*NastaraN* مَن و تو اَگه ما بِشیم بیکَرانیم...ما مُنجیِ زَمانهایم اِمامِزَمانیم... پستهای *NastaraN* در انتشارات همیشه بنویس سایر پستها در ویرگول *NastaraN* در همیشه بنویس ۱ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه عروسِ بهار در تنهایی هایم غرق بودم و با ماهی های حوضِ خانه ی پدربزرگ، بازی می کرد... *NastaraN* در همیشه بنویس ۱ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه دنیای دیگر صدایم زد. اما قدم هایم را تندتر کردم و وانمود کردم که صدایش را نمی شنو... *NastaraN* در همیشه بنویس ۱ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه آخرین جمله باز هم سردرد. باز هم رگ های سرم که با هر ضرب، پتکی را بر سرم فرود... *NastaraN* در همیشه بنویس ۱ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه شاید پرواز ... *NastaraN* در همیشه بنویس ۱ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه زندگی ... *NastaraN* در همیشه بنویس ۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه کدامین کوی؟ نزدیک غروب بود. بادِ پاییزی گونه هایم را تیغ می زد. دکمه های پالتویم ر... *NastaraN* در همیشه بنویس ۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه زندگیِ سگی لنگ لنگان در حال عبور از جاده ای، در حاشیه ی شهر بود. تمام دوستانش را... *NastaraN* در همیشه بنویس ۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه ذهنِ گمشده دلنوشته... *NastaraN* در همیشه بنویس ۲ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه دستانِ کوچک هر دو، دستان کوچک یکدیگر را محکم گرفته بودند و پشت سر مادرشان در حرکت...
*NastaraN* در همیشه بنویس ۱ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه عروسِ بهار در تنهایی هایم غرق بودم و با ماهی های حوضِ خانه ی پدربزرگ، بازی می کرد...
*NastaraN* در همیشه بنویس ۱ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه دنیای دیگر صدایم زد. اما قدم هایم را تندتر کردم و وانمود کردم که صدایش را نمی شنو...
*NastaraN* در همیشه بنویس ۱ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه آخرین جمله باز هم سردرد. باز هم رگ های سرم که با هر ضرب، پتکی را بر سرم فرود...
*NastaraN* در همیشه بنویس ۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه کدامین کوی؟ نزدیک غروب بود. بادِ پاییزی گونه هایم را تیغ می زد. دکمه های پالتویم ر...
*NastaraN* در همیشه بنویس ۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه زندگیِ سگی لنگ لنگان در حال عبور از جاده ای، در حاشیه ی شهر بود. تمام دوستانش را...
*NastaraN* در همیشه بنویس ۲ سال پیش - خواندن ۴ دقیقه دستانِ کوچک هر دو، دستان کوچک یکدیگر را محکم گرفته بودند و پشت سر مادرشان در حرکت...