نسخۀ پشتیبان کانال مَد t.me/madsigns
از ایران، با استواری و افتخار(هشت)
یک.
سلام از تهران. دیروز رفتم دنبال یک کار اداری که از قبل از جنگ باقیمانده بود. دفتر مربوطه باز بود، اما کارم به خاطر مشکلی در سیستم بیناداری کامل نشد. امروز رفتم و کاملش کردم و از خانم کارمند تشکر کردم که دفتر را باز نگه میدارند. دیروز استخر را هم باز کرده بودند. به راضیه پیامک دادم که «استخر را خدا آزاد کرد». با این شوخیهای کمنمک ایام جنگ، میخندیم و همدیگر را میخندانیم. داخل استخر، به جز خودم و ناجی، دو خانم میانسال و دو کودک بودند. چون قسمت عمیق خالی بود، اجازه گرفتم و طولی شنا کردم. پنجاه دقیقه شنای بیوقفه آرامم نکرد. هنوز تشویش داشتم. تشویش را از آنجا میشناسم که بیعلت مشخصی حال اضطراب به من میدهد؛ یا حال گریهای که نمیتوانم بگویم برای چیست یا از کی شروع شده. بیرون رفتن از خانه یا تماس گرفتن با عزیزانم معمولا این طور وقتها کمکم میکند. همچنین آب مینوشم یا چیز شیرینی میخورم. گاهی این کارها تشویش را تخفیف میدهند، گاهی نه. مهم این است که میدانم این هم حالی است که میگذرد. تشویشم چیزی است که بر من حادث شده، نه با من یکی است، نه با واقعیت بیرونی یکی است. تحملش میکنم، میگذارم باشد و در کنارش، هر قدری که بتوانم آن کارهایی را که میدانم مهم هستند جلو میبرم. این نگرش را از مراقبهها و تمرینهای ذهنآگاهی که قبل از جنگ انجام میدادم دارم. شاید قبلا باورم نمیشد که ذهنآگاهی هم به درد روزگار جنگ بخورد. همان طور که قبلا نوشتم، در روزگار جنگ هرکسی دست میبرد در توشۀ از پیشه اندوختهاش و با هر چه که دارد، ایستادگی میکند. داشتههایمان را دست کم نگیریم.
دو.
دیروز یک ساعت به اینترنت بینالمللی دسترسی داشتم. وارد توییتر شدم و دیدم لشگر سایبری دشمن، به خاطر آخرین چیزی که نوشتهام، فحش و فضیحتم دادهاند. نوشتهبودم «از این جنگ که عبور کنیم، رسالت طول عمر خودم را این قرار میدهم که نگذارم نسل بعدی و نسلهای بعدی فراموش کنند که آمریکا و اروپا و «جهان متمدن» با ما چه کرد. انسان خاورمیانهای یک لحظه هم نباید غافل باشد که کجای مناسبات جهانی است». از دیدن هجمهشان حالم برای مدتی دگرگون شد. من عادت به فعالیت عمومی در شبکههای مجازی ندارم و با زیاد دیدهشدن راحت نیستم. این هم اولین باری بود که این همه توهین و تهدید میشدم. اما همزمان، از فحاشی وقیحانهشان میفهمیدم که ایدۀ عبور از جنگ و اینکه دست برهنۀ غرب را در کار ببینیم برایشان گران آمده. رفتار گلهوارشان بیشتر تایید نکتۀ من بود که جبهۀ اسرائیل-آمریکا چه نگاهی به انسان خاورمیانهای دارد: کسی که میتوان روی سرش بمب ریخت و حقش را بر سرزمین و سرنوشتش نفی کرد و همزمان، اگر صدایش درآمد، تحقیر و تهدیدش کرد. از فرصت کوتاه اتصال دیروز استفاده کردم که تلگرام را هم با نوشتههای چند روزۀ گذشته به روز کنم و آدرس نسخۀ پشتیبان را هم بگذارم. در صورتی که دسترسی بینالمللی مجددا محدود شود، در صفحۀ ویرگولم یادداشتهای روزانۀ مرا میتوانید بخوانید (virgool.io/madsigns). امروز هم از صبح اینترنت وصل بود. قبل از هر چیز، با یکی از دوستان معتمد خارج از کشور هماهنگ کردم که مدیر پشتیبان کانال تلگرام بشود و در صورت لزوم، نوشتهها را از ویرگول به آنجا انتقال بدهد. با این حساب امیدوارم که در قطعی احتمالی بعدی، کانال برقرار بماند. (دوستم یادداشتهایی که به واسطه منتشر کند را با پانویس مشخص خواهد کرد.)
سه.
به جز فراخوان انجمن روانشناسی برای مداخلات بحران، وزارت بهداشت هم فراخوان داده برای تمام تحصیلکردههای رشتههای پزشکی- بهداشتی- مراقبتی که در شرایط فعلی آمادگی کمک به هموطنان را دارند. فرمش اینجاست (https://webda.ir/?item=293964)، اگر شرایطش را دارید دریغ نکنید. در عین حال، مراقب حال خودتان هم باشید و فشار بیش از حد تحمل به خودتان نیاورید. معلوم نیست که جنگ چقدر طول بکشد و باید استقامتی پیش رفت. از مرکز مشاورۀ دانشگاهمان که قبل از جنگ رواندرمانگرشان بودم با من تماس گرفتند که آیا کار داوطلبانه میکنم. گفتم چرا که نه، با افتخار. ما نمکپروردۀ این وطن و این مردمیم و افتخار میکنیم که وطن ما را به خدمت بخواند. به مراجعان خودم هم پیام دادهام که تمام جلسات تا دفع تجاوز دشمن رایگان است. پاینده باد ایران.
به تاریخ ۱ تیر ۱۴۰۴، دهمین روز از جنگ تحمیلی اسرائیل علیه ایران
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک گل برای باغبان باقی نمانده
مطلبی دیگر از این انتشارات
از ایران، با استواری و افتخار (هفت)
مطلبی دیگر از این انتشارات
از زخمها و معناها: خوانشی از سریال عروسک روسی