پستهای مرتبط با شماره اول تعداد کل پستها: ۲۶ سایر پستها با این تگ در ویرگول امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه معرفی کتاب: داستان دوست من این معرفی کتاب ها در پیوست ادبی «کلک ادب» شماره های مختلف مجله ی دانشج... امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه بهار در فریدون شهر معمولا پسران جوان دستمال یا سبد یا ظروف حلبی را از پشت بامهای همسایه... امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۸ دقیقه نگارش درست آن چه در ادامه می آید، برخی از رایج ترین اشتباهات نگارشی به ویژه در مت... امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه غاصب (داستان کوتاه) از زمان کودکی، پدر و مادرش به او گفته بودند همیشه باید زیر آن درخت بلو... امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه فرمانده ما هنوز فریاد سپاهیان را در گوشمان داریم: «چون پادشاه گفته/ فرمانده اس... امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه ارزش (داستانک) ناله از سنگ کوچکی بود که شکایت می کرد و میگفت: هر چیزی در این دنیا، ا... امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه مکانیک و جراح (داستانک) چطور من دستمزد کمی می گیرم و تو واقعا دستمزد هنگفتی را دریافت می کنی؟... امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه خوردگی (داستان کوتاه) کودکی که روی پل یا کنار خیابان، توی پیاده رو ، بساط مشق شبش را پهن کرد... امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه پشوتن (داستانک) خفه کنه طوری که دیگه صداش در نیاد. طوری که خفه باشه تا ابد. هم اون و ه... امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه شایعه (داستان کوتاه) سریع می ری و می بینی هست یا نه، اگر بود که میاریش و اگر نبود، زود خودت... ‹ 1 2 3 ›
امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه معرفی کتاب: داستان دوست من این معرفی کتاب ها در پیوست ادبی «کلک ادب» شماره های مختلف مجله ی دانشج...
امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه بهار در فریدون شهر معمولا پسران جوان دستمال یا سبد یا ظروف حلبی را از پشت بامهای همسایه...
امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۸ دقیقه نگارش درست آن چه در ادامه می آید، برخی از رایج ترین اشتباهات نگارشی به ویژه در مت...
امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه غاصب (داستان کوتاه) از زمان کودکی، پدر و مادرش به او گفته بودند همیشه باید زیر آن درخت بلو...
امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه فرمانده ما هنوز فریاد سپاهیان را در گوشمان داریم: «چون پادشاه گفته/ فرمانده اس...
امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه ارزش (داستانک) ناله از سنگ کوچکی بود که شکایت می کرد و میگفت: هر چیزی در این دنیا، ا...
امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه مکانیک و جراح (داستانک) چطور من دستمزد کمی می گیرم و تو واقعا دستمزد هنگفتی را دریافت می کنی؟...
امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه خوردگی (داستان کوتاه) کودکی که روی پل یا کنار خیابان، توی پیاده رو ، بساط مشق شبش را پهن کرد...
امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه پشوتن (داستانک) خفه کنه طوری که دیگه صداش در نیاد. طوری که خفه باشه تا ابد. هم اون و ه...
امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه شایعه (داستان کوتاه) سریع می ری و می بینی هست یا نه، اگر بود که میاریش و اگر نبود، زود خودت...