غم در دل تنگ من از آن است که نیست یک دوست که با او غم دل بتوان گفت
دلنوشتهای برای خدا، تنهایی و غم و محمدمهدی
خدایا، اینها اشرف مخلوقاتاند؟
دلم گرفته از انسانهایی که فقط از نظر اسکلت شبیه به آدم هستند. انگار انسان بودن فقط اسمی است که بر خودمان گذاشتهایم، ولی در عمل گاهی از حیوان هم بدتر رفتار میکنیم. خدایا، من هم آدم خوبی نیستم ها چرا دروغ بگم.
همیشه تلاش کردهام کسی را با رفتار یا حرفهایم نرنجانم. ولی اگر بگویم هیچوقت دل کسی را نشکستهام، بزرگترین دروغ را گفتهام. بااینحال، حداقل شبها از عذاب وجدان، تا صبح به آن حرف یا رفتار فکر کردهام و از خودم حالم به هم خورده است.
چقدر به خاطر منافع شخصیمان قوانین را تغییر دادهایم. چقدر انسانهای بدی بودهایم، هستیم و شاید خواهیم بود. هر روز که بیرون میروم و برمیگردم، ناامیدی از اشرف مخلوقات بیشتر در دلم ریشه میدواند.
بهترین دوستانم این روزها تنهایی و غم هستند. اوایل از غم و تنهایی فراری بودم، ولی حالا که با آن دوست شدهام، میبینم چقدر همراه و یار خوبی است. حتی به آن افتخار میکنم. میخواهم برای غم و تنهاییام، دوست خوبی باشم، نمیخواهم این رابطه خراب شود. خدایا، از تو بابت این دوستان ممنونم. شاید برای خیلیها عجیب باشد، ولی همین دوستان هستند که در این لحظه با مناند و در نوشتن این مقاله همراهمی میکنند.
(با غم و تنهاییهای خودتان مهربان باشید. شاید روزی دوستانی برایتان شوند که هرگز فکرش را نمیکردید.)
خدایا، آیا واقعاً ارزشش را داشت که به خاطر اشرف مخلوقات، ابلیس را رها کنی؟
شاید حق با او بود. این مخلوقاتت را میشناخت.
نمیدانم شکایتهایی که از انسانها دارم به تو میرسد یا نه. خدا، بیپرده میگویم: خطا کردی...
بااینحال، خدایا از تو ممنونم برای چیزی که در دل انسانها گذاشتی به نام عشق. هرچند که این روزها عشق را هم بیشتر برای منفعت خودمان خرج میکنیم. خوبیهایمان هم فقط به چشمهمچشمی کشیده شده است ما وقت توی حرف زدن خوب هستیم توی عمل...
گاهی احساس میکنم ما دیگر زندگی نمیکنیم، فقط عمرمان را هدر میدهیم. کل روز در حال اسکرول کردن صفحههای گوشی هستیم و خدا میداند کی در همین اسکرول کردنها، عمرمان تمام میشود.
خدایا، امیدوارم از حرفهایی که در دل داشتم، از من آزرده خاطر نشوی. آخه نمیخواهم تو را از خودم ناراحت کنم. فقط نگاهی به این دل بینداز، شاید غم و تنهاییهایم حرفی با تو داشته باشند. شاید از دست من ناراحت باشند که بر خلاف آنها، من دوست خوبی برایشان نبودهام. اگر خدایی نکرده اینطور بوده، لطفاً با آنها صحبت کن. نمیخواهم بهترین دوستانم ترکم کنند.
خدایا، دلم میخواهد وقتی نگاهی به قلبم میاندازی، این بیت سعدی را برایت بخوانم:
"گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی"
چقدر زیباست این بیت! شاید سعدی هم خسته شده بود از اینکه غمهایش را در دل نگه داشته بود. شاید...
مطلبی دیگر در همین موضوع
نوشته ای از دلی سوزناک
مطلبی دیگر در همین موضوع
منع توسل بهزور و رابطه آن با جهاد ابتدایی
بر اساس علایق شما
ولی تو باید اونجا میبودی!