلا قطع ارتباط کنید ولی سعی هم نکنید تمام اتفاقات و تجربیات مسیرتون رو خصوصا با دیگرکنکوریها به اشتراک بذارید که منجر به حال بد توی دو طرف میشه. من خودم دوست زیاد داشتم و دارم ولی سعی میکردم تا جای ممکن دیگه کنکور رو توی دوستیام نکشم و مکالماتمون رو مثل قبل نگه دارم. نمیدونم توصیه خوبیه یا نه ولی خب توصیه منه.
مشاور، کلاس، آزمون
من از مشاور اصلا خوشم نمیاد، توی خونه هم وقتی کسی بهم میگه چیکار کنم عصبی میشم پس فکر مشاور رو هم نکردم. چیزی که مهمه اینه که مشاوری رو انتخاب کنید که روحیاتتون رو بهم نریزه و ازتون نخواد روزی 14 ساعت درس بخونید و بهتون بقبولونه که اگر نخونید بدبخت و بهخاک سیاه نشسته میشید. مشاورا معمولا واسه اینکه الکی بیان ثابت کنن که پولی که گرفتن حقه بیش از حد نیاز شمارو درگیر فعالیتها و تکنیکها و همایشها و... میکنن و این اصلا جالب نیست؛ ولی مشاور خوب خب طلاست.
کلاس هم که من اصلا نرفتم نمیدونم.
آزمونم فقط بگم که گول جامعه آماری قلمچی رو نخورید. سوالای جالبی که نداره هیچ، شمارو هم وارد چرخه باطل رقابت و چشم و هم چشمی با همشهریاتون میکنه و دغدغتون رو از کنکور میاره روی رتبه آزمون قلمچی (نظر بنده!!)
ماز عالیه. گزینه دو و خیلی سبزم خوبن؛ خیلی سبز خصوصا توی ریاضی خیلی قویه. همین. با توجه به نیازتون انتخاب کنید. من خودم بورسیه گاج بودم و خب راستش مفت باشه کوفت باشه!
تفریحات
رسیدیم به بخش موردعلاقه بنده!!! خب عزیزان. استراحت و تفریح خیلی مهمه. بنده به شخصه میانگین هفتهای دو روز استراحت میکردم خیلی هم از بابتش خوشحالم. این رفتار و استراحت زیاد من شاید اصلا سالم نبوده باشه ولی استراحت باعث میشد که بار و فشار کنکور رو کمتر احساس کنم و اون موقعهاییم که درس میخوندم با تمام انرژی بخونم (چون بابت استراحتهای متوالی از خودم عصبانی بودم!!) همین استراحت زیاد بود که به من یکی حداقل کمک کرد که کم نیارم و واقعا ازش پشیمون نیستم. توصیهای نیست که به همه بکنم، فقط روش من بود.
میگن استراحت درست حسابی بیرون و طبیعت و سفر و ورزش رفتنه ولی من فقط فیلم دیدم و کمیک خوندم، فیلم دیدم و کمیک خوندم چون امکاناتم در همین حد بود. ای؛ خیلی هم بد نبود. هفتهای دو روز از زمین و زمان جدا میشدم. آخیش.
ساعت مطالعه
هرچقدر مغزت میکشه. نه کمتر از 7 ساعت. خوب هم بخوابید لطفا، معجزه خواب خوب و کامل رو وقتی درک میکنید که انجامش بدید. انگار یه آدم دیگه میشید. پس خواهشا واسه درس ساعت و مقدار خوابتون رو بهم نزنید. شیش ساعت مطالعه و هشت ساعت خواب از شیش ساعت خواب و هشت ساعت مطالعه بهتره!
گوشی
در باب گوشی همین بس که بعضی وقتا از بابت داشتنش اشک شوق میریختم و گاهی هم دلم میخواست پرتش کنم توی دیوار. همش به خودتون بستگی داره. همش. میتونید داشته باشید و هر وقت دیگه دیدید داره استفادتون زیادی میشه اپلیکیشنهای زمانگیر رو حذف کنید(کاری که من کردم). خودش به نفسه چیز بدی نیست. میتونه خیلی هم کمکتون کنه و بعضا با اطلاعاتی که از طریقش پیدا میکنید دغدغههاتون رو کاهش بده ولی لطفا مراقب چرخه دوپامین و اینا هم باشید. اجازه ندید جوری کنترلتون کنه که اختیار زندگیتون از دستتون خارج بشه.
مدرسه رفتن
اون اوایل اصلا جیز بدی نیست. دوستاتون رو میبینید، با دبیرا همصحبت میشید، اشکالاتتون رو رفع میکنید و خیلی هم خوش میگذره ولی به نظرم از یه جایی به بعد (بهمن) مقاومت کنید و تا جای ممکن نرید (خصوصا رشته انسانی). توی خونه درس خوندن (اگر واقعا میخونید) از یک جا به بعد جایگزین بهتریه ولی لطفا از تشریحی غافل نشید، برای خودتون امتحان شفاهی و کتبی شبیهسازی کنید ولی خب. مدرسه؟ ام. آره.
فشار روحی
اینم باشه از آخرین بخش. یکی فشار روحی خانوادست که من توصیه میکنم تا جای ممکن ازش دور بشید، به زوری برید پانسیون، خونه اقوام، کتابخونه. فقط ارتباطتون رو کم کنید با خانواده اگر اذیتید. واسه فشار روانی معمول و شخصی هم نوشتن خیلی خیلی جواب میده. روزانه بنویسید. به خودتون باور داشته باشید. خیلی ناراحتیهاتون رو جدی نگیرید و بدونید که اگه بهشون دامن بزنید در گذر زمان بدتر و بدتر میشن. اگه مشکل خواب و اضطراب و اینها دارید پزشک رفتن رو از خودتون دریغ نکنید (مشکل خواب داشت منو میکشت و فقط دارو درستش کرد). به خودتون بقبولونید که از همه اینا قویترید. بدونید که ارزش شما توی نتیجه آزمونتون نیست ولی تلاش کردن شخصیتتون رو رشد میده. عملکرد رو از احساس جدا و سعی کنید که حداقلها رو در شرایط حتی بد محقق کنید. بدونید که تموم میشه یه روزی بالاخره. اگه نیاز داشتید گریه کنید، زیاد. بازم میگم که بهش دامن نزنید، بزرگش نکنید، ذهن ما عادتشه توی چنین شرایطی از کاه کوه بسازه و شما لطفا بهش اجازه ندید. مراقب خودتون باشید، با عروسکاتون درد و دل کنید. تسلیم هم نشید.
در نهایت هم بدونید که کلید موفقیت استمرار استمرار و استمراره. استمرار در شرایط سخت. استمرار در مواقعی که تلاشاتون نتیجه نمیده و بریدید. استمرار در وقتهایی که دلتون شکسته. وقتایی که چشماتون خیس اشکه. سخته ولی ما از پسش برمیایم. پشیمونی و حسرت از بدترین درداست، اینو هم یادتون باشه. یکبار برای همیشه بلند شید و پرونده این سال مسخره رو ببندید.
اگر ناراحت بودید و نیاز به درد و دل و راهنمایی داشتید من تا جای ممکن پاسخگو و در خدمت شمام.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کنترل استرس برای کنکور!
مطلبی دیگر از این انتشارات
اینروزا (ک کاش زودتر بشن اونروزا)
مطلبی دیگر از این انتشارات
سرنوشت یه ابنبات