باید که خون بگرید از این ستم قبیله*

علی عبدی در کانالش، چند نام از شهدای افغانستانی تجاوز اسرائیل را نوشته است. مادرشوهر خودم دوست افغانستانی نزدیکی دارد که برادرش در جنگ تحمیلی اول برای ایران جنگید و کشته شد. از همان روز اول تجاوز، اغلب وبلاگنویسان افغانستانی که من دنبال می‌کنم، چیزی نوشته‌بودند با این مضمون که همسایه، ما جنگ را دیده‌ایم و آرزو می‌کنیم از شما دور باشد. گاه‌گاهی که اینجا و آنجا به بهانۀ جنگ و خرابکاری‌های پیش‌آمده با فضای نژادپرستانه‌ای علیه این همسایگان هم‌سرنوشت مواجه می‌شوم به آن نام‌ها و آن پیام‌ها فکر می‌کنم. همچنین، هربار که کسی از مجازات سریع و بی‌محاکمه و بی‌تشریفات دستگیرشدگان امنیتی روزهای اخیر می‌گوید، به جان‌های از دست‌رفته‌ای فکر می‌کنم که در تب‌وتاب جنگ تحمیلی اول، بدون رعایت تشریفات کامل دادرسی و حق دفاع از خود، محاکمه شدند. حقیقت آن است که اضطراب جنگ، همان قدر که قهرمان‌پرور است، می‌تواند خصایص ناخوب ملت‌ها را هم بیدار کند. می‌نویسم که بگویم بیایید در برابر این وسوسه‌ها ایستادگی کنم. بیایید آنچه را که سال‌ها باور داشته‌ایم، یک‌شبه از یاد نبریم.

 من معتقدم برای جنگیدن با شرارت، لازم است آدمی خودش صلاحیت اخلاقی داشته باشد. صلاحیت اخلاقی به معنای هرگز خطا نکردن نیست، بلکه به معنای درآمدن در دایرۀ حکمیت و داوری اخلاق است؛ به معنای آن است که اصول اخلاقی را حاکم بر خودمان و اعمال‌مان ببینیم و بخواهیم و با هیچ میزانی از بی‌اخلاقی دشمن -که دربارۀ دشمن ما، حقا میزانش ته ندارد!- خودمان را از تعقیب دشوار اخلاقیات معاف نکنیم. زیرا که جنگ با شرارت افسارگسیخته‌ای همچون صهیونیسم، باید در نهایت و غایت، جنگ در جبهۀ اخلاقیات باشد؛ زیرا آن‌ها همان قدر که دنبال پیشروی روی خاک مظلوم فلسطین و بقیۀ کشورهای هلال حاصلخیر هستند، مایلند به اینکه در وجدان‌های جهانیان نیز تطهیرشوند. آن یگانه چیزی که ما می‌توانیم داشته باشیم و آن‌ها هرگز نداشته‌اند و نمی‌توانند داشته باشند، حقانیت اخلاقی است. شاید هیچ وقت دیگری در تاریخ ما، وطن‌دوستی و اخلاقیات این قدر به هم گره نخورده باشند. در چنین روزهای سختی، وطن به «دوستانی» نیاز دارد که به حقانیت اخلاقی خودشان استوار باشند.

ساماندهی مرزها و مهاجران لازم است، اما اخراج گروهی و ضربتی کسانی که در این خاک ریشه دوانده‌اند، بلکه در این خاک به دنیا آمده‌اند و هرگز خانه‌ای جز ایران نشناخته‌اند، اخلاقی نیست. از آن بدتر، نفرت‌ورزی به مردمان همسایه و وانمود کردن به اینکه همگی غیرقابل اعتمادند، اصلا اخلاقی نیست. کسانی که به نیابت از دشمن دست به عمل زده‌اند، باید محاکمه و مجازات شوند. اما اصرار بر سرعتی که می‌تواند دقت را قربانی کند و بی‌گناه را به جای گناهکار بگیرد، اخلاقی نیست. اگر عدالت در دادگاه‌ها همیشه خواستۀ ما بوده، حالا حتی خواستۀ مهم‌تری است. دشمن ما در شرارت و حق‌کشی قعرهای نامتصوری را پیموده (فقط یک رقم، به کشتن انسان‌ها در صف‌های غذا فکر کنید!)؛ باور دارم که در ضمیر خودشان، بسیاری از سربازان دشمن می‌دانند که شرارت می‌کنند. هیچ چیز برای آن‌ها تسکین‌بخش‌تر از آن نیست که کمی از خطاکاری خودشان را در ما هم تماشا کنند تا بتوانند به خودشان بقبولانند که اخلاقیات افسانه‌اند. باید که ما با عمل خودمان، نه فقط دشمن اسرائیل، بلکه «انکار» اسرائیل باشیم.

* روزی که خبر تعطیلی مدارس دخترانه در حکومت طالبان را شنیدم، این دو بیت را نوشتم که هرگز فرصت نشد کامل‌شان کنم: باید که خون بگرید، از این ستم قبیله/ هم‌سرنوشت، هم‌خون، همسایه، هم‌قبیله/ ای چشم‌های امید، ای دختران خورشید/ شب دادتان و تردید، از بیش و کم، قبیله