Just a teacher who loves 📚🌱🐈🌗🥐☕
رسالت معلمی📚🖋️

خب راستش

روزهای انتظار، روزهای بدی بودند!تمام شد، گذشت و رسید...دقیقا عین باقی اتفاقات خوش و ناخوش زندگی!
به قول امروزی ها شاید زندگی همین لحظات باشد، کسی چه میداند شاید آن زمان که آرزوی پزشکی داشتم، خداوند از بالا میشنید و برایم رسالت دیگری در نظر گرفت، که شاید بتوانم و شایستگی اش را داشته باشم تا پزشکان بهتری تربیت کنم، کسانی را تربیت کنم که بتوانند در مقابل بی تابی ها، ناملایمت ها، ناگواری ها، قوی باشند
در برابر درد، درمان باشند
در برابر اضطراب، همچون دمنوش بابونه و گلگاو زبان
و در برابر ترس، شجاعتی جانانه داشته باشند، در کلاس، اضطراب امتحانات را نداشته باشند، بلکه مدیریت زندگی بلد باشند، یاد بگیرند از مسیرشان لذت ببرند، شکست ناامیدشان نکند که مبادا گرد غم ناامیدی، امید را از دل هایشان بگیرد✨یاد بگیرند عاشق باشند، عشق بورزند به درس، زندگی، خانواده، طبیعت، انسان ها...
حالا که این رسالت را دارم، هرچه بود و نبود را فراموش میکنم چرا که خداوند صلاح من را در این موقعیت قرار داده است،برایم ارزشمند است و ارزشمندتر خواهد شد🍃🌷

پ.ن۱:دوست دارم معلمی باشم که تو نوجوونیام آرزوشو داشتم، بین کسی فرق نذارم، شغل پدر دانش آموزمو نپرسم، براشون احترام قائل باشم، بهشون محبت کنم تا از من خاطره خوبی داشته باشند و بسیاررر باسواددد و بروز باشممم🥹🥹

بابت اینکه مسیرم عوض شده شاید ناراحت باشم ولی اونقدی که فکر میکردم ناراحتیش آزارم نداد، چون میدونم صلاح من در این مسیر بوده، شاید بتونم پزشکای خوبی تربیت کنم🌝


دیگه یکم ذوقمون بشه خب:)

پیش به سوی باسواد شدن با توکل برخدا و تدریس به دختران برتر ایران زمین✨🌷
مطلبی دیگر از این انتشارات
دلنوشته روزهای عجیب کنکورم
مطلبی دیگر از این انتشارات
ریسک
مطلبی دیگر از این انتشارات
Say my name! [1]