...
بوی خوش جوراب
بوی گند جوراب لحظه ای قطع نمیشد.
****
جمع تر بشینینن صدای ناظم تقریبا تو صدای بچه ها شنیده نمیشد
یه کلاس دیگه مونده
میکروفن ناشیانه صدای یکی از بچه های شال قرمز رو پخش میکرد تقریبا هیچ چی از صدای گوش خراشش نفهمیدیم .
معلوم نبود داره دکلمشو با اون همه احساس برا کی میخونه
نهمیا از اون عقب یه چی برا خودشون میخوندن و دست میزدن .
آه بوی جوراب ، با وارد شدن کلاس هفصد و یک تشدید شد..
بچه هایی با نوار های کثیف که روشون عبارت شهر دار مدرسه دوخته شده بین بچه ها میچرخن
شهر دار مدرسه؟ خلاقیت موج میزنه شهر دار برای مدرسه مدرسه مگه شهره... یکم فکر کنین هی عجیب تر میشه
تو سالن گرد همایی مدرسه .. روی پشت بوم .... سیصد تا بچه توی هم با بوی دلنواز جوراباشون نشسته بودن و به قول مدیر هدف فقط جشن و خوشحالیه .
بچه ای با لحن مهمان دارای هواپیما داره تو میکروفن برای خودش یه چیزایی بلغور میکنه
چی میشد... الان یهویی این اتاق نسبتا بزرگ به پرواز درمیومد.. همه بچه ها روی هم میریختن .
جمعیت با دیدن شهردارایی که دسته های پرچم دستشون بود به وجد اومدن البته موقع سرود کلیامون پرچمامونو برعکس گرفته بودیم
هدف مسخره بازی نبود واقعا حواسمون نبود قرمز پرچم رفته بالا
وقتی بچه ها معلم پرورشیو دیدن که یه نایلون آبنبات دستش گرفته دیگه از خود بی خود شدن
اونم از مخاطباش به وجد اومد و ابنباتارو مشت مشت تو سر ما پرت کرد.
چهل و یکی ، دقیقا چهل و یکی ابنبات جمع کردیم
و عذاب وجدان..
وقتی همه رفتن یه عالمه اشغال ابنبات همه جا خودشونو به نمایش گذاشتن
ما اون کار احمقانه رو کردیم...
وقتی اولیشو از روی زمین برداشتم دیگه نشد جلوی خودمونو بگیریم با اون حریصانه شروع به جمع کردنشون کردیم ...
همشو ، یه نایلون پر اشغالای ریز شد ...
لعنتی دریغ از یه جایزه .. تشویق .. اونایی که با آهنگی که پخش میشد همخوانی کردن . جامدادی گرفتن...
و آیا صد بار دولا راست شدن و آبرو خودتو جلو همه بردن جایزه نداشت..؟
فقط بهمون یه کیسه دادن
که اشغالارو بریزیم تو اون :/ خب آره.. ما این وسط ۴۰ تا ابنباتم جمع کردیم.
ولی تقدیر معلمی چیزی جلو بقیه یه چیز دیگس.. آخ محمود جون کجایی ببینی...
بوی جوراب...
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک مهر، شنبه
مطلبی دیگر از این انتشارات
مجموعه فاجعه به بار اوردن های من9
مطلبی دیگر از این انتشارات
"خر" فرض شدن