مطلق در ذهن ایرانی

مقاله نمی‌دانم چندم از کتاب مطلق در ذهن ایرانی

اسطوره‌ها بیان ناخوداگاه بشر و زاییده نیازها و تعارضات فرافکنی شده آنان هستند و ما انسان‌ها همیشه در تمام مراتب زندگی میل به کمال‌گرایی داریم و ساختن یک من ایده‌آل که انطباق آن با واقعیت بسیار دشوار است در لحظه به لحظه ما به چشم می‌خورد.

برای آنکه متوجه شویم چرا چنین میلی در ما هست باید درست به نقطه شروع برگردیم. جایی که فرزند آدم بین خود و واقعیت بیرون از خود مرزی قائل نیست و خودش را با بدن مادر یکی می‌داند. البته این فرایند تا ابد ادامه ندارد و مکانیزم جداسازی از حدود سه یا چهار ماهگی در روان نوزاد شکل می‌گیرد. نوزاد هر واقعیت را که برای او لذت‌بخش باشد خوب و هر واقعیت را که برایش دردناک باشد بد می‌داند. بعنی اگر سینه مادر خوب باشد و به او غذا بدهد خود نوزاد تمام خوب می‌شود اما اگر بد باشد، نوزاد تمام بد می‌شود. درک این بد بودن و تحمل آن از توان نوزاد خارج است به همین جهت، دست به فرافکنی می‌زند یعنی تمام بد را به بیرون فرافکنی می‌کند و خود همه خوب می‌شود.

یکی از عواملی که سبب می شود این مکانیزم جداسازی و فرافکنی در روان انسان باقی بماند حس ناامنی در فرد است که از مهمترین عوارض روانی این اتفاق تشکیل یک من ایده‌آل یا همان تله کمال‌گرایی معروف است.

چنین انسانی نمی‌تواند واقعیت را با تمام خوبی و بدی‌هایی که دارد بپذیرد. در نتیجه انرژی افت می‌کند و دچار افسردگی می‌شود چرا که واقعیت و وجود او تنها باید خوب مطلق باشد و چون زندگی اینچنین نیست فرد دچار اضطراب و ضعف می‌شود.

یکی از ترفندهای روان انسان برای جبران این حس ناکافی بودن و کم بودن این است که یک آدم ایده‌آل در بیرون از خود بسازد و آن را با الگوبرداری، تبدیل به یک اسطوره کند که تبدیل شود به یک عشق بیمارگونه و یک رابطه وابسته! در عین حال اگر فردی تنها نگرش همه خوب بودن را در خود تقویت کند تبدیل به یک شخصیت خودشیفته می‌شود که تحمل انتقاد را ندارد، دچار بدبینی است و دست به پرخاشگری می‌زند.

نتیجه آنکه هنگام فرایند رها سازی باید مراقب سلامت روان کودک بود و هر گاه که فردی در سیر رشد نابهنجار قرار گرفت بهتر است که آگاهی پیدا کند، سراغ خود‌یابی رود و از متخصصان کمک گیرد تا بتواند در مسیر رشد قرار گیرد و سفر را به سلامت بگذراند.