«مرا بخوان به کاکتوس ماندن»
آن شکلات داغ که سرد شد (انشا)
تابستان ها، که هنوز هوا گرم بود، همان موقعی که آفتاب سرِ ناسازگاری داشت و جوری می تابید که انگار خصومت دارد؛ همیشه عصر ها بستنی می گرفتیم. تو وانیلی و من شکلاتی، تضاد جالبی بود. تو هم گاهی شکلاتی می گرفتی ولی من در تمام این سال ها وقتی پیش تو بودم هیچوقت بستنی وانیلی نگرفتم. با خودم حرف میزنم.
به آسمان نگاه کردم، ابر هایی که در هم گره خورده بودند، مثل ابرو هایم. یاد وقت هایی که عصبی یا ناراحت می شدی افتادم. خنده دار نیست که دلم برای وقتی که خون به مغزت نمی رسید تنگ شود؟
آن دفعه که بستنیِ من لباست را لکه کرد. این بار من عصبی بودم، از تجدید خاطرات. وقتی قهر می کردی نه حرف میزدی و نه نگاهم می کردی ولی به حرف هایم گوش می دادی، با دقت تک تک کلمات را انتخاب می کردم و آرام آرام دلت نرم می شد.
ظهر امروز با این افکار عصر شد. سردرد و حالت تهوع داشتم، انگار درون سرم شورش بود و با هر ضربان گلوله ای شلیک می شد. درد همه ی این گلوله ها را به خوبی احساس می کردم؛ شقیقه هایم با هر شلیک که توسط قلب صورت می گرفت تیر می کشید. دنبال ساعت می گشتم.
دیگر تابستان نبود و اواخر پاییز بود. هوا زود تاریک می شد ولی یک چیز همیشه ثابت بود: جمعه ه ساعت هفت. ساعت هم تقریبا نزدیک به هفت بود و هوا کاملا تاریک شده بود. کافه همیشگی؟ [هِه] یاد حرف دوستی افتادم که می گفت هیچ چیز همیشگی نیست.
راه افتادم، آسمان خسته بود، ابری ولی ساکن، قصد بارش نداشت. فقط یک باد سرد به صورتم ضربه می زد و از پوست تا مغز استخوانم را می سوزاند.
کلاه هودی را روی سرم کشیدم و سریعتر حرکت کردم. چند دقیقه بعد آرام وارد کافی شاپ شدم و سمت میز همیشگی رفتم؛ سمت راست، نزدیک پنجره. باریستا خودش «همون همیشگی» را درست کرد.
من کاپوچینو با کیک می خوردم و تو شکلات داغ، سهم کیک تو را هم خودم می خوردم، زیاد کیک دوست نداشتی. این بار هم همین کار را کردم و فقط شکلات داغت را دست نخورده باقی گذاشتم. باریستا پرسید: «میاد؟» ، با مکث جواب دادم: «دیگه نه»
پ.ن:
۱) تو مدرسه خوندمش
۲) یه چند تا عکس جمع کردم که یا بهم فحش میدین و یا با تمام سرعت خودتون رو به نزدیک ترین کافیشاپ میرسونین
مطلبی دیگر از این انتشارات
کسی که عاشق نشده بود
مطلبی دیگر از این انتشارات
آ،قا،یِ "حافظ" راستش اگر شما نبودید چه ها که نمی شد! ...
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفت با عطر کتاب