خورشیدهنوز بیدار است...

?????
شاعر:آرزوبیرانوند


خورشید هنوز بیدار است
پس شاید این منم
که به خواب رفته ام
گیسوانم را رویا می بافم
رویا هایم را شعر
شاید من به خواب رفته ام
که این گونه از پیراهنم بوی باروت می آید
و از ناله هایم صدای سنگسار
رو در روی آیینه نشسته ام
زلف به چپ و راست شانه می کنم
تا در وطنی که سهم من از بهار و بارانش
تنها مرگ است
به زیبایی بمیرم
شاید من به خواب رفته ام
که گونه های مادر جز گریه نمی بیند
نه...
باید بیدار شوم
باید گیسوانم را ببرم
و سرخی از لب هایم بشویم
با چراغی در مشت
و مشتی در روشنایی چراغ
باید بیدار شوم
هر چند خسته
هر چند شکسته
عشق خوب است
ولی پیراهنی که با حقارت از تن گرفته شود
نه هرگز پیراهن می شود
و نه تنی را گرم می گیرد
آه مادر مادر مادر
مفهوم آن قطره هایی را که در کودکی
روی گونه هایت می دیدم
حالا می فهمم
باید بیدار شوم
چون درختی که بیدار می شود
چون تفکری
و چون دختری که بیدار می شود
باید بیدار شوم