نسخۀ پشتیبان کانال مَد t.me/madsigns
یک نکته از این معنی
در روانشناسی گاهی بر تمایز بین نیاز و خواسته تاکید میشود. نیازها، درخواستهایی هستند که به اقتضای انسان بودن داریم و از طبیعت زیستی و روانیمان نشات میگیرند. خواستهها اشکال ویژهای هستند که برای ارضای نیازها طلب میکنید. مثلا اگر غذا یک نیاز باشد، لوبیاپلو یک خواسته است. گاهی تشویق آدمها به اینکه نیاز پشت خواستههایشان را ببینند راهگشاست: اولا گاهی خواستهها ارتباطشان را با نیازها از دست میدهد (مثلا وضعیت کسی را تصور کنید که برای پذیرفته شدن در جمع، دائما دست به انکار خودش میزند). به علاوه ملتفت شدن به نیاز پشت یک خواسته، گاهی گزینههای انسان را افزایش میدهد (مثلا ممکن است از خودش بپرسد چه راههای دیگری برای پذیرفته شدن هست). تمایز بین خواسته و نیاز، به یک معنا تمایز بین فرم و محتواست.
در فضای درونفردی، شاید بتوان بحث کرد که نیاز بر خواسته اصالت دارد یا دست کم اولویت دادن به اولی گاهی مفید است. اما در فضای بینفردی و رابطهای خواستهها درست به اندازۀ نیازها مهم هستند؛ زیرا فرم مشخصی که انسانها برای نیازهای خودشان طلب میکند، حامل چیزی از فردیت یکۀ آنهاست. با دیدن و به رسمیت شناختن این فرم، در واقع سوژگی، خودتعریفگری و حق فرد بر واقعیت ادراکیاش را به رسمیت میشناسیم و این خودش یک نیاز روانشناختی بنیادین است. در فضای رابطهای احترام به فرم نیاز دیگری، به اندازۀ احترام به محتوا مهم است؛ زیرا این فرمها در واقع خودشان برآمده از محتوای دیگری، یعنی محتوای شخصیتی هستند.
گاهی به نظرم میرسد جامعۀ ما در تصدیق سوژگی دیگری دچار مشکل جدی است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
جمعگی
مطلبی دیگر از این انتشارات
باید که خون بگرید از این ستم قبیله*
مطلبی دیگر از این انتشارات
از زخمها و معناها: خوانشی از سریال عروسک روسی