اقیانوس در چشم یک قطره

شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی

من مات بودم. یک قطره، غرق در اقیانوس جمعیت. پدرم یک جمله گفت. از همون جمله‌هایی که هر پدر در موقعیت‌های مختلف حس می‌کنه باید به فرزندش بگه.

"ببین یک انسان چقدر می‌تونه خودشو بالا بکشه!"

این جمله رو گفت و من مبهوت شدم.

تهران. سیزدهم دی ماه.

میلیون‌ها آدم. جمعیت غرق ماتم. من مات جمعیت.


"حیدر حیدر، حیدر حیدر".

حالا می‌فهمم مظلوم مقتدر یعنی چی! شاید هیچ‌کس در تاریخ مظلوم‌تر از امام علی (ع) نبوده باشه. اما هر مظلومی، نام حیدر رو صدا می‌زنه.

اینجا اشک ریختم.

"حیدر حیدر"؛ کوتاه‌ترین اما جانسوزترین نوای عالم.

رفتم چند ماه قبل.

حرم امام علی (ع).

غرق جمعیت.

"حیدر حیدر، حیدر حیدر".


چقدر یک انسان می‌تونه خودشو بالا بکشه؟

اونقدر که آسمون‌ها به مقامش غبطه بخورن

و کهکشان‌ها از عظمتش حیرت کنن!

اما تو خیلی بالاتر از این جملاتی. هرچقدر این کلمات رو کنار هم بچینم به هیچ نمی‌رسم. کلمات قاصرن و من عاجز!

گاهی فقط باید سکوت کرد، تماشا کرد و غرق شد.

غرق شدم، نگاه کردم و به این جمله فکر کردم؛ "ببین یک انسان چقدر می‌تونه خودشو بالا بکشه!"