بذارید بهش فکر کنم
دکارت زندگی فیلسوفانهای داشت!
نویسنده: حامد صفایی پور
این مطلب در شمارهی اول مجلهی دانشجویی «مداد» (اردیبهشت 89) در چاپ شدهاست. نشریهی مداد به صاحبامتیازی، مدیر مسئولی و سردبیری امیرحسین مجیری در دانشگاه صنعتی اصفهان منتشر میشد. نوشتههای چاپشده، لزومن نظر نشریه و عواملش نبودند. همچنین نویسندگان این مطالب ممکن است بعدن نظر متفاوتی پیدا کرده باشد.
نمی دانم این ادعا که دکارت زندگی فیلسوفانهای داشت، چه تصویری از یک زندگی برایتان تداعی می کند؟ تصویر مردی که سالها در گوشه خانهاش به اندیشه مشغول است و از این رو پژوهش و نگارش را بر گردش و آسایش برتری می دهد!؟ یا شاید تصویر مردی که اینجا و آنجا به سخنرانی می پردازد و زبانزد خاص و عام است؟!
دکارت مثل همه ما به مدرسه رفت و در مدرسه هم همه درس های مهمی را که معلم ها شرط موفقیت می دانستند، آموخت، تا به قول معلمان اش «دانشمند بزرگی» شود.
یادگیری زبان های باستانی و قدرت خواندن اشعار شاعران و حتی به تقلید از آنها گاه شعری سرودن، یادگیری فلسفه که در آن زمان حاشیه ای بر اندیشههای ارسطو بود، یادگیری اخلاق، طبیعیات و مابعدالطبیعه(متافیزیک) از جمله آموخته های دکارت بود.
دکارت بر دانش هایی که آنها را در بهترین دانشگاههای اروپا آموخته بود، و او را در ردیف دانشمندان قرار داد، نام «بی دانشی» می نهاد و از استعداد بسیار اندیشمندان این رشته ها که به گمان او «دانشمندترین مردان روی زمین» اند، دلسرد و نگران بود!
دکارت قانع کننده ترین دستاوردهای اندیشه زمانهاش را قانع کننده نمی دانست. دکارت هر کتابی را که به دست اش می رسید، می خواند و یا حداقل تورقی می نمود و حتی علوم غریبه و جادو را برای دانستن «بیشترین مقدار دانش ممکن» وانمی گذاشت. و همین هم باعث شد تا از طعنه و نگاه «عاقل اندر سفیه» دوستان و نزدیکان اش در امان نباشد و همیشه شاگرد متوسط و بازیگوش مدرسه به حساب آید. با این حال آنچه دکارت را از بودن در این وضعیت خوشنود میساخت، وز وز های زنبوری پرسشی بنیادین در کندوی ذهن او بود و آن اینکه که آیا آیندگان نیز، چون ما، در اندیشه های دوران باستان غوطه ورند؟!
دکارت خود اذعان نمود که رویارویی با این پرسش او را به این نتیجه رساند که قرن او از قرن های گذشته در باروری اندیشه چیزی کم ندارد و بدینسان او «آزادی اندیشیدن» درباره همه آنچه را «واضح و مبرهن» پنداشته می شد، عطا نمود. چه آزادی مبارکی! آزادی بررسی وابستگی ها!
در میان همه آنچه دکارت در درسهای رسمی مدارس، آموخته بود، ریاضی را با اهمیت تر و بنیادی تر می دانست! دکارت شیفته ی روش ریاضی بود، روشی که بیش تر از دیگر رشته های درسی، یقین آور و خطایاب بود!
دکارت از یقینی بودن و هویدایی برهان های ریاضیات شادمان می گردید و از این تصویر که ریاضیات تنها خدمتگزار فن های مکانیکی است، شکایت داشت، شکایتی که بعدها سرچشمه اندیشه های بلند فلسفی او شد، ساختن دانش و فلسفه ای که به گمان دکارت، به اندازه همه ریاضیات خردپذیر و برهانی باشد!
دکارت می پرسید: چرا بر زمین حاصلخیز و یقین آور ریاضیات بنای شایسته تری بنا نشود؟ و چرا دقت و صراحت اندیشه ریاضی گستره همه دانش ها را به دست نیاورد؟
دکارت به تدریج درس و بحث را رها کرد و با خود قرار گذاشت تا برای رهایی از همه «شبهه-علم» هایی که افکار او را در چنبره خویش گرفتار میخواهند، مطالعه علوم رایج را، که در بیشتر آنها به استادی رسیده بود، کنار گذارد و وقت خود را جز در مطالعه «خود» و «کتاب جهان» سپری نسازد. کتابی که گالیله میگفت: «به زبان ریاضیات نوشته شده است».
برای خواندن کتاب جهان راهی جز سفر نداشت و جهان گردی را پیشه خود ساخت. دکارت می خواست درباره پیشامدهای جهان به «آنچه روی می دهد» بیاندیشد و نه آنچنان که قدما از روی داد آن حکایت کرده اند!
دکارت فکر میکرد که حقیقت بیشتر در کتاب جهان است تا در استدلال های پرجاذبه دانشمندانی که سال ها در اتاق خود نشسته اند و درباره اندیشههای گذشتگان می اندیشند!، اندیشه هایی که در زندگی دکارت نقش و اهمیت عمده ای ندارند!
دکارت جوان به موسیقی می پرداخت اما در موسیقی بیشتر به تناسب اصوات فکر می کرد و در بازی قمار وقتی بازیگران و تماشگران قمارخانه را روی سرشان گذاشته بودند و صدا به صدا نمی رسید، دکارت درباره احتمال برد و باخت طرفین تفکر می کرد!
دکارت که مدتی به عنوان یک ارتشی در فرانسه خدمت می کرد، با نارضایتی از وضعیت سیاسی فرانسه و فسادی که دربار را گرفته بود، از جهانگردی و جامعه فاصله گرفت و برای دوری از دوستان شتابزده ای که مدام او را به نوشتن کتاب های تازه و جدید دعوت می کردند، راهی هلند شد تا در خلوت و آرامش به پیگیری افکار خود بپردازد.
1629تا 1649میلادی یعنی در مدت بیست سالی که دکارت در هلند بود مهمترین کتاب های خود را نوشت، با این حال از وقتی که خبرهای مربوط به رای دادگاه گالیله را شنید از انتشار آخرین و مهمترین دست نوشتههایش منصرف شد و ترجیح داد آسودگی و خلوت اش را با هیچ هیاهوهای بی حاصلی تباه نسازد!
با رواج و طرح اندیشه های دکارت توسط برخی شاگردان و هوادارانش در دانشگاههای هلند، حسد بدخواهان تحریک شد و گروهی از الاهی دانان و پیشاپیش آنها شخصی بنام «وسیوس» به دشمنی با او برخاست.
دکارت با همه علاقه ای که به دوری از هیاهو و مجلس آرایی های بعوامانه داشت، مجبور شد تا چند کلمه ای درباره وسیوس بگوید.
«او کسی است که از هر دانش ممکنی سخن میگوید، چنانکه گویی با همه آنها آشناست، گستاخ و پُررو است و به این سبب نزد بی دانشان، دانشمند شمرده میشود. با همه به ستیزه بر می خیزد و چه بسا که به جای دلیل، ناسزا می گوید و پس از آنکه میبیند نمیتواند از عهده کار برآید، دشنام میدهد و به عقب مینشیند.»
دکارت نیز همچون تمامی نواندیشان، دست به گریبان افرادی بود که حتی پاس خلوت گوشه نشینان را نگاه نمی دارند!
وسیوس با تلاش فراوان سرانجام در سال 1622 شورای دانشگاه را بر آن داشت که فلسفه او را به عنوان براندازنده فلسفه کهن و مخالف با «الاهیات حقیقی»، محکوم کنند. او در نامهای که برای «مرسن»، دوست دکارت، نوشت از او خواست تا اندیشه های دکارت را رد کند و «انتقام حقیقت» را از او بگیرد. در پی همه تلاش های وسیوس دکارت نیز در 1643 یعنی 10 سال پس از دادگاه گالیله دادگاهی شد، این دادگاه با دخالت سفیر فرانسه و شاهزاده اورانژ فرونشست، اما دشمنی الاهیدانان با دکارت و شاگردان جوان در فلسفه او ادامه یافت و تا آنجا ادامه یافت که تدریس فلسفهی نو و بردن نام دکارت ممنوع گردید. در همان سال پایان نامه هایی که به بررسی اندیشههای دکارت پرداخته بودند و به دکارت تهمت انکار خدا را زدند، مورد تشویق دانشگاه لایدن قرار گرفت. دکارت دیگر هلند را جای آرامی نمی دید و در 1649 به دعوت ملکه سوئد، بانویی که به قول راسل (فیلسوف معاصر) « فکر میکرد حق دارد وقت مردان بزرگ را بگیرد»، و در سر شور و ذوقی درباره فلسفه داشت، راهی سوئد شد و در همان جا درگذشت.
به نظر شما، من اشتباه نکردم که وارد جزئیات زندگی دکارت شدم؟!
فکر نمی کنم!
اینها جزئیات نبود!
وسیوس جزئیات است! وسیوس!!
توضیح: در انتشار زندگی دکارت منبع اصلی ام کتاب بسیار خواندنی و دقیق « کانت، بیداری از خواب دگماتیسم» اثر دکتر نقیب زاده، انتشارات آگه است.
[فلسفه ی کانت: بیداری از خواب دگماتیسم بر زمینهی سیر فلسفه ی دوران نو – میر عبدالحسین نقیب زادهی
جلالی- تهران: آگه – 488 صفحه- قیمت سال 1389: 85000 ریال]
مطلبی دیگر از این انتشارات
تنها موجودی که واقعا می تواند اندیشه ها را محدود بکند، خداست
مطلبی دیگر از این انتشارات
جریان سوم
مطلبی دیگر از این انتشارات
ارزش (داستانک)