از من چیزی جز نوشتهها باقی نخواهد ماند!
مینویسم چون...
مینویسم چون ننوشتن برایم بدن درد میآورد.
مینویسم تا به جای اینکه با خودم حرف بزنم با کسی حرف زده باشم.
مینویسم چون میخواهم دنیایی که میبینم؛
جهانی که برای شخصیتهایم میسازم؛
و احساساتم را مکتوب کنم.
مینویسم چون یک تلنگر کافی است تا حافظهام را از دست بدهم؛ میخواهم اتفاقات را از دید فردی که همه چیز را مو به مو به یاد داشت بخوانم.
مینویسم چون انسان به حرف زدن نیاز دارد؛
به ابراز احساسات.
مینویسم چون بهانهای است برای بهتر دیدن و بهتر شنیدن.
مینویسم چون شیرین است صدا را به جوهر تبدیل کردن؛
واژه را به اشک و لبخند خواننده تبدیل کردن.
مینویسم چون خونی در بدنم اضافه میآید که باید جوهر نوشتن باشد؛
چون اشکی پشت پلکهایم میلغزد که پایین نمیآید؛
چون قلبی درونم ترک برداشته و رفو شده و نمیتواند مانند قبل بار سنگین احساسات را به دوش بکشد.
مینویسم تا ادامه دهم؛
زنده بمانم؛
زندگی کنم.
#کتایون_آتاکیشیزاده
و در انتها...
تولدت مبارک؛
رفیقِ ماندگار،
قلبِ روح،
واسطهی حرف و کاغذ من!
تولدت مبارک، نوزاد متولد شده در تیره و تار ترین دوران زندگی؛
در اوج کرونا و قرنطینه؛
در مرگ شوق و اشتیاق!
تولدت مبارک، عزیزترین یار برای تسکین دلتنگی!
مترجم حال جسم و جان من!
تولدت مبارک قلم متولد پاییز من!
پ.ن۱: از وقتی یاد گرفتم بنویسم؛ مینوشتم. اما هیچ وقت انقدر پیگیر نبودم، که از ۲۹ مهرماه ۱۳۹۹ شروع کردم!
#کتایون_آتاکیشیزاده
#پروکائین
مطلبی دیگر از این انتشارات
تکه گمشده ی قلب من
مطلبی دیگر از این انتشارات
عروسِ بهار
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای شما از پشت دیوارهای پادگان خبر آوردهام